قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انتخاب به مقام رهبرى

لقمان حکیم که شخصى سیاه چهره از مردم سودان مصر بود ولى با وجود چهره سیاه و نازیبا ، دلى روشن و روحى باصفا داشت .آن بزرگ مرد به خاطر درستى در زندگى و اخلاق پسندیده لیاقت آراسته شدن به لباس حکمت یافت ، تا به هنگام یک نیم روز که مردم به خاطر استراحت از حرارت هوا به خواب رفته بودند دسته اى از فرشتگان به دستور حضرت حق او را ندا دادند :آیا دوست دارى که خداوندت در زمین به منصب پیامبرى برگزیند تا در اختلافات مردم به قضاوت برخیزى ، و از پریشانى زندگى آنان را سر و سامان بخشى ؟جواب گفت : هرگاه خداوندم به قبول این برنامه مامور سازد پیروى مى کنم ، زیرا یقین دارم که هر گاه مامور به این کار شوم از لطف و عنایتش و کمک و یاریش بهره مند خواهم شد ، اما اگر مرا در رد و قبول آن مختار سازد راه عافیت خواهم گزید و از این مسئولیت بزرگ احتراز خواهم کرد .ملائکه سرّ قبول نکردن این مقام را از او خواستند ، گفت : حکومت میان مردم کارى بس دشوار و راهى سخت و پیچیده به انواع بلاهاست ، و هر که این وظیفه را به عهده گیرد هر گاه در برنامه ها به حق حکم کند از زیان برهد ، و اگر به لغزش افتد از سعادت محروم شود ، خوارى و گمنامى دنیا در برابر سربلندى آخرت قابل جبران است ، ولى کسى که جاه و مقام دنیا را مقصود خود گرداند دنیا و آخرت هر دو را خواهد باخت ، زیرا عزت دنیا از دست خواهد رفت و به عزت و نعمت آخرت هم نخواهد رسید .فرشتگان چون سخن او را شنیدند بر درایت و عقل او آفرین گفتند و خداى بزرگ منطق او را پسندید تا چون شب رسید ، سرچشمه حکمت را از درون جان آن مرد روان کرد ، چون از آن رویا دیده گشود ، آثار حکمت را در سراسر عالم جلوه گر دید ، و سرمایه هاى حکمت به صورت نصیحت و دستور زندگى به انتخاب به مقام رهبرى   زبانش جارى گشت .عللى که سبب برگزیده شدن او به مقام حکمت و رهبرى شد ، در کتب بزرگ و قابل توجه چنین آمده :از ابتداى زندگى به آیین راستى سخن مى گفت ، و در ردّ امانت مردم دقت کامل داشت ، در برنامه هایى که مربوط به او نبود دخالت نمى کرد ، دیده از حرام فرو مى بست ، و زبان از گفتن سخنان بیهوده نگاه مى داشت ، در امر زندگى مراعات اقتصاد مى کرد ، و در مقام فرمان بردن از امر الهى نیرومند و قوى بود ، مغزى متفکر داشت ، و اکثر اوقات را به تامل و اندیشه مى گذراند ، از حوادث جهان عبرت مى گرفت ، و براى صفا دادن جان تجربه مى اندوخت . در نتیجه روحى آرام داشت ، و در ساعات روز دیدگان تسلیم خواب نمى کرد ، هرگز او را در برنامه خلاف انسانیت ندیدند ، از خنده و استهزا نسبت به دیگران پرهیز داشت ، عقل را محکوم هواى نفس نمى کرد ، از کامیابى در برنامه هاى دنیا مغرور نمى شد ، و در آن امور به خود غصه و اندوه و غم راه نمى داد ، در صبر و شکیبایى به اندازه اى توانا بود که چند فرزندش پیش چشمش جان دادند و او از سر جزع و زبونى دیدگان را بسرشگ نیالود در اصلاح امور خلق کوششى بسزا داشت ، و هرگاه دو نفر را در حال دعوا و جدال مى دید در آشتى دادن آنان سعى بلیغ مى کرد ، هر زمان که سخن سودمندى از کسى مى شنید تا به ماخذ آن آگاه نمى شد از تحقیق فرو نمى نشست ، بیشتر اوقات خود را به معاشرت و مجالست با فقها و حکما و قضات و پادشاهان مى گذاشت ، بر نخوت شاهان که شیفته قدرت زودگذر شده بودند به دیده شفقت مى نگریست(1) .

من در این بخش به توضیح و ترجمه صفات عالى روحى آن حکیم بزرگ الهى پرداخته و از خداى مهربان مى خواهم که همه ما را به زیور آن برنامه هاى سعادت بخش بیاراید ،صفاتى که در صفحه قبل خواندید و لقمان بزرگوار به آنها آراسته بود به طور تقریب در عناوین زیر خلاصه مى گردد :1 ـ راستى در گفتار .2 ـ اداى امانت .3 ـ عدم دخالت بیجا .

4 ـ فرو بستن دیده از حرام .5 ـ اقتصاد در شئون زندگى .6 ـ عبودیت و بندگى .7 ـ مغز متفکر .8 ـ عبرت گرفتن از تاریخ .9 ـ عدم غرور .10 ـ صبر و استقامت .11 ـ اصلاح امور خلق .12 ـ معاشرت صحیح .

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) بحار جدید : ج 13 ، ص 409 . تفسیر على بن ابراهیم : ج 2 ، ص 161 . کشف الاسرار : ج 7 ، ص 489 . المیزان بنقل از مجمع البیان : ج 16 ، ص 233 .

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه