قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نتيجه گناهان در آيات و روايات

  پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايد : فجر صادق طلوع نمى كند و شفق پنهان نمى گردد ، مگر اين كه دو ملك چهار مسئله را فرياد مى كنند : يكى از آن ها مى گويد : اى كاش اين مردم خلق نمى شدند . ديگرى مى گويد : اى كاش مى دانستند براى چه خلق شدند . آن ديگر مى گويد : اى كاش اكنون كه هدف از خلقت خود را نمى دانند ، به آنچه كه مى دانستند عمل مى كردند .
آن ديگر مى گويد : اى كاش اكنون كه عمل نمى كنند به آنچه نمى دانند ، از آنچه انجام دادند توبه مى كردند !! قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وَاعْلَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسَ عَلى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِأَةَ عامٍ وَأَنَّهُ لَيَنْظُرَ إلى أَزْواجِهِ فِى الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمْنَ . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : بدانيد عبد به خاطر گناهى از گناهانش صد سال محبوس مى شود ، در حالى كه به ازواجش كه در بهشت متنعم به نعمت اند با حسرت و اندوه نظر مى كند . قالَ الْباقِرُ عليه السلام : ما مِنْ شَى ءٍ أَفْسَدُ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطيئَةٍ إنَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعَ الْخَطيئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصيرُ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ . امام باقر عليه السلام فرمود : چيزى براى قلب فاسد كننده تر از گناه نيست ، گناه از افسد مفاسد براى قلب است ، قلب در آغوش گناه قرار مى گيرد تا جايى كه گناه بر قلب حاكم گردد ، آن گاه قلب بر اثر گناه زير و رو مى شود !!
قالَ الصَّادِقُ عليه السلام : يَقُولُ اللّهُ تَعالى : إِنَّ أَدْنى ما أَصْنَعُ بِالْعَبْدِ إِذا آثَرَ شَهْوَتَهُ عَلى طاعَتى أَنْ أُحْرِمَهُ لَذيذَ مُناجاتى .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد : خداوند مى گويد : به هنگامى كه عبد شهوتش را بر اطاعت من برگزيده ، كم ترين معامله اى كه با او مى كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از او مى گيرم !! وَقالَ عليه السلام : أَما إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْقٍ يُضْرَبُ ، وَلا نَكْبَةٍ وَلا صُداعٍ وَلا مَرَضٍ إلاّ بِذَنْبٍ وَذلِكَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ فى كِتابِهِ : وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَـا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ  و نيز آن حضرت فرمود : رگى زده نمى شود و نكبت و بدبختى براى كسى نمى آيد و سردردى عارض نمى شود و مرضى به آدمى مسلط نمى گردد ، مگر اين كه همه اين ها از طريق گناه به انسان مى رسد و اين است گفتار خداوند كه مى فرمايد : و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده ايد ، و از بسيارى [ از همان اعمال هم ] درمى گذرد . وَقالَ عليه السلام : إِنَّ الرَّجُلَ يَذْنُبُ الذَّنْبَ فَيَحْرُمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّكّينِ فِى اللَّحْمِ . و نيز آن حضرت فرمود : مرد مرتكب گناهى مى شود ، نتيجه آن محروم شدنش از نماز شب است ، به تحقيق عمل بد اثرش در صاحبش از اثر كارد در گوشت سريع تر است . وَقالَ الكاظِمُ عليه السلام : حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن لا يُعْصى فى دارٍ إِلاّ أَضْحاها لِلشَّمْسِ حَتّى تُطَهِّرَها  . و از امام كاظم عليه السلام نقل شده : بر خداوند لازم است ، خانه اى كه در آن گناه و معصيت صورت گرفته با نور آفتاب پاك كند . ( كنايه از اين كه خانه را لازم است خراب كند تا آفتاب بر آن زمين بتابد ) .
در روايت آمده است : حضرت آدم دچار ترك اولايى شد ، به محض ارتكاب ترك اولى ، تمام لباس هايش كه زينت بدن او بود از او جدا شد و عريان گشت ، آن گاه امين وحى آمد و تاج كرامت را از سر او برداشت و زيور طرفين بدنش را از او گرفت ، از فوق عرش ندا آمد كه از جوارم به زمين رويد كه عاصى و گناهكار ، حق مجاورت مرا ندارد . آدم به گريه به حوا رو كرد و گفت ، اين اولين بد يُمنى و نحسى گناه بود كه گريبان ما را گرفت و ما را از جوار حبيب دور كرد .
به آدم خطاب رسيد : من چگونه هم جوارى براى تو بودم ؟ عرضه داشت : هم جوارى نيك ؛ خطاب رسيد : از جوارم بيرون رو و تاج عظمت از سرت بردار كه عاصى نمى تواند مجاور من باشد . روايت شده كه آدم دويست سال بر همان ترك اولى گريست تا توبه اش قبول شد . دقت كنيد و با ديده بصيرت بنگريد ، وقتى مؤاخذه آدم از طرف حق براى تنزيه و تصفيه او چنين باشد ، در حالى كه عصيان او ترك اولى بوده ، پس با ما چگونه معامله خواهد كرد در حالى كه عصيان ما ارتكاب محرمات است ، محرماتى كه گاهى اثر ناگوارش براى يك فرد يا يك خانواده ، يا يك اجتماع ، يا يك كشور ، يا يك ملت ، يا براى فرهنگ مقدس خداست !!
سپهر كاشانى در اين زمينه به نصيحت مردم برخاسته مى گويد :
*
  يك قدم بيرون زن آخر از كنار خويشتن
 يك قدم تا كوى آن شه بيشتر نبود و ليك
 مرد آن باشد كه از خود بگذرد در راه دوست
 اين خودى در هم شكن تا مى نماند جز خدا
 سر بده خندان كه مرد راه در ميدان عشق
عقل تو مغلوب نفس توست كى جويى تو ملك
 تا سليمان تو در حبس است و بر تخت اهرمن
    *
 شرم از اين كردار بادت تا به كى اين ما و من
 آن قدم بگذاشت بايد بر وجود خويشتن
 تا تو در بند خودى نى مرد باشى و نه زن
 بت شكستن گرت بايد خودشكن
 شو خودشكن غلط غلطان مى رود خندان
 لب و خونين كفن تا سليمان
 تو در حبس است و بر تخت اهرمن
 تا سليمان تو در حبس است و بر تخت اهرمن
آرى ، نتيجه گناه ، محروم شدن انسان از سعادت دنيا و آخرت است و دور شدن از بارگاه قدس حضرت ذو الجلال . و از بدترين گناهان ، بى توجهى انسان ، به حال گناه و به وقت معصيت و به زمان خطا است ، به اين معنى كه در گناه غرق باشد ، ولى ياد خود و ياد گناه و ياد خدا نباشد و اين فراموشى از خود و در نتيجه فراموشى از وضع خود همان است كه قرآن مجيد تحت عنوان « استدراج » ياد كرده ، يعنى غرق بودن در انواع وسايل زندگى و وسايل زندگى را در خدمت گناه گرفتن و به ياد خود و خدا نبودن : چون انسان در اين جاده قرار بگيرد ، راهش را بى توجه و بدون احساس درد ادامه مى دهد ، تا به درك اسفل بيفتد و به نقطه اى برسد كه بيدارى و هشيارى كم ترين فايده اى نداشته باشد و به عذاب هاى دردناك گرفتار آيد و دادرس و فريادرسى براى او نباشد . قرآن و روايات مى گويند كه صاحبان گناه و معصيت كه خود و خداى خود را فراموش كرده و در غفلت از اين معنى هستند كه غرق در انواع آلودگى هايند و انواع وسايل و وقت و مهلت در اختيار آن ها است ، خيال نكنند آنچه در اختيار آن ها قرار گرفته به نفع آن هاست ، بلكه اينان به ميدان استدراج رسيده و اين وسايل بيش از پيش عامل كورى دل و كرى گوش باطن و گنگى آن ها از بيان حق است !!
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ  . و كسانى كه كافر شدند ، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مى دهيم به سودشان خواهد بود ، جز اين نيست كه مهلتشان مى دهيم تا بر گناه خود بيفزايند ، و براى آنان عذابى خوار كننده است . فَلَمَّا نَسُوا مَاذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ  .
پس چون حقايقى را كه [ براى عبرت گرفتنشان ] به آن يادآورى شده بودند ، فراموش كردند ، درهاى همه نعمت ها را به روى آنان گشوديم ، تا هنگامى كه به آنچه داده شدند ، مغرورانه خوشحال گشتند ، به ناگاه آنان را [ به عذاب ] گرفتيم ، پس يكباره [ از نجات خود ] درمانده و نوميد شدند . فَذَرْهُمْ فِى غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ * أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَاتِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ  . پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [ كه مرگشان فرا رسد ] واگذار . * آيا گمان مى كنند افزونى و گسترشى كه به سبب مال و اولاد به آنان مى دهيم ، * در حقيقت مى خواهيم در عطا كردن خيرات به آنان شتاب ورزيم ؟ [ چنين نيست ]بلكه [ آنان ]درك نمى كنند [ كه ما مى خواهيم با افزونى مال و اولاد ، در تفرقه ، طغيان ، گمراهى و تيره بختى بيشترى فرو روند . ]

فَذَرْنِى وَمَن يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِينٌ  . پس مرا با كسانى كه اين قرآن را انكار مى كنند واگذار ، به زودى ما آنان را به تدريج از آن جا كه نمى دانند [ به سوى عذاب ] مى كشانيم ؛ * و [ البته ]آنان را مهلت مى دهيم [ تا گناهشان را در حال بى خبرى به نهايت برسانند ] ، بى ترديد نقشه و تدبير من استوار است . امام صادق عليه السلام در زمينه ، استدراج كه يكى از شديدترين عوامل هلاكت است ـ يعنى در وسايل عيش و نوش غرق بودن و مرتكب هر گناهى شدن و توجه نداشتن ـ مى فرمايد : ملكى از جانب حق روزگارى دراز در زمين زيست ، سپس به مقام بلند خويش برگشت ، به او گفته شد : چه ديدى ؟ گفت : عجايب زيادى مشاهده كردم ، عجيب ترين چيزى كه ديدم ، عبدى را غرق در نعمت يافتم ، رزقت را مى خورد و ادعاى خدايى داشت ، از جرأت او نسبت به تو و حلم تو نسبت به او تعجب كردم . خداوند جلّ و علا فرمود : از حلم من تعجب كردى ؟ عرضه داشت : آرى .
خطاب رسيد : چهارصد سال به او مهلت دادم ، رگى از او زده نشد و چيزى از دنيا نخواست مگر اين كه به او عنايت كردم ، طعم غذا و آشاميدنى را در مذاق او بر نگرداندم !! پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله فرمود : وقتى خداوند ، اهل سرزمينى را ببيند كه در گناه و معصيت زياده روى مى كنند و در ميان آنان سه نفر مؤمن وجود دارد ، خطاب مى كند : اى اهل عصيان و گناه ! به جلال من ، اگر مؤمنان دوستدار يكديگر نبودند ، آن مؤمنينى كه زمين و مساجد من به نماز آنان آباد است ، آن مؤمنينى كه در وقت سحر از خوف من به توبه قيام مى كنند ، بر شما عذابى نازل مى كردم و باك نداشتم !!
قالَ اميرالمؤمنين عليه السلام : كَمْ مِنْ مُسْتَدْرِجٍ بِالاْءِحْسانِ إلَيْهِ ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ وَمَا ابْتُلِىَ اللّهُ أَحَدا بِمِثْلِ الاْءمْلاءِ لَهُ . چه بسيار گنهكارى كه با عطاى نعمت و نيكى به سوى او به طرف عذاب رفت و چه بسيار انسانى كه با پرده پوشى بر گناهش تصور كرد مورد عفو است و مغرور شد ، چه بسيار انسانى كه بر اثر قول نيك در حقش از سوى مردم به بدبختى و فتنه افتاد و كسى را خدا به مانند مهلت دادن به او نسبت به گناه امتحان و آزمايش نكرد !!
انسان اگر در سايه تعليمات انبيا و ائمه و اولياى گرامى ، حق قيمت خود را بفهمد و ارزش خود را بيابد ، براى يك لحظه هم حاضر نخواهد شد كه دامن به گناه ـ گرچه گناه صغيره باشد ـ آلوده كند . [ وَمادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطاعَةِ اللّهِ وَمَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ وَتَرْكِ ما يَشينُ فى دينِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ بِمَعْزَلٍ عَنِ الاْفاتِ غائِصٌ فى بَحْرِ رَحْمَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ يَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِكْمَةِ وَالْبَيانِ وَمادامَ ناسِيا لِذُنُوبِهِ جاهلاً لِعُيُوبِهِ راجِعا إلى حَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ لا يُفْلِحُ إذا أَبَدا ]
امام صادق عليه السلام در پايان اين روايت مى فرمايد : زمانى كه عبد اشتغال به طاعت حق و شناخت عيوب نفسش دارد و از اسباب نقص دينش و آفات مربوط به آخرتش در گريز و ترك است ، غوّاص درياى رحمت خداوند عزّ و جلّ است و به گوهرهاى حكمت الهى از علوم ربانيه و فيوضات سبحانيه نايل مى شود و زمانى كه عبد از گناهان خود غافل باشد و توجهى به معصيت خود نداشته باشد و در پى اصلاح نفس نباشد و متكى به حول و قوت خود بوده از حول و قوت حضرت دوست غافل بماند و كارهايش را تفويض به جناب او ننمايد ، هرگز روى رستگارى نبيند و از عذاب الهى خلاصى نداشته باشد . ملكى از جانب حق روزگارى دراز در زمين زيست ، سپس به مقام بلند خويش برگشت ، به او گفته شد : چه ديدى ؟ گفت : عجايب زيادى مشاهده كردم ، عجيب ترين چيزى كه ديدم ، عبدى را غرق در نعمت يافتم ، رزقت را مى خورد و ادعاى خدايى داشت ، از جرأت او نسبت به تو و حلم تو نسبت به او تعجب كردم . خداوند جلّ و علا فرمود : از حلم من تعجب كردى ؟ عرضه داشت : آرى . خطاب رسيد : چهارصد سال به او مهلت دادم ، رگى از او زده نشد و چيزى از دنيا نخواست مگر اين كه به او عنايت كردم ، طعم غذا و آشاميدنى را در مذاق او بر نگرداندم !! پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله فرمود : وقتى خداوند ، اهل سرزمينى را ببيند كه در گناه و معصيت زياده روى مى كنند و در ميان آنان سه نفر مؤمن وجود دارد ، خطاب مى كند : اى اهل عصيان و گناه ! به جلال من ، اگر مؤمنان دوستدار يكديگر نبودند ، آن مؤمنينى كه زمين و مساجد من به نماز آنان آباد است ، آن مؤمنينى كه در وقت سحر از خوف من به توبه قيام مى كنند ، بر شما عذابى نازل مى كردم و باك نداشتم !! قالَ اميرالمؤمنين عليه السلام : كَمْ مِنْ مُسْتَدْرِجٍ بِالاْءِحْسانِ إلَيْهِ ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ وَمَا ابْتُلِىَ اللّهُ أَحَدا بِمِثْلِ الاْءمْلاءِ لَهُ .چه بسيار گنهكارى كه با عطاى نعمت و نيكى به سوى او به طرف عذاب رفت و چه بسيار انسانى كه با پرده پوشى بر گناهش تصور كرد مورد عفو است و مغرور شد ، چه بسيار انسانى كه بر اثر قول نيك در حقش از سوى مردم به بدبختى و فتنه افتاد و كسى را خدا به مانند مهلت دادن به او نسبت به گناه امتحان و آزمايش نكرد !!
انسان اگر در سايه تعليمات انبيا و ائمه و اولياى گرامى ، حق قيمت خود را بفهمد و ارزش خود را بيابد ، براى يك لحظه هم حاضر نخواهد شد كه دامن به گناه ـ گرچه گناه صغيره باشد ـ آلوده كند .[ وَمادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطاعَةِ اللّهِ وَمَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ وَتَرْكِ ما يَشينُ فى دينِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ بِمَعْزَلٍ عَنِ الاْفاتِ غائِصٌ فى بَحْرِ رَحْمَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ يَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِكْمَةِ وَالْبَيانِ وَمادامَ ناسِيا لِذُنُوبِهِ جاهلاً لِعُيُوبِهِ راجِعا إلى حَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ لا يُفْلِحُ إذا أَبَدا 
بياييد به فرياد خود برسيم و دست به دامن انبيا و امامان عليهم السلام بزنيم و در حيطه حول و قوت خدا برآييم و خود را با اتصال به حبل اللّه از مهالك دنيا و آخرت برهانيم .
به قول علاء الدوله سمنانى :
جمله انبيا براى اين آمده اند تا چشم خلق را بگشايند به عيب خود و كمال حق و به عجز خود و قدرت حق و به ظلم خود و عدل حق و به جهل خود و علم حق و به مذلت خود و عزت حق و به بندگى خود و خداوندى حق و به فقر خود و غناى حق و به تقصير خود و نعمت هاى حق و به فناى خود و بقاى حق .
فيض كاشانى آن شوريده با حال و مست جلال مى فرمايد
    *
هر آن كس كه خود را پسنديده باشد
 نباشد پسنديده جز آن كه حقش
 ز انوار ايمان و اسرار عرفان
 زديدار او حق به ديدار آيد
در آيينه روى آن صاحب دل
خداى جهان را عيان ديده باشد
    *
  به هر مويش ابليس خنديده باشد
 در آيات قرآن پسنديده باشد
 فروغى به سيماش تابيده باشد
 كه نور خدا زو تراويده باشد
 خداى جهان را عيان ديده باشد

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه