قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شركت علامه لاهيجانى در درس مرحوم ملا على كنى‏

 شش ماه تمام در مغازه حاج ملّا بود. حاج ملّا نيز بسيار متدين بود. روزى به او گفت: عبدالكريم! چند استخاره مى خواهم، مى روى منزل آيت الله حاج ملّاعلى كنى، اين نامه را مى گذارى و جواب استخاره را مى آورى. هم درسى هاى علامه لاهيجانى به شيخ انصارى گفته بودند و ايشان با نامه اى به مرحوم حاج ملا على كنى نوشته بود كه يكى از بهترين شاگردان حوزه اميرالمؤمنين عليه السلام مجتهد جامع الشرايط، يعنى علّامه لاهيجانى به تهران آمده است و لياقت دارد كه در رأس علماى اين شهر باشد.
حاج ملا على كنى خودش مرجع تقليد بود، نامه شيخ انصارى را بوسيد و به چشم خود ماليد كه يعنى ما خطّ شيخ را به چشم خود بماليم كه در قيامت آبروى ما نرود. شش ماه گذشت، هر جايى مى رفتند؛ مسجد، حوزه، غريبه اى را مى ديدند، مى پرسيدند: آقا! شما علامه لاهيجانى نيستيد؟ بالاخره او را پيدا نمى كردند. كاغذ استخاره را آورد، ديد حاج ملّا على كنى مشغول درس است و دارد خارج فقه مى گويد و عجب دريايى است. كنار كفش ها نشست و در وسط درس، اشكال علميى به نظرش آمد، ديد حاج ملا على اينجا را اشتباه مى گويد. بالاخره درس علم است. از روى كفش ها گفت: استاد! به نظر مى آيد اين مطلب اين گونه باشد.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه