آرى، آنان که با افکار پلید خود گمراهى ایجاد کردند، دانسته و یا ندانسته بشر را در تمام برنامه هاى حیات به میدان فساد کشیدند، آنان که دست انسان را از دامن تربیت انبیاء کوتاه کردند، دنیاى حیات را مبدل به خانه اى پر از شرک و تجاوز و پستى و پلیدى نمودند.انسان مادى و مغرور و شیفته افکار آن گمراه کنندگان این حقیقت را درک نکرده است که سلسله حیات ممکن نیست با گذشت این مدت محدود و موقت در کره زمین پایان پذیرد، و دوران زندگى با این همه مبارزات و مخاصمات و مظالم نامحدودش هرگاه در چنین افقى تنگ و محصور به پایان برسد و اگر پس از انقضاء حیات در این کره خاکى حیاتى دیگر وجود نداشته باشد بى گمان چنین زندگى و حیاتى موضوعى لغو و عبث خواهد بود و حق و باطل آن از هم جدا نخواهد شد، و هیچ انسان عاقلى به چنین عقیده غلطى تن نخواهد داد، تا چه رسد که تنظیم کننده نظام حیات خداوند حکیم انسان را موجودى رها شده آفریده باشد، پیامبران راستین از دنیاى دیگرى به نام آخرت خبر داده و از آنجا به عنوان روز جزا یاد کرده و مطابق با منطق وحى درباره جزاى اعمال بشر به این دقت خبر آورده اند: فَمِنْ یِعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّاً یَرَهُ(1)، انسان معتقد به آن جهان هرگز راضى نمى شود در این جهان کوچکترین خقى را از کسى پایمال کند، و خود را مانند حیوانات غرق در شهوات نمى کند.تصور اینکه حیات محدود به اینجاست نتیجه وخیمى دارد، و آن قطع رابطه با خدا و انکار تربیت روح و مبارزه با حقایق و کمالات است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) زلزال: آیات 7 و 8 .
امروز بر همه روشن است که نتیجه محدود شمردن حیات، در افق زندگى دنیاى مادیت این شده که مردم صورت حیات را زشت و زننده و بى معنى و ناقص یافتند و از این رو زبان حال بیشتر مردم بى بند و بار و مادیگر این است که حیات سراسر باطل و عبث و بى قاعده است، و روى این عقیده تمام همت و فکر و قریحه و مصنوعات خود را در مبارزه و زد و خورد وحشیانه بر سر تمتعات و لذات دنیا بکار مى برند، زیرا زندگى در نظر اینان فرصتى زودگذر و بى ثبات است و چه بهتر که در این فرصت کوتاه از بردن هر نوع لذت فروگذار نشود.تاریخ مبارزات و جنگ هاى دوره هاى اخیر بشر را مطالعه کنید که همه به ناحق پایه گذارى شد و به ناحق هم به سود ارتش فاتح پایان یافت.علت این مبارزات چیزى جز طغیان شهوات بشر و روح مادیگرى او نبود، موادى که باید صرف رفاه بنى آدم شود در این جنگ ها و برنامه هاى استعمارى مصرف نابودى بشر و شعلهور ساختن فساد در همه زوایاى حیات شد.هارولدال ایکس، منشى سابق وزارت کشور آمریکا در مقاله اى تحت عنوان ما نمى توانیم با جنگ دیگرى روبرو شویم، در یکى از مجلات آمریکا انتشار داد: مقدار مواد اولیه اى که در آمریکا در طى پنج سال جنگ از تاریخ اول ژانویه سال 1940 به مصرف رسانید به قرار زیر است:زغال 3 هزار میلیون تن - آهن 516 هزار تن - سرب 2 هزار تن - روى 5/3 هزار تن - مس 5 هزار تن - بوکسیت 14 هزار تن - گوگرد 17 هزار تن - نمک 68 هزار تن - پتاس 3 هزار تن - نفت 1 هزار تن - مولیبدن 112 هزار تن - تونکستن 10 هزار تن
این اجناس که در خوان طبیعت براى آسایش بشر قرار داده شده به وسیله انسانهاى مادى و شهوت پرست در خراب کردن دانشگاه ها و دانشکده ها، دبیرستان ها، مدرسه ها، پارک ها، بیمارستان ها، مخزن ها، کشتن بى گناهان و مظلومان بکار برده شد. تازه این آمار مصرف شده انگلستان، فرانسه، شوروى، آلمان، بلژیک، هلند، مجارستان، اطریش، لهستان، نروژ، دانمارک، بسى بیش از آنهاست، تازه پس از این همه بلا و بدبختى درس عبرت نگرفته و از آن پس تاکنون هزاران بلاهاى فکرى و جسمى و اجتماعى بسر بشر آورده اند، آرى این است نتیجه زندگى مادى صرف و این است میوه تلخ افکار فروید و فرویدیسم، تعجب این است که پس از این همه ناراحتى باز گروه کثیرى از تحت تاثیر همان تربیت هاى مادى و غلط، انکار فضایل و تزکیه روح مى کنند، راستى بشر را باید از چه راهى غیر از تهذیب روان تربیت کرد تا این همه وحشیگرى نداشته باشد.شک نیست که نتیجه این طرز تفکر و تصور جز این نیست که انسان از سطح عالى روحى و معنوى خود تنزل کند، و با انکار حقیقت روح و فضایل انسانیت که عده اى از دانشمندان غرب نوایش را ساز کرده اند، در شمار دیوان و ددان و درندگان قرار گیرد، و زندگى از هر گونه هدفى و غایتى و دلیلى تهى ماند، و آرامش و آسایش و رفاه و سعادت و نوع دوستى از عرصه حیات رخت بندد، و در نتیجه اگر بشر پیرو مکتب داروین و فروید شده و ما او را جز حیوانى پست
ــ[58]ــ
ندانیم، دیگر از جهان انتظارى غیر از فساد جنگ و شهوت پرستى و ستیز و هرزگى نباید داشت.