قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره اى پیروز و جاویدان

تاریخ زندگى و خصایص روحى و نفسى و اخلاقى پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)،که خود مصدق دیگر پیامبران است روشنتر و مدوّن تر از کسانى است که در گذشته دور و نزدیک به هر صورت اثرى در تاریخ بشر داشته اند، تا آنجا که پس از کار تدوین تاریخ و ظهور چاپ نیز زندگى و راه و روش اینگونه اشخاص چنین باز و روشن نیست.نام و نشان پدران و مادران و خویشان و افراد قوم و قبیله تا آداب و اخلاق گفتگوهاى آنان در برابر خوانندگان تاریخ مستند این پیامبر چنان نمایان است که زندگى نامداران هم عصر و گذشتگان نزدیک آنان نیست.در این نمایش تاریخى اوضاع پیش از ظهور و مقدمات ولادت، و دوره هاى شیرخوارگى و طفولیت و کفالت به هنگام جوانى، اخلاق و آداب، مسافرت و ازدواج، جنگ و صلح و آراء و افکار، کناره گیرى و قیام و بعثت و دعوت و هجرت، و اوصاف شخصى گروندگان و دشمنان سلوک و سیر او در تمام مراتب زندگى، کلمات و فرمایشات تا وفات حضرت واضح و روشن دیده مى شود.در سراسر زندگى و احوالات مختلفش با آنکه در شهر و بیابان و در میان قومى بت پرست و جاهل و ستمگر و بدخوى و بدکردار و قمارباز و شرابخوار و متعرض به مال و ناموس و جان مردم بسر مى برد، تاریخ از او اندک سبک سرى، طغیان و بدخویى،رفتار ناروا و بیمارى جسمى و روحى نشان نمى دهد، اینها نتیجه وحى بود، آراستگى او به کمالات و فضایل که علت پیروزى او بر تمام برنامه ها بود و باعث جاویدان شدن چهره اش در تاریخ، اینجاست که پوچى سخنان و افکار فروید و فرویدیسم ها روشن مى شود.آرى، آنان بى خبر از چنین چهره هاى پاک به قضاوت درباره روان و حالات عالى درونى برخاستند.نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)از طوفان هواها، و گرد و غبار عقاید و خوهاى جاهلیت اثرى بر چهره روحش دیده نمى شود، و سبک سرى ها و هوس ها و سرکشى و بى بند و بارى جوانان و غرور و نخوت پیران مکه را در دوران هاى حیاتش نمى توان یافت.گروهى بودند که در طى زندگى آنان ضعف ها و زبونى ها بسیار بود در پیشرفت ها شاد و مسرور گردیده، آن هم پیشرفت هاى ظالمانه و در شکست ها اعتدال خود را از دست مى دادند، در راه سرافرازى و پیشرفت به خطاهایى دست زده اند که از زبونى آن گریسته، یا در برابر موفقیتشان نعره شادى کشیده اند، و خلاصه هم سطحى خود را در بسیارى از امور با مردم زبون نشان داده و ثابت کرده اند که اعصاب و دماغشان در حد تعادل و نظم نبوده و حوادث و برنامه هاىموثر آن را منحرف مى کرده و نیز در تعالیم و دستورهایشان ضد و نقیض و اشتباه فراوان دیده مى شود، و احکام و افکارشان همیشه با واقع و سلامت نتیجه مقرون نبوده است.
اما پیامبران و رهبر بزرگ اسلام برخلاف این مردان تاریخى در شکست ها زبون نشده، و در فتح ها فریاد شادى نکشیده، پیروزیش به حق بوده و در راه حق، در میدان شکست پناه به خدا مى برد، و از سرخوردگى مسلمین در جنگ براى مسلمین پند و عبرت مى ساخت، و خلاصه فتح و شکست، رنجورى و سلامت بر دل و جانش چیرگى نیافت.او در تمام زوایاى حیات براى حق بود، و به حق فعالیت مى کرد و حق مى شناخت و حق مى گفت و حق مى خواست.در محیط مکه روابط مردم و گفتگو هایشان در حدود افتخارات و اختلافات، و جنگ و تجارت، و شعر و ادب، و زن و شهوت، و در خواب و خیال، و آرزوها و احلام، و عشق و رجز، و شعر در وصف شمشیر و اسب و نیزه، و غزل هاى امرو القیس بود همین ها آنان را به سوى قهرمانى هاى گذشته و خانه زنانى که بر بام منزلشان علامت قرمز بود مى کشاند با این وصف در حالى که پیامبر بزرگ دوران جوانیش را در میان همین جوانان گذرانده بود، این آرزو ها و احلام و پلیدى ها اثرى در خاطرش نگذاشت، و پایش را نلغزاند، و سخن و عملى در این گونه برنامه ها حتى از دشمنانش درباره او نقل نشده، او آنقدر پاک و با فضیلت زیست که پس از اظهار دعوت گروهى از گروندگانش از همان همسالانش بودند. آرى، فطرت پاک انسان جز این که در برابر فضیلت تسلیم شود راه دیگرى دارد؟آیا گردش زمان و حرکت تاریخ اینگونه چهره ها را مى تواند در ورق فراموشى بگذارد؟مى دانید که گروهى از فرزندان تاریخ گردنکشان و جهان گشایانند که با قتل و غارت ها از تل لاشه هاى انسانى به تخت مراد بالا رفته و از چپاول و دسترنج مردم بخشش ها و تصدق ها کرده اند. اعراض و اموال مردم را در تمام زمینه هاى زندگى خود بازیچه هوس نموده اند و از جهل بشر سوء استفاده برده اند، و از حاصل حیات دیگران شکوه وجلال ساخته اند و چندان نادان برده اند که از مداحى و چاکرى کردن دیگران نسبت به خود، خویشتن را بزرگ و گرامى پنداشته اند.این گروه در زندگى ننگین خود کشتند و سوزاندند و بردند و دعاگویان گدا و پست بپروردند و مزرع سرسبز بشریت را به قربانگاه حماقت و مطامع خویش مبدل کردند.اما پیامبر بزرگ اسلام، در جنگ خیبر پس از گشودن دژهاى دشمن و خلع سلاح عمومى و گردآورى آنچه در جنگ بدست آمده دستور دادند غنایم خاصى جمع شود و یک سرباز بین ارتش اسلام فریاد بزند که:بر هر فرد مسلمانى لازم است هر چه از غنایم بدست آورده، گر چه نخ و سوزن باشد به بیت المال باز گرداند به خاطر اینکه صرف مصالح اجتماعى شود، زیرا خیانت مایه ننگ و روز رستاخیز آن مال به جان انسان آتش مى شود.پیامبر بزرگ و پیشوایان عالى قدر شیعه در مسئله امانت فوق العاده سختگیر بودند، حتى باز گرداندن امانت را یکى از علائم ایمان و خیانت در آن را نشانه جرم مى دانستند. روزى که پیامبر از میان باقى مانده اموال یک سرباز مال دزدى بدست آمد بر جنازه او نماز نخواند و تفصیل مسئله بدین قرار بود:که روز حرکت سربازان اسلام از سرزمین خیبر تیرى بر غلامى که مامور بستن کجاوه هاى پیامبر بود اصابت کرد و هماندم جان سپرد مامورین براى پیدا کردن قاتل به جستجو پرداختند ولى تحقیقات آنان به جایى نرسید، همگى گفتند بهشت بر او گوارا باد، ولى پیامبر فرمود: من با شما در این جریان هم عقیده نیستم، زیرا عباى تن او از غنائم جنگى است، و این سرباز در آن حقى نداشته، خیانت ورزیده و روز رستاخیز به صورت آتشى او را احاطه خواهد کرد، در این لحظه یکى از سربازان گفت: من دو بند کفش از غنائم جنگى برداشته ام فرمود: برگردان وگرنه روز رستاخیز به صورت آتشى در پاى تو خواهد بود.آرى، او مى خواست هر انسانى در مکتب تربیتش به تمام حقوق انسانى خود برسد، لذا نسبت به حق دیگران از یک جفت بند کفش بى قیمت هم چشم پوشى نداشت، تمام اموالى که در جنگ ها بدست آورد براى اعلاى کلمه حق خرج کرد و خودش روز از دنیا رفتن چیزى نداشت.اینجاست که مشت گروهى از خاورشناسان خائن باز مى شود، آنان که نبردهاى اسلام را به عنوان غارتگرى قلمداد کرده و از اهداف معنوى آن چشم پوشیده اند، زیرا یک چنین نظم و انضباط در یک رهبر، و ملت غارتگر قابل تصور نیست، رهبر یک ملت یغماگر هرگز نمى تواند رد امانت را نشانه ایمان و فضیلت بداند، و آن چنان سرباز خود را تربیت کند که از بردن بند کفش از بیت المال آنان را باز بدارد.آیا خیانتکاران و اسیران هواى نفس نتیجه اعقابى هستند که در راه خدمت به بشریت عمر گذرانیده اند و جهاد و فداکارى برگه سرافرازى خانوادگى آنان است؟یا از سلاله دودمانى هستند که در مخزن یادگار خودشان شرف و فضیلت اندوخته اند و این میراث گرانبها را به اخلاف خود سپرده اند؟یا کسانى هستند که گذشتگانشان با زشت ترین راه و رسم باغ و بستان ساخته و مال و جاه ساخته اند و خلاصه خاندانى از مردم بسیار اما زیانکار تشکیل داده اند. زندگى بى بند و بار مردم غرب را بخوانید و اوضاع نسل فاسد و گمراه و جاهل قبل از بعثت را مطالعه کنید آن ملت از پیامبر اکرم قبل از بعثت چه مى دیدند؟ صفا و وقار، فضیلت انسانیت، امانت و پاکى و آنچه مى شنیدند سخنان کوتاه و پرمغز و قضاوت به حق بود، امانت داریش در آن محیط فاسد بر همه آشکار بود، آن چنان لقب امین بیش از نام هاى دیگرش معروف بود او را همیشه به این لقب توصیف رسایى از راه و روش و خوى آن حضرت بود مى خواندند و همه با چشم احترام و تجلیل به او مى نگرستند، محیط اعتقادى که در آن نشو و نما یافت ترکیبى از انواع شرک و بت پرستى بود، از توحید ابراهیمى تصور مبهم و پیچیده اى که اثرى در عقاید شرک آمیز عرب نداشت در بعضى اذهان مانده بود، مقاومت شدید عرب در برابر دعوت به توحید شاهد بر همین مطلب است، ولى در سایه عنایت خدا قبل از بعثت راه رشد و کمال مى پیمود، و پس از برانگیخته شدن وحى او را به سرحد عالى کمالات رهنمون بود درباره چنین مردان بزرگى با اوصافى که در دریاى روان آنان موج مى زد لابراتوار مغز پوسیده فروید و فرویدیسم ها چه مى گوید و چه تجزیه و تحلیلى دارد؟
 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه