قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اذان الهى بلال‏

  گفت: دختر پيامبر! اكنون مى روم و به بلال مى گويم. بلال نبود. از راه رسيد. گريه مى كرد. عرض كرد: على جان! با من كارى داريد؟ فرمود: كجا بودى؟ عرض كرد: با اين اوضاع فتنه و فساد با كمال سختى از مدينه و حرم پيامبر صلى الله عليه و آله دل كندم، آرزو مى كردم نباشم كه اين اوضاع را ببينم. عرض كرد: من خيلى راه رفته ام و غصّه مى خورم. شب را در بيابان خواب بودم، پيغمبر صلى الله عليه و آله را در عالم خواب ديدم. خيلى غصّه دار بود. عرض كردم: يا رسول الله! چه شده است؟ فرمود: اى بلال! فاطمه اذان مى خواهد. ببينيد چه چيز به چه چيز و كجا به كجا وصل است؟ دل حضرت فاطمه عليها السلام اذان مى خواهد، در عالم برزخ به پيامبر صلى الله عليه و آله مى گويند: به خواب بلال برو، امر كن برود و براى حبيبه من اذان بگويد. حضور از اين بالاتر؟ حضرت فاطمه عليها السلام اذان بخواهد، خدا بگويد: اذان بگوييد. پيغمبر صلى الله عليه و آله به بلال بگويد و بلال از اين همه راه برگردد تا دستور حضرت را انجام دهد.
 تو دست افشانى را چه دانى؟             تو شور اين نمكدان را چه دانى؟
  تو را با اطلس مخمل بود كار             قماش گلعذاران را چه دانى؟


منبع : روابط عمومی و اموربین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه