قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ذکر و نقش آن در تربیت اخلاقی

"ذکر" به عنوان حلقۀ ارتباطی عبد و خداوند، جایگاه بسزایی در تربیت انسان داشته تا انسان به واسطۀ اين گذرگاه روحاني، از عالم جسمانی پلی به عالم بالا زده و با ارتباط معنوي با حضرت حق از این راه زمینۀ تربیت و تزکیه ربانی خويش را فراهم آورده، به محضر محبوب بار آید. ذکر زبانی به عنوان آغاز این حلقۀ ارتباطی در مرحله‌ای سطحی و ظاهری، بنده را با نام و یاد محبوب آشنا می‌کند اما حقیقت "ذکر" ارتباطی وجودی و حضوری با پروردگار است که در این مرحله به عنوان یادکرد پروردگار نه در ذهن و زبان بلکه به معناي دریافت حضور پروردگار در جای جای زندگی و حیات انسان است. اين تلقي از ذكر است كه زمينه کسب کمالات و فضایل و دفع درکات و رذائل را در انسان ايجاد مي‌كند و به خودسازي و تربيت الهي منجر مي‌گردد. از رهگذر اين ذکر زمینه تربیت و حرکت انسان فراهم می‌شود و او را در زندگی فردی و اجتماعی رشد می‌دهد؛ ثمرات حاصل از این ذکر در آيينۀ روایات و نیز تأکید ائمه معصومین(ع) به ذکر در مواضع خاص زندگی، جنبۀ تربیتی آن را روشن‌تر می‌سازد.
بیان مسئله
حقیقت ذکر و بررسی آن در منابع دینی از مسائلی است که همواره مورد توجه سالکان و رهروان راه معبود قرار گرفته و پویندگان طریق حق به آن توجه نموده‌اند. عدم شناخت صحیح و تلقي ناصواب از اين مسأله آسیب‌های فراوانی را مخصوصاً به رهروان و سالکان کوی حق وارد آورده است و همواره سؤالات متعدد و مختلفی در جامعه دینی و معنوی، مطرح ساخته که ذهن دینداران را به خصوص در این حوزه به خود مشغول ساخته است.
اینکه حقیقت ذکر چیست، و ذکر چگونه می‌تواند پل ارتباطی بنده با پروردگار را فراهم آورد همواره مورد توجه بوده و هركس از ظن خود به تشريح وتبيين آن پرداخته است.
1. بررسی لغوی و اصطلاحی و اقسام و مراتب ذکر، بررسی ذکر در آیات و روایات، و بررسی آثار تربیتی و نیز موانع ذکر می‌تواند زمینۀ دستیابی به جواب این مسأله را روشن سازد. در این بررسی نقش ذکر و جایگاه تربیتی آن به عنوان ابزاری جهت نیل فرد و جامعه به کمالات و فضایل اخلاقی به خصوص با رویکرد به روایات معصومین (علیهم السلام) را بررسي خواهيم كرد.
2. واژه ذکر
الف) ذکر در لغت
ذکر یاد کردن و بر زبان راندن، به معنای یاد، آوازه، حدیث، ثناء، دعا، ورد و جمع آن اذکار است. راغب می‌گوید: گاهی مراد از ذکر هیئت نفسانی است که شخص به واسطۀ آن می‌تواند آنچه از دانایی به دست آورده را حفظ کند و آن مانندحفظ است اِلّا آنکه حفظ به اعتبار نگهداشتن و ذکر به اعتبار حاضر کردن آن در ذهن است. و گاهی به حضور شیئی در قلب و همچنين بقول اطلاق می‌شود.1
در لسان العرب آمده: "الذکر حفظ للشئ تذکرة و الذکر ایضاً: الشئ یجری عَلَی اللسان". 2 صاحب کتاب "التحقیق" پس از نقل ماده "ذکر" و نقل اقوال لغویین پیرامون آن آورده: "انّ الاصل الواحد فی هذه المادّه: هُوَ التذکر فی قبال الغفله و النسیان، و هذالمعنی اعمّ من التذکر با لقلب او باللسان". 3 ايشان اصل در ذكر راتذكر و ياد كرد در مقابل غفلت و فراموشي مي‌داند. با اين بيان معناي ذكر اعم از معناي قلبي و لساني است.
ب) ذکر در قرآن
واژۀ ذکر در قرآن به این معانی آمده است؛ صلاة (62/9)، خوف، خبر (19/41)، حفظ (54/17)، وعظ (51/55)، شرف (43/44)، قرآن (15/ 9)، جهاد و ام‌الکتاب (3/58). 4
با بررسي آيات مذكور مي‌‌توان بين كاربردهاي گوناگون ذكر درقرآن جمع نموده و به نقطه وفاق مشترك يعني درك حضور پروردگار و يادكرد او در تمام شئون زندگي، دست يافت. اين مسأله خود مي‌‌تواند موضوع مقاله مجزايي باشد.
ج) ذکر در اصطلاح عرفان
ذکر در اصطلاح عرفا خروج از میدان غفلت و ورود به فضای مشاهده به غلبه خوف و کثرت محبت است و گفته‌اند: ذکر، بساط عارفان و نصاب محبان و شراب عاشقان است و گفته شده است: ذکر نشستن بر بساط استقبال و سفره گشاده پس از اختیار مفارقت و دوری از مردم است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌5
برخی ذکر را یکی از مراحل سیر الی الله می‌دانندچنان که آورده‌اند "من تعلق بالذکر فقد تعرض للسیر"6 و گفته‌اند، ذکر بیرون آمدن از میدان غفلت به صحرای مشاهدات است7 و نیز آورده‌اند: ذکر به مثابه ملاحظه محبوب و قصر نظر بر جمال او از دور است.8-‌9
و نيز نقل شده كه حقیقت ذکر آن است که هر چه جز مذکور است در ذکر فراموش کنی ،دراینجا ذکر سر خواهد نه زبان ،از آن که نسیان صفت سر است. 10 قشیری گوید: ذکر رکنی است قوی اندر طریق حق سبحانه تعالی و هیچ کس به مقام ذکر نرسد مگر به دوام ذکر. 11 ذالنون گفته :"ذکر غذای جان من است و ثنای او شراب جان من و حیاي از او لباس جان من"12 و جنید آورده: "حقیقت ذکر فانی شدن ذاکر است در ذکر و ذکر درمشاهده مذکور"13
تذکر و تنبیه
از معناي لغوي و اصطلاحي ذكر و نيز نگاهي كه ائمه معصومين(ع) به اين مقوله داشته اند برمي‌آيد كه ايشان در کلمات نورانی خود آنگاه که از حقیقت، مراتب، موانع و آثار ذکر سخن رانده‌اند، مومن را از ذكر در مرحلۀ ذهن و زبان به تلاش و مجاهدۀ نفسانی فراخوانده و از ذکر تصویری عمل‌گرایانه ساخته‌اند، ائمه(ع) ذکر را منشاء حرکت و تلاش جهت قرب به پروردگار و زمینه ساز دوری از گناه و معصیت دانسته و برجنبۀ عملی و انسان‌سازی آن همواره تأکید کرده‌اند.
بررسي اين مسأله در كلام معصومين (عليهم السلام)تصويري جامع و عملي از ذكر فرا روي سالكان طريق حق قرار مي‌‌دهد كه بررسي آن حائز اهميت است.
3. حقیقت ذکر
توصیه‌های اکید قرآن14 و روایات به ذکر15 و گرایش پیوسته جامعه اسلامی و ایمانی به آن این سؤال را مطرح می‌کند که حقیقت ذکر چیست؟
آنچه از بیان آيات و روايات و قول و فعل بزرگان بر می‌آید آن است که ذکر تنها این نیست که نام خدا را بر زبان بیاوریم و مکرر تسبیح و تحلیل و تکبیر بگوییم بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه خدا و عظمتش باشیم و او را در همه جا حاضر و ناظر بدانیم، تا جایی که این نوع توجه زمینۀ عملی در انجام واجبات و ترک محرمات و متربی شدن به اخلاق و آداب الهی را در ما فراهم آورد.
پیامبر اکرم(ص) در این زمینه فرموده است: "هر کس خدای عزوجلّ را فرمان برد خدا را یاد کرده، هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد"16
امام صادق(ع) در ضمن بیان سخت‌ترین کارهای بندگان "ذکر خدا" را به عنوان یکی از این امور نقل فرموده آنگاه می‌افزاید: "آن(ذكر) به این معناست که آدمی در هنگام روبرو شدن با گناه و تصمیم به انجام آن خدا را یادآور شود، پس یاد خدا او را از گناه باز می‌دارد. این است سخن خدای عزوجل که می‌فرماید: "کسانی که پرهیزکاری می‌کنند، چون وسوسه‌ای از شیطان به آنها برسد، خدا را یاد می‌کنند؛ زیرا مردمی صاحب بصیرتند"17
بیان دقیق‌تر حقیقت ذکر را امام صادق(علیه‌السلام) به حسین بزاز گوشزد می‌کند، حضرت به ایشان فرمود: "آیا تو را از سخت‌ترین چیزی که خداوند بر بندگانش واجب کرده است آگاه نکنم؟ این که با مردم به انصاف رفتار کنی، با برادرت همدردی کنی و یادکردن خدا در همه حال. منظور من از یاد خدا گفتن، سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست، گو اینکه این هم ذکر است اما منظور به یاد خدا بودن در هنگام روبه رو شدن با طاعت یا معصیت خداست". 18
امام صادق(ع) در روایتی دیگر فرموده است: "هر که به راستی به یاد خدا باشد فرمانبرداری کند و هرکه از خدا غافل باشد نافرمانی نمايد، طاعت نشانۀ رهیافتگی و معصیت نشانۀ گمراهی است و ریشه این هردو یاد و غفلت است. 19
این گونه روایات و روایاتی که با این مضمون وجود دارد این نكته را روشن می‌سازد که حقیقت ذکر زمینه‌ساز انجام واجب و ترک معصیت و حضوری دائمی در محضر حق را برای سالک به همراه دارد و هرچند ذکر لسانی و لفظی خود شایسته و سزاوار است اما اگر بدون بهرۀ عملی باشد ثمری چندان ندارد.
نام فروردین نیاردگل به باغ
شب نگردد روشن از ذكر چراغ
تا قیامت گر کسی می می ‌کند
تا ننوشد باده مستی کی کند20
باید به این نکته توجه کرد كه ذکر دارای مراتبی است، اولین مرتبۀ آن را می‌توان ذکر لسانی نامید که همان گفتن اذکار مخصوص یا زمزمۀ قرآن و نامهای پیامبر و امامان، صلوات و. . . می‌باشد که این نوع ذکر به گفتۀ بزرگان باید به زبان آشکار شود و حداقل به صورت آهسته صورت گیرد، پس از مرحلۀ اول که به منزله مقدمه برای مراتب بعدی است، "ذکر قلبی" حائز اهمیت است در این مرتبه فکر و دل انسان به یاد خداست و آدمی همواره خود را در محضر خدا می‌بیند و از یاد او غفلت نمی‌ورزد. مرتبۀ قلبی ذکر مقدمه است برای مرحلۀ سوم که ذکر عملی است و ذکر عملی آن است که انسان هر کاری را که در صدد انجام آن است به یاد و فرمان خداوند انجام دهد و در این مرتبه با یاد و حضور خداوند از محارم پرهیز کرده و اعمال شایسته، خوب و واجبات دینی را انجام می‌دهد ، لذا آنچنان که گذشت، ذکر صرفاً نامیدن و ذکر لفظی نیست بلکه اینها همه مقدمه است که انسان در مقام عمل پیوسته اعمالش را مطابق آنچه خداوند می‌خواهد انجام دهد و این است که ذکر را به عنوان قوی‌ترین ابزار در تربیت عالم انسانی معرفی می‌کند و زمینه حرکت و سیر آدمی از عالم مادی به عالم روحانی فراهم می‌آورد لذا مولوی می‌گوید:
اینقدرگفتیم باقی فکر کن؟
فکراگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز
ذکرراخورشیداین افسرده ساز
در اینجاست که ذکر واقعی انسان را به مرتبۀ فرقان حق و باطل رهنمون می‌سازد و معیاری است برای فضایل و رذایل اخلاقی و تميز اخلاق حسنه و سیئه ازيكديگر.
ذکر حق کن بانگ غولان را بسوز
چشم نرگس را از این کرکس بدوز
صبح کاذب را ز صادق واشناس
رنگ می را باز دان از رنگ کاس
در همین زمینه امام خمینی(ره) در کتاب چهل حدیث در ذیل عبارت "انا جلیس من ذکرنی" آورده: "چنانچه نسیان آیات و کوری باطن از رؤیت مظاهر جمال و جلال حق سبب عمای در عالم دیگر شود، تذکر آیات و اسما و صفات و یادآوری حق و جمال و جلال او قوت دهد بصیرت را و دفع حُجُب نماید به قدر قوت تذکر و نورانیت آن، چنانچه تذکر آیات حق و ملكه شدن آن بصیرت باطنی را به قدری قوت دهد که جلوه جمال حق را در آیات مشاهده نماید و تذکر اسماء و صفات موجب شود که حق را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود کند و تذکر ذات بی حجاب آیات و اسماء و صفات رفع جمیع حجُب کند و یار بی پرده تجلی نماید"21
4. ثمرات ذکر
هرگاه "ذکر" به معنای حقیقی در جان انسان مأوي گزيند و انسان همواره یاد خدا را در دل بپروراند ثمراتی در جان و دل و اعمال و کردار او نمودار شده، انسان را به منزلگاه دوست سوق می‌دهد. ملاحظه در آثار ذكر اين نكته را گوشزد مي‌‌كند كه حقيقت ذكر آنچنان كه گذشت بايد انسان را از ايستايي و سكون باز دارد. اين ذكر است كه انسان را در هر مرحله اي از كمال باشد به سير و مقام قرب پروردگار نيل مي‌‌دهد و زمينه رشد اخلاقي و نيل به كمالات اخلاقي را در او فراهم مي‌‌آورد. اين ثمرات درآينه كلام معصومين(ع) به اين شرح است:
1. کلید خودسازی
قال علی(ع): "مداومۀ الذکر قوت الارواح و مفتاح الصلاح؛ مداومت بر ذکر، خوراک روح و کلید صلاح و پاکی است."22
و فرموده است: "اصل صلاح القلب، اشتغالُهُ بذکر الله: ریشۀ صلاح و پاکی دل، پرداختن آن به ذکر خداوند است. "23
و فرموده است: "من عَمَرَ قلبَه بدوام الذکر حَسُنَت افعالُهُ فی السِّرِ و الجَهر؛ هرکه دل خویش را با یاد پیوستۀ خدا آباد کند، در نهان و آشکار نیک کردار شود. "‌24
2. حیات دل
قال رسول الله(ص): "بذکر اللهِ تحْی القلوب و بنسیانِهِ مَوته؛ با یاد خدا دلها زنده می‌شوند و با فراموش کردن او می‌میرند."25
قال علی(ع): "من ذکر الله سبحانه احیا اللهُ قلبَهُ و نَوَّرَ عقلَهُ و لُبَّهُ؛ هر که به یاد خدای سبحان باشد خداوند دلش را زنده و اندیشه و خردش را روشن گرداند."26

3. آرامش
یکی از ثمرات ذکر آرامش درونی است، این نکته در آیات قرآن آمده آنجا که می‌فرماید "الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"27 در روایات نیز مبسوطاً به آن اشاره شده است.
قال علی(ع): "ذکر الله جلاء الصُّدور و طمأنیۀ القلوب"یاد خدا سینه‌ها را صیقل می‌دهد و دلها را آرامش می‌بخشد. 28
امام سجاد(ع): "الهی. . . ولا تطمئنّ القلوبُ الّا بذکرک و لا تسکن النفوس الّا عند رؤیاک: خدایا دلها جر با یاد تو آرام نمی‌گیرد وجانها جز با دیدن تو آرامش نمی‌یابد." 29
4. دفع نفاق
قال رسول الله(ص): "مَن اَکثرَ من ذِکرِ الله فقد بریءَ من النفاق؛ هر که خد را بسیار یاد کننده باشد از نفاق به دور ماند. 30
و قال علی(ع): "افیضو فی ذکر الله جَلّ ذکرُهُ، فانَّهُ أحسَنُ الذکر، و هُوَ امانٌ منَ النّفاق و براءۀ منَ النّار. . . ؛ خدای عزوجلّ را بسیار یاد کنید، که آن بهترین یاد است و از نفاق مصون می‌دارد و از آتش نگه می‌دارد...". 31
5. محبت خدا
قال رسول الله(ص): "من اکثَر ذکر اللهِ احبَّهُ؛ هر که بسیار به یاد خدا باشد، خداوند دوستش بدارد."32
6. عصمت و دوری از گناه
پیامبر اکرم(ص) فرمود: "خدای سبحان فرمود: چون بدانم که یاد من بر جان بنده‌ام چیره گشته است خواهش او را معطوف سؤال و مناجات با خود کنم: پس چون بنده‌ام چنین شود و هرگاه بخواهد دچار سهو و غفلت شود مانع از آن شوم که سهو کند، اینان دوستان حقیقی منند اینان قهرمانان واقعی هستند." 33
7. شرح صدر
قال علی(ع): "الذکرُ یشرَحُ الصّدر؛ یاد خدا شرح صدر می‌بخشد".34
8. دفع شیطان
پیامبر اکرم(ص) فرمود: "همانا شیطان پوزۀ خود را بر روی دل آدمی زاده نهاده است هرگاه او یاد خدا کند شیطان پوزه‌اش را کنار می‌برد و هرگاه خدا را فراموش کند شیطان در آن نجوا (وسوسه) می‌کند، این است وسواس خناس"35
قال علی(ع): "ذکر الله دعامۀ الایمان و عصمۀ من الشیطان؛ یاد خدا ستون ایمان و مایه مصون ماندن از شیطان است."36
قال علی(ع): "ذکرُ الله رأس مالِ کلِّ مؤمنٍ و رِبحُهُ السلامۀ مِنَ الشیطان: یاد خدا سرمایۀ هر مؤمنی است و سود آن سالم ماندن از گزند شیطان است."37
نکته و تذکر: روایاتی که نمایانگر آثار و نتایج ذکر است به خوبی روشن می‌سازد که حقیقت ذکر چیست آنچنان که حقیقت هر چیز را می‌توان از آثارش شناخت، آثار ذکر نیز نشان دهنده حقیقت ذکر است آنچنانی که انسان ذاکر به ذکر الله را به حرکت واداشته و فکر، اندیشه و عمل او را مترقی می‌سازد.
5. مواضع ذکر
از آنجایی که خاصیت "ذکر" حرکت و تکاپوست و جنبۀ تربیتی آن دارای اهمیت بسزایی است در برخی از مواضع که روح انسانی در خطر آسیب و فرو ریختن است توصیه و تأکید بر ذکر شده است. توجه به رواياتي كه از اهل بيت دراين زمينه وارد شده نشانگر آن است كه ذاكر و مبتلاي به گوشه نشيني و انزوا گرديده خود را فارغ از تعاملات اجتماعي بداند چرا كه مع الاسف اين آسيبي است كه دامن برخي از سالكان را گرفته و اصولاً معتقدند كه براي طي طريق بايد بيگانه ازا جتماع و انسانهاي ديگر به گوشه اي خزيد و با گفتن اذكار لفظي خود را به مقام قرب پروردگار نزديك كردغافل از آنكه همواره درزبان قرآن و لسان اهل بيت (عليهم السلام) در مواضعي به ذكر سفارش شده كه انسان بايد درآن تلاش و يك نوع مبارزه و جهد دروني را به همراه داشته باشد. برخي ز اين مواضع در قرآن اينگونه آمده است:

1. زمان رویارویی با دشمن؛
قال علي (عليه السلام): "اذا لقيتم عدوكم في الحرب فاقلوا الكلام واكثروا ذكرلله عزوجل؛ هرگاه در جنگ با دشمن روبرو شدید، کمتر سخن بگویید و بيشتر خدای عزوجل را یاد کنید."38
اين نكته درقرآن كريم نيز موردتوجه قرار گرفته است. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛39 اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر به فوجي ازدشمن برخورديد خدا را فراوان ياد كنيد باشد كه پيروز شويد"
البته از اين نكته نبايد غافل شد كه اين محاربه مي‌‌تواند شامل دشمن درون يعني نفس اماره و نيز دشمن قسم خوردۀ جان آدمي يعني شيطان گردد. لذا در روايات اين گونه مواضع نيز ازمواضعي است كه به ذكرپروردگار سفارش شده است كه اشاره خواهد شد.
2. زمان غم، داوری و تقسیم؛
قال رسول الله (صلوات الله عليه): "اذكر الله عند همك اذا هممت و عند لسانك اذا حكمت و عند يدك اذاقسمت؛هرگاه اندوهی به تو دست داد خد را به اندوه خود یادآوری کن، هرگاه خواستی داوری کنی خدا را به یاد زبان خود بیاور و هرگاه خواستی چیزی را تقسیم کنی خدا را به دست خود یادآوری کن."40
به حق مي‌‌توان گفت اين سه موضع از جاهايي است كه انسان دچار لغزش مي‌‌گردد و تنها چيزي كه مي‌‌تواند انسان را ازاين لغزش برهاند نام و ياد پروردگار است خدايي كه خالق و ولي نعمت آدمي است و هر لحظه مراقب اوست. هرگاه كه انسان مبتلاي به غم و اندوه شود با ياد اوست كه از مرحله ياس و نااميدي و پوچي، ياد او را در دل زنده مي‌‌كند و به آرامش خاطر نايل مي‌گردد. درقضاوت و داوري و نيز در مقام تقسيم‌گري نيز هماره انسان دچار لغزش مي‌‌گرددكه يادپروردگار ناجي اوست.
3. هنگام خشم:
قال رسول الله (صلوات الله عليه): "اوحي الله الي نبي من انبيائه : ابن آدم اذكرني عند غضبك اذكرك عند غضبي،فلاامحّقُك فيمن امحقُ؛ خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود که: ای پسر آدم در هنگام خشم به یاد من باش، تا من نیز درهنگام خشم خود به یاد تو باشم و تو را با دیگران هلاک نگردانم!"
خشم به عنوان يكي از مخرب ترين قواي جان آدمي درصدد ويرانگري و نابودي است كه علماي اخلاق داروهاي شفا بخشي را جهت درمان اين رذيله و بيماري اخلاقي تجويز مي‌‌كنند. ولي ذكر و ياد خدا دركلام پيامبر خدا به عنوان داروي اثر بخش از آن يادشده است.
4. زمان تنهایی و لذتها
قال علی(ع): "اِشحَنَ الخَلوۀ بِالذِّکر، و اصحِبِ النِّعَمَ بِالشُّکر؛ خلوت را با یاد خدا پرکن و نعمت‌ها را به شکرگذاری همراه ساز". 41
قال الباقر (عليه السلام): "في التورات مكتوبٌ : ... ياموسي ... اذكرني في خلواتك و عند سرورلذتك اذكرك عند غفلاتك؛ درتورات نوشته شده است: ... ای موسی... در تنهایی‌ها و هنگام شادیِ لذت‌ها و خوشی‌هایت مرا یاد کن تا در غفلت‌هایت به یاد تو باشم." 42
قال الصادق(ع): "شیعَتُنا الذین اِذا خَلَوا ذکروا اللهَ کثیراً؛ شیعیان ما کسانی هستند که در خلوت و تنهایی خدا را فراوان یاد می‌کنند."
درمجموعه روايات بالا دومسأله به عنوان مسائلي يادشده كه آدمي درآن نيازمند ياد پروردگار است ،يكي تنهايي و خلوات و ديگري لذات و نعمتها. خلوات گاه انسان رابه نااميدي و ازجهتي نيز آلوده به گناهان مي‌‌كند. انساني كه همواره خوف نگاه و حضور ديگران براي او مانع و رادع از گناه بوده است ممكن است در خلوت مبتلاي به گناه گردد لذا در خلوت و جلوت توصيه به ياد خدا شده است. تأكيد به ياد خدا در خلوت از آن جهت است كه ادمي دراين حالت بيشتر دچار غفلت و نسيان مي‌‌گردد و زمينه آسيب پذيري اخلاقي او در اين حالات بيشتر است.
در مورد لذت نيز مي‌‌توان اذعان كرد كه آن گونه كه وجود بلايا و مصائب ممكن است صبر انسان را سرريز كرده او را دچار غفلت و يأس كند لذائذ و نعمت ها نيز باعث غرور، عجب و طغيان مي‌‌گردد و اين آسيبي است كه دامنگير بسياري از صاحبان نعمت و شوكت است در اين موقع ياد خداست كه انسان رامتذكر به ولي نعمت خود كرده و او را صاحب و مالك حقيقي مي‌‌داند.
5. هنگام ورود به بازار
امام علی(ع): "وقتی به بازار می‌روید و مردم سرگرم کارند خدای عزوجل را بسیار یادآور شوید؛ زیرا این کار گناهان را می‌زداید وبر حسنات می‌افزاید و در زمرۀ غافلان نوشته نمی‌شوید."43
بازار و تعلق خاطر به آن يكي از مصاديق دنياست كه انسان را دچار غفلت و فراموشي كرده، موجبات گناه و تباهي اخلاقي را در انسان فراهم مي‌‌آورد لذا در اين موضع نيز ياد خدا كارگشاست. لذاست كه در روايتي پيامبر اكرم(ص) مي‌‌فرمايد "اگر كسي دربازار هنگامي كه ديگرمردمان غافلند و سرگرم كارخود هستند به ياد خداباشد خداوند هزار حسنه برايش منظور دارد و درروز رستاخيز چنان اورا بيامرزد كه به ذهن هيچكس خطور نكرده است. 44
با توجه به مواضع ذکر شده اهمیت یاد خداوند به عنوان عامل بازدارنده اخلاق ناپسند و ابزاري تأثیر گذار در رشد و شکوفایی اخلاقی جامعه انسانی حائز اهمیت است، کسانی که همواره از یاد خداوند اعراض می‌کنند در زندگی دنیایی خود نیز دچار مشکل و کمبودند و نیز در آخرت کور محشور خواهند شد آنچنان که قرآن فرمود: "وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي."45
لذا انسان همواره باید مراقب باشد که خواسته‌های دنیایی او مانع از ذکر پروردگار و اعراض ذکر او نگردد به عنوان مثال در روایات، خواسته‌های نامشروع چشم46، پیروی از شهوت47 سرگرمی به یاد مردم48 از موانع ذکر حق برشمرده شده است،كه ما به برخي ازاين روايات اشاره مي‌‌كنيم:
5. موانع ذكر:
چنانچه گذشت ذكر درمقابل فراموشي و نسيان قلمداد شده است. دربرخي روايات به اين موانع اشاره گرديده كه اگر سالك طريق حق اينها را درنظرداشته باشد مي‌‌توان با جهت گيري صحيح درمقابل آنها دل خويش را با ياد حق آباد ساخته و به سر منزل مقصود رهنمون گردد. ازجمله مواردي كه درروايات به عنوان مانع ذكر ياد شده از اين جمله است:
1. "إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ شيطان مي‌‌خواهد با شراب و قمار ميان شما كينه و دشمني افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا بس نمي‌كنيد؟"
در اين آيه شراب و قمار به عنوان اسباب غفلت پروردگار معرفي شده است. اين دو گناه بزرگ كه درشرع از آن به عنوان كبائر ياد شده به عنوان دشمنان درون زمينه را براي عداوت و كينه ورزي و نهايتا حمله دشمن بيروني يعني شيطان فراهم كند و اين نتيجه‌اش چيزي نيست جز ويراني دل كه دوري از ياد خدا و غفلت او ثمره آن است.
2. قال علي (عليه السلام):"ليس في الجوارح اقل شكرا من العين فلا تعطوها سؤلها فتشغلكم عن ذكر الله؛درميان اعضاي بدن ناسپاس تر از چشم وجود ندارد،پس خواسته هاي آن را برآورده مسازيدكه شما را از ياد خدا باز مي‌‌دارد. "49
3. قال علي(عليه السلام): "ليس في المعاصي أشد من اتباع الشهو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه فلاتطيعوها فتشغلكم عن الله؛درميان گناهان گناهي سخت تر از پيروي شهوت نيست ، پس آن را فرمان نبريد كه شماراازياد خدا غافل مي‌‌كند. "50
4. الامام زين العابدين (عليه السلام): "ان قسوة البطنة و فطرة الميله و سكرالشبع وغره الملك ممايُثَبِط ويُبطيء عن العمل ويُنسي الذكر؛ پرخوری و سستی اراده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت از عوامل بازدارنده و کند کننده در عمل است و ذکر خدا را از بین می‌برد."51
اين عوامل ياد شده است كه انسان را از ياد حق غافل كرده و اثرات سهمگيني دراخلاق و رفتار آدمي مي‌‌گذارد. نكتة حائز اهميت آن است كه انبيا و اولياي الهي همواره از اين حالت به خداوند پناه برده‌اند.
موانعي كه بازگو شد آثار زيان‌باري را در حيات مادي و معنوي انسان دارد از جمله آثار معنوي مي‌‌توان مناجات خداوند با موسي را ياد كرد در اين مناجات خداوند به حضرت موسي (عليه السلام ) مي‌‌فرمايد: يا موسي در هيچ حالي مرا فراموش نكن و به مال و دارايي زياد شادمان مشو، زيرا از ياد بردن من دلها راسخت مي‌‌كند و همراه ثروت زياد گناهان زياداست. آيه قرآن به صراحت يكي از آثار اعراض از ذكر را تنگي زندگي ياد مي‌‌كند "ومن اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا؛هر كس از ياد من اعراض كند زندگيش تنگ شود"52
علامه طباطبايي (ره) ذيل آيه مذكور به تبيين رابطه تنگي زندگي و اعراض از ياد خدا پرداخته و آورده است: "اين كه مي‌‌فرمايد زندگي‌اش تنگ شود دليلش اين است كه پروردگار خود را فراموش كند و به ياد او نباشد راهي برايش نمي ماند جز آنكه به دنيا چنگ زند و آن را تنها مطلوب و هدف خويش قراردهد و براي تحصيل آن بكوشد و تمام هم و غمش راصرف درست كردن زندگي خود و توسعه بخشيدن و بهره مند شدن از آن كند. زندگي چنين كسي كم باشد يازياد اورا بسنده نيست. . . . به علاوه غم و اندوه و نگراني و اضطراب و ترس از بلاها و مرگ و. . . او راپيوسته دلتنگ و بي قرار مي‌‌سازد. درصورتي كه اگرمقام و عظمت پروردگار خويش را مي‌‌شناخت و همواره به ياد اوبود و فراموشش نمي‌كرد يقين مي‌‌يافت كه پروردگارش حياتي جاودانه و نياميخته با مرگ و نيستي دارد و... به مقدر الهي قناعت مي‌كرد و خود را در تنگنا و سختي قرار نمي‌داد. "
7. نتیجه
"ذکر" به عنوان پل ارتباطی عبد و پروردگار نقش بسزایی در تربیت جامعه انسانی دارد، آنگاه که ذکر را فراتر از ذکر لسانی و لفظی تلقی کنیم، و ذکر قلبی را زمینه‌ساز ذکر عملی و سازندگی معنوی انسان قرار دهیم آنگاه ذاکر به ذکر الله خود را همواره در محضر محبوب حاضر می‌بیند و با یادکرد پروردگار در مواجهه با اندیشه‌ها و رفتارهای گوناگون تلاش در پرهیز از محارم و معاصی داشته و همواره با انجام آنچه خداوند به عنوان صاحب مطلق خواستار آن است، مربای به تربیت الهی گردیده و به مقام قرب پروردگار نائل می‌گردد.
آنچه ائمۀ معصومین(علیهم السلام) به عنوان ثمرات ذکروخصوصیات ذاکر واقعی بیان داشته‌اند و نیز ثمرات و نتایج اعراض و دوری از ذکر در آئینۀ کلام ایشان این نگاه و تلقی از "حقیقت ذکر" و نقش تربیتی آن را روشن می‌سازد.
پي‌نوشت‌ها:
1. المفردات فی غریب القرآن، ص 328.
2. لسان العرب، ج 4، ص 308.
3. التحقیق، فی کلمات القرآن الکریم: ج 3، ص 317. (جهت اطلاع بیشتر؛ ر. ک: مجمع البحرین، ج 3، ص 309؛ العین، ج 5، ص 346).
4. تحصیل نظائر القرآن الترمذی، ص 51- 67.
5. فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص 288.
6. از کلمات قصار بابا طاهر عریان.
7. ترجمۀ رسالۀ قشیریه، ص 348.
8. رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص165.
9. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: شرح تعرّف، ج 3، ص 151؛ تذکرة الاولیا، ص 152.
10. شرح تعرف ج3 ص151.
11. ترجمه رساله قشیریه ،ص347.
12. تذکره الاولیا،ص152.
13. همان ،ص446.
7. یا ایها الذین آمنو اذکرو الله ذکراً کثیراً (احزاب/41)
15. قال رسول الله:. . . اکثِر ذکر الله تکُن اخصّ العباد الی الله تعالی: خدا را فراوان یاد کن تا نردیک‌ترین بندۀ خدای تعالی باشی (کنز العمال: 1819)
16. بحار الانوار، 77/86/3
17. الخصال، ص 131، ح 138
18. بحار الانوار: 93، ص 154، ح 17
19. بحار الانوار، 93، ص 158، ح 33
20 . مولوي.
21. شرح چهل حدیث، ص 290
22. غرر الحکم، ح 9832
23. غرر الحکم، ح 3083
24. همان، ح 8872
25. تنبیه الخواطر: ج 2، ص 120
26. غرر الحکم: 8876
27. رعد/28.
28. همان 5165
29. بحار الانوار، ج 64، ص 151، ح 21
30. ترجمه میزان الحکمه، ج 4 ص 1852
31. بحار الانوار، ج 77، ص 290، ح 2
32. بحار الانوار، 93، ص 160، ح 39
33. ترجمه میزان الحکمه، ج 6، ص 1853
34. غرر الحکم، ح 835
35. نور الثقلین، ج 5، ص 725، ح 5 به نقل از ترجمه میزان الحکمه ص 1851
36. غرر الحکم، ح 5172
37. همان، ح 5171
38. الخصال، ص 617، ح 10، به نقل از ترجمه میزان الحکمه، ص 1855
39. انفال/ 45.
40. بحار الانوار 77/ 171/ 7
41. غرر الحکم، ح 3374
42. الکافی: 2/ 499/ 2
43. خصال، ص 614، ح 10.
44. بحار الانوار،ج103،ص102،ح4.
45. طه/ 124.
46. غررالحکم، ح 7519.
47. همان، ح 7520.
48. همان، ح 8234.
49. غررالحكم،ح7519.
50. غررالحكم،ح 7520.
51. بحار الانوار، 78/ 129/ 1
52. طه/124.

 


منبع : پایگاه نور پورتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه