قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آیین راستى

یکى از صفات پسندیده که هماهنگ با سرشت آدمیان است راستگویى است ، هر انسانى مطابق با واقعیت فطرت مایل به راستى در گفتار و اعمال است ، و نیز میل دارد آنچه را از دیگران مى شنود راست بشنود .این نکته را نباید از نظر دور داشت که در میان اعضاء ظاهر انسان از همه وسیع تر زبانست که واسطه بین ظاهر و باطن آدمى است .انسان در ظاهر خود قوایى دارد که با هر یک از آنها چیزهایى از جهان درک مى کند ، مانند گوش که با آن صداها را مى شنود ، چشم که با آن مناظر و اشکال را مى بیند ، بینى که با آن بوها را دریافت مى کند و... بشر هر چه را با قواى ظاهر درک مى کند در باطنش جمع مى گردد و تمام آنچه را ظاهر و باطنش به کمک یکدیگر فراهم آورده اند زبان بیان مى کند .هر یک از قواى ظاهر از دیگرى بى خبر است ، ولى زبان هر چه را آن قوا گرفته اند بیان مى کند ، زیرا این عضو وسیع لیاقت اظهار جمیع ادراکات ظاهر و باطن را دارد .علاوه بر آنچه آدمى به وسیله قواى ظاهر درک مى کند ، با عقل و وهم و گمان هم مراتبى را در باطن خود دریافت مى دارد که در میان قواى ظاهر فقط زبان آشکار کننده آن مراتب باطنى است ، خلاصه زبان پرده دار روح وسیع و باطن نامحدود است .هر چه موجود باشد یا معدوم ، خالق باشد یا مخلوق ، معلوم باشد یا مشکوک ، تخیل باشد یا موهوم ، زبان در اطرافش به سخن مى آید و اثبات و نفى مى کند ، و مى توان گفت آنچه دانش بشر بدان مى رسد زبان به حق یا به باطل به بیان آن مى پردازد ، بااین وسعتى که زبان دارد اگر از روش فطرى که میل به راستى است پیروى کند صاحبش اهل فضیلت و خیر است ، و اگر عنان رها کند شیطان او را به وادى هاى خطرناک خواهد انداخت . مردم با داس زبانشان چون هیمه خشک دود مى شوند و به رو در آتش جهنم قرار مى گیرند ، کسى از شر زبان ایمن مى ماند که آنرا به لجام دین مقید کند ، و جز در مواردى که سود دنیا و آخرت باشد رهایش نکند .غزالى مى گوید : زبان از نعمت هاى بزرگ حق و صنعت هاى دقیق خدا است ، این عضو با اینکه جرمش کوچک ولى طاعت و جرمش بزرگ است زیرا کفر و ایمان و توابع آن با شهادت زبان ظاهر مى شود(1) .پیامبران الهى که یک قسمت مهم ماموریتشان احیاء فطریات بوده مردم را به راستگویى دعوت کردند ، و آنان را از دروغ گفتن بر حذر داشته اند اسلام دروغ را عامل مخرب ایمان شناخته(2) و آن را از گناهان کبیره قرار داده است .على(علیه السلام) مى فرماید : هیچ کس طعم ایمان را نمى چشد مگر اینکه دروغ را ترک کند چه جدى باشد و چه شوخى(3) .و نیز فرمود : هیچ عملى به قبح دروغگویى نیست .دروغ گفتن مخالف وجدان اخلاقى فطرى ، و نیز مخالف وجدان اخلاقى تربیتى است ، دروغ در نظر کلیه اقوام و ملل عملى ناپسند و غیر مشروع است .دروغ گویى آدمى را به سایر گناهان آلوده مى کند ، دروغگو انواع معاصى را مرتکب گشته و هرگاه از او بپرسند درکمال وقاحت تکذیب کرده خود را پاک معرفى مى کند .امام یازدهم(علیه السلام) مى فرماید : تمام گناهان و ناپاکى ها در یک خانه جمع شده ، کلید آن خانه دروغگویى است(4) .

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) محجه البیضاء : ج 5 ، ص 190 .

(2) کافى : ج 2 ، ص 254 .


(3) کافى : ج 2 ، ص 255 .

 

(4) مستدرک الوسائل : ج 2 ، ص 100 .

دروغ یکى از معایبى است که آشکارا و به روشنى مذموم و قابل سرزنش و مواخذه است ، زیرا دروغ به دنبال خود گناهان زیادى را مى کشد ، و درى به روى تمام معایب باز مى کند ، ناتوانى ما در پیشگیرى از بروز این خوى و ضعف ما در منع و دفع آن گناه نابخشودنى است ، یونس بن عبید مى گوید : هر کس زبان خود را مقید مى دارد در باقى اعمال او هم اثر صلاح دیده مى شود .از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)نقل شده: هر کس زیاده روى در سخن داشته باشد عاقبت به بیهوده گویى کشانده مى شود، و هر کس زیاده گو باشد به آتش نزدیک خواهد بود.زبان که مظهر امتیاز انسانى است، پاکیش باعث پاکى گوهر انسانیت است، دروغ گذشته از آنکه دروغگو را موجودى پست و سست و ضعیف مى سازد، بنیان جامعه را ویران مى کند و ریشه قوم و ملتى را که در آن رخنه کند برباد مى دهد.دروغ که در خانواده میان زن و شوهر، پدر و مادر، و فرزندان رایج شود، دروغ که در قبیله میان خویشاوندان، و در محله میان همسایگان شیوع یابد، دروغ که در اداره میان رئیس و مرئوس، و در مدرسه میان شاگرد و آموزگار، و در بازار میان خریدار و فروشنده ، و در مملکت میان ملت و دولت پا بگیرد، دروغ که در میان منافذ و زوایاى اجتماع راه یابد و رخنه کند بنیان جامعه را ویران و جمعیت را خوار و آنها را پریشان و از سعادت وبرکات الهى در دنیا و آخرت محروم مى کند.قرآن مجید دستور مى دهد: از خدا پروا کنید و با راستگویان بوده باشید(1)یعنى دروغ مگویید، وعده دروغ مدهید، عذر دروغ اقامه نکنید، و در قول و عمل، در ظاهر و باطن راست گفتار و درست کردار باشید .خداى بزرگ در قرآن مجید سوره المائده آیه 119 مى فرماید: قیامت روزى

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) التوبه : آیه ى 119 .

است که راستى راستگویان به آنان سود دهد، در مقابل این برنامه براى آنها بهشت هایى است که از زیر آن نهرها روان است و ایشان در آنجا جاودانند، خدا از آنان راضى است و آنها از حق خشنودند ، و این است رستگارى بزرگ .قرآن کریم مکرر پیروان ادیان را که در دستورهاى دینى کم و زیاد کرده اند ، یا مطلبى که داراى واقعیت بوده دگرگون نموده اند سرزنش مى کند ، و آنان را به خاطر دروغ بستن به کتب آسمانى ستمکار مى خواند .امیرالمومنین(علیه السلام)مى فرماید : دروغگو و مرده یکسانند ، براى اینکه برترى انسان زنده بر مرده در امکان اعتماد به اوست ، و اگر نتوان به سخن کسى اعتماد کرد و اطمینان یافت زندگى او بیهوده است ، راستى پیمانى از تو و براى توست ، به خاطر اینکه راستى روح زیبایى و حقیقت و خواست زندگى توانا و پیروزمند است .شاید بارزترین و آشکارترین مظاهر و جلوه هاى عدالت در جهان هستى و هر چیز ى که مربوط به طبیعت و آفرینش است ، همان راستى خالص و مطلق است .پس در حقیقت راستى و صدق مدار گردش زمین و فلک و شب و روز است ، و تنها با راستى و درستى است که فصول چهارگانه پشت سر هم مى آیند و مى روند و یا باران مى بارد و خورشید نور افشانى مى کند ، و هم چنین به خاطر صد و راستى است که خاک زمین به وعده وفا مى کند ، و هر چیزى را در نوبت خود بدون کوچکترین تقدیم یا تاخیرى مى رویاند و تحویل مى دهد ، و باز به خاطر همین راستى است که نوامیس طبیعت و قوانین زندگى پا بر جا و استوار است .على(علیه السلام)در خطبه همام که صفات پرهیزکاران را بیان مى دارد در اولین مرحله به صفت راستى اشاره مى کند و آن را از نشانه هاى اهل تقوا مى داند .مترجم روح و تفکر هر کسى زبان اوست ، از گفتار هر کسى ما در مى یابیم که در چه حدّى از عواطف و اخلاقیات و تفکر قرار گرفته ، یک جهت تکریم حق نسبت به پارسایان همین صفت راستگویى و به صواب سخن گفتن آنان است .

نخستین وصف خوبان راستگویى است     نکو بشنو که این وصف نکویى است
کسى را کاین نکویى در زبان است     ز هر نیکویى اندر وى نشان است
هر آن کس را که باشد صدق گفتار     در او یابى صفات نیک بسیار
دلى کز عشق روشن آفتاب است     فروغش بر زبان صدق و صوابست

نبى بزرگ(صلى الله علیه وآله وسلم)براى اداى شکر نسبت به نعمت راستى در پیشگاه حق عرضه مى دارد :خداوندا ! زبان گویا وفصیحم دادى تا بغیر تو مدح نگویم ، و جز براى تو ثنا نخوانم ، و به معادل مایوسى و بدگمانى روبرو نشوم ، از مدیحه گویى دیگران و ثناخوانى براى مخلوقات به زبانم راه بازگشت دادى .خدایا ! از بهر ثناگو از ناحیه ثنا شده پاداشى است ولى من به تو امیدوارم که مرا به ذخایر رحمت و خزائن مغفرت دلالتم نمایى .خداى مهربان ! در مقام منت گذارى بر گذشتگان در کتابش مى فرماید به آنان از رحمت خود بخشیدیم و از براى آنان زبان راست قرار دادیم(1) .از آنجا که امیرالمومنین(علیه السلام) دقت کافى و توجه وافى نسبت به صدق و راستى داشت و همراه آن بسر مى برد و در کنار آن زندگى مى کرد از نخستین هدف هاى او مى بینیم که تهذیب و تربیت مردم را بر پایه بینش و خرد و احساس و درک خود قرار داد .مفهوم صحیح و مدلول اساسى تهذیب و تربیت هم جز اساس و درک عمیق ارزش زندگى و شخصیت وجود چیز دیگرى نیست و از آنجا که این مفهوم تنها

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سوره مریم : آیه ى 50 .

مفهوم بزرگ تهذیب و تربیت است صدق و راستى با ذات هستى و با هر موجود مادى یا معنوى همان محورى خواهد بود که تهذیب و تربیت به دور آن مى گردد ، چنانچه محور عدالت در جهان هستى نیز همین است .روى پایه این اصل که مدار و ملاک تهذیب و تربیت در نزد على(علیه السلام) دور نگاه داشتن انسان از دروغ و یا به تعبیر دیگر پشتیبانى از انسان زنده در قبال سردى و مرگ است . میگسارى و مستى عامل موثرى براى ارتکاب گناهان است ، چه بسیار مردمى که در عین عادت دست به برخى از گناهان نمى زنند ولى در موقع مستى که پرده حیا دریده شود و چشم عقل تیره گردد با بى پروایى به هر گناهى دست مى زنند ولى اثر تیرگى هاى دروغ در عقل و روان به مراتب بیش از میگسارى است ، کسى که به دروغ عادت کرده و بى پروا هر چه مى خواهدمى گوید از انسان مست بى حیاتر است و از هیچ گناهى باک ندارد .

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید : خداوندا براى شرور و بدى ها قفل هایى قرار داده که مردم از خطرات آن شرور در امان باشند شراب کلید قفل هاى بسته ولى خطر دروغ از شراب بیشتر است(1) .امام هشتم(علیه السلام)از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که از پیامبر پرسیدند :ممکن است مومن بترسد ؟فرمود : آرى .گفتند : ممکن است بخیل باشد ؟فرمود : آرى .پرسیدند : ممکن است دروغ بگوید ؟فرمود : هرگز(2) .حجاج بن یوسف روزى سخنش طولانى شد ، مردى از میان جمع برخاست

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) اصول کافى : ج 2 ، ص 254 .

(2) جامع السعادات :ج 2 ، ص 248 .

و گفت : سخن کوتاه کن وقت نماز است ، زیرا وقت نماز به خاطر تو توقف نمى کند ، و نیز خداوند عذرت را نمى پذیرد ، حجاج از صراحت آن مرد به خصوص در مجلس عمومى سخت آزرده شد دستور داد او را زندانى کردند .کسان آن مرد به دیدار حجاج رفتند و به وى گفتند : امیر زندانى ما دیوانه است ، دستور ده او را آزاد کنند ، حجاج گفت : اگر خودش به دیوانگى خود اقرار کند آزادش مى کنم .کسان زندانى به ملاقاتش رفتند و داستان را برایش گفتند ، سپس از او خواستند اقرار به دیوانگى کند ، در پاسخ گفت :

من چنین اقرارى نمى کنم ، خداوند مرا سالم آفریده و من به حضرت او دروغ نمى بندم ، وقتى جواب متین او به گوش حجاج رسید دستور داد به احترام راستگویى آزادش کنند .

اى گرو کرده زبان را به دروغ     برده بهتان ز کلام تو فروغ
این نه شایسته هر دیدهور است     که زبانت دیگر و دل دگر است
از ره صدق و صفا دورى چند     دل قیرى رخ کافورى چند
روى در قاعده احسان کن     ظاهر و باطن خود یکسان کن
یک دل و یک جهت و یکرو باش     وز دو رویان جهان یکسو باش
از کجى خیزد هر جا خللى است     راستى ، راستى نیکو مثلى است
دل اگر صدق پسندیدت دهد     بر همه خلق بلندیت دهد(1)
لقمان حکیم در تمام زوایاى حیات از صفت راستى و درستى برخوردار بود ، و هرگز زبان پاکش به پلیدى دروغ و سایر گناهان مخصوص به زبان آلوده نشد ، از این جهت آن منبع حکمت ، و  فروغ ایزد هم چون میوه اى تازه و شیرین بر شاخسار درخت هستى با اتصال به ریشه راستى در مزرعه تاریخ ثابت و استوار

ــــــــــــــــــــــــــــ


(1) جامى .


مانده ، و این صفت عالى جاودانگى نامش را تضمین نموده است .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه