قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

برخورد انسان‏ها با خدا

 من نمى دانم چرا نوبت به خدا مى رسد، مردم مى خواهند چيزى را رعايت نكنند، اما نوبت به خودشان كه مى رسد، در مغازه مى نشينند، حاضر نيستند قوانين كسبى را رها كنند، مثلًا هر كسى از راه برسد و بگويد: فلان جنس را به ما بده، پول آن را نمى خواهيم بدهيم، به ما ببخش! مى گويد: پولش را نمى خواهى بدهى؟ بى خود مى كنى، جنس نداريم. اما عده اى به خدا كه مى رسند، مى گويند:
نماز، خمس، روزه، زكات، حج، عفت، تقوا نه، اما مغفرت خود را به ما بده.
خدا به حضرت موسى عليه السلام فرمود:
فردا به بيابان بيا، تپّه اى به اين نشانه هست، از تپّه بالا برو و پشت آن را نگاه كن.موسى بن عمران عليه السلام رفت و نگاه كرد. ديد به قدرى كفش و لباس كهنه و غذاى مانده در آنجا جمع شده است، گفت: خدايا! اين ها چيست؟ خطاب رسيد: اين ها چيزهايى است كه مورد مصرف بندگان ما نبوده، آن وقت اين ها را به ايتام و فقرا داده اند كه مثلًا در راه خدا انفاق كرده باشند. هر چه جنس خراب است آوردند تا در دستگاه ما آب كنند.
نوبت خدا كه مى شود، همه قوانين بايد بشكند؟ همه چيز بايد رايگان شود؛ چون خدا دارد؟ خدا دارد، اما به جا مصرف مى كند. اين معناى:
 «وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»و معناى «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مّن رَّبّكُمْ»به جانب آمرزش خدا بشتابيد است.براى رسيدن به آمرزش اين شرايطى كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند لازم است.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه