قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ديدارى عجيب از ايت اللّه آقا سيد جمال الدّين با برزخ و برزخيان

آن جناب مى فرمودند: يك روز هوا گرم بود، براى فاتحه اهل قبور به وادى السّلام نجف رفتم، براى فرار از گرما به زير طاقى كه بر سر قبرى زده بودند نشستم، عمامه را برداشته و عبا را كنار زدم كه قدرى استراحت كنم، در اين حال ديدم جماعتى از مدرگان لا لباسهاى پاره و مندرس و وضعى بسيار كثيف به سوى من آمدند و از من طلب شفاعت كردند كه وضع ما بد است تو از خدا بخواه ما را عفو كند! من به آنان پرخاش كردم و گفتم: هر چه در دنيا به شما گفتند گوش نكرديد و حالا كه كار از كار گذشته طلب عفو مى كنيد؟ برويد اى مستكبران. ايشان فرمودند: اين مردگان شيوخى بودند از عرب كه در دنيا مستكبرانه زندگى مى نمودند و قبورشان دراطراف همان قبرى بود كه من بر روى آن نشسته بودم.
پيامبر عزيز اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: دو ملك اسودر و ازرق چشم در قبر بر بالين ميّت حاضر مى شوند، به يكى گفته مى شود منكَر و ديگرى نكير، به صاحب قبر مى گويند: درباره رسول خدا چه نظرى دارى؟ اگر ميّت مؤمن باشد مى گويد: پيامبر عبد خدا و رسول اوست، من به وحدانيّت خدا و رسالت پيامبر شهادت مى دهم. دو ملك مى گويند: مى دانستيم جواب تو همين است. سپس برزخ او را هفتاد ذرع در هفتاد ذرع وسعت مى دهند و ان محل را چون روز روشن به نور حقّ مى نمايند، سپس به او مى گويند: بخواب خواب راحت. مى گويند: بگذاريد بروم و به اهلم وضع خودرا خبر دهم، مى گويند: نه بخواب همانند خواب عروس كه بيدار نشود مگر به واسطه عزيزترين فردش. مى خوابد تا خداوند او را وارد قيامت كند. امّا اگر ميّت اهلنفاق باشد و و با دين و ايمان سروكارش نبوده وقتى درباره پيامبر مى پرسند مى گويد: نمى دانم، چيزهايى از مردم شنيدم و همان شنيده ها را مى گفتم. مى گويند: جوابت را مى دانستيم. سپس به خانه برزخى مى گويند: بر او تنگ شو، چنان تنگ مى شود كه جانبى به جانب ديگر نزديك مى گردد; دائماً به آن عذاب برزخى دچار است تا وارد محشر شود!
پس از پايان زمان برزخ نوبت به قيامت مى رسد، قيامتى كه در آن نيكوكاران و بدكارن به جزاى اعمال خود برخورد مى كنند، و آن صحنه به فرموده قرآن مجيد با نفخه صور آغاز مى گردد:


منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه