قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

توحيد خاص

اما توحيد خاص آن است كه تمام عوالم به جملگى نزد وجود عظمت حق ، محو بينند و موجودات را در ربوبيت اللّه تعالى معدوم يابند ، از غلبات انوار قدم و چنان كه در قدم حق تعالى موجود بود و موجودات معدوم ، اكنون هم چنان دانند و در وجود ، هيچ چيز نبينند كه نه آن در امر حق مستغرق باشد ، به مشاهده بعد از علم كه علم عام راست و مشاهده خاص راست و عالم را چنان بينند كه گويى نزد صولجان قدرت بارى تعالى در ميدان خدايى كه از ازل به ابد مى برد و از ابد به ازل .
و مبادى توحيد خاص سير كردن است در شواهد صورت و روح و عالم صغرى كه جند حق و باطل آنجايند ، چون لشگر عقل و لشگر جان و لشگر دل و لشگر نفس و حجاب قهر و لطف و غرايب اشكال مقدورات كه در آن عالم موجود است و ظهور حق عز و جل كه در اسرار حقايق ملكوت به چشم جان ببيند كه توحيد عام از عالم ملك و شهادت رفتن است به حق كه به صورت آن عالم كبرى است . و توحيد خاص از خود رفتن است به حق كه به صورت آدم ، عالم معانى و سراى تجلى است و آن آيت كبرى است اگرچه در جنب جهان كوچك است . و فرق ميان خاص و عام در توحيد آن است كه عام به شواهد و عقل باز مانند و خاص چون حق را بدانستند از شواهد عالم صغرى و كبرى فنا شوند و فناى خود در بقاى حق بيابند و پيوسته در وجود حق مضمحل باشند ، تا احكام قديمش برايشان مى گذرد و ايشان به طوع محكوم مى باشند .
به قول عارف بلخى كه از قول فانيان در حق و مطيعان وارسته گفته :
 *
 ما در ره عشق تو اسيران بلاييم
بر ما نظرى كن كه در اين ملك غريبيم
زهدى نه كه در كنج مناجات نشينيم
نه اهل صلاحيم و نه مستان خرابيم
ترسيدن ما چون كه هم از بيم بلا بود
 ما را به تو سرّيست كه كس محرم آن نيست
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
 بر رحمت خود بين و مبين بر گنه ما
ما غرق گناه از سر تا ناخن پاييم
    *
كس نيست چنين عاشق بيچاره كه ماييم
 بر ما كرمى كن كه در اين شهر گداييم
 وجدى نه كه بر گرد خرابات برآييم
اينجا نه و آنجا نه چه قوميم و كجاييم
 اكنون زچه ترسيم كه در عين بلاييم
گر سر برود سرّ تو با كس نگشاييم
 بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم
 ما غرق گناه از سر تا ناخن پاييم

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه