بشر طبق غریزه حب ذات و خودخواهى ، خویشتن و هر آنچه که کمال نفس خود مى داند و سعادت و خوشبختى اش را در آن تشخیص مى دهد، دوست مى دارد و به آن مشتاق و علاقه مند است .
چنانچه از ضرر و تباهى خود و هر آنچه جلو پیشرفت و تکامل او را مى گیرد و از پیمودن پله هاى سیادت و نیکبختى مانع است ، دشمن مى دارد. 1
از این جهت ؛ بشر به مال و منال و جاه و مقام (که دو رکن مهم و دو قسمت اصلى این جهان و سراى ناپایدار مى باشد) مایل و راغب است و در راه تحصیل و به دست آوردن آن دو، از هیچ امرى فروگذارى نکرده و منتهاى کوشش و جدیت را به کار مى برد و تمام زحمات را بر خود هموار مى سازد. زیرا مى داند انسان به واسطه طلا و نقره و به سبب زر و سیم ، مى تواند اجناس و کالاهاى مورد نیاز و حاجتش را تهیه و آماده نماید، تا از این راه ، به مقاصد و غرض هاى خویشتن ، نایل گردد و آنچه را نفس آرزومند و خواهان آن است ، دریابد.
و نیز آگاه است که بشر، در اثر ریاست و سرورى بر توده هاى جمعیت ، مى تواند قلوب و دلهایشان را مالک شده و براى به دست آوردن مطلوب و مقصود خود، از آنان استمداد و درخواست کمک نماید. 2
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید : تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ 3 ؛ این سرای آخرت را از آن کسانی ساخته ایم که در این جهان نه خواهان برتری جویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است.
انسان از دو چیز سیر نمى شود
از اخبار و احادیث استفاده مى شود که : اصل وجود این غریزه ، علاوه بر اینکه با سعادت و خوشبختى بشر منافات ندارد، بلکه وجود آن در انسان لازم و ضرورى است.4 زیرا تمام تعالى و ترقى بشر در اثر همان غریزه بوده و هست و اگر غریزه مزبور نبود؛ کى انسان مى توانست گام هاى مؤ ثر و برازنده اى به سود و نفع خود و دیگران بردارد و از این جهت شرع مقدس اسلام ، با اصل هستى آن همانند غرایز دیگر5 مخالف نیست . فقط براى آن شرایط و موانعى قرار داده است ، که راه افراط و تفریط پیموده نگردد.
براى آنکه طبع بشر و سرشت و طینت او طورى آفریده شده است ، که هر اندازه بزرگ شود، به آن مرتبه اکتفا نکرده و قانع نمى شود و پیوسته میل و اشتیاق دارد، که بر شأن و شوکت و شکوهش افزوده شود و علاوه گردد و اگر فرضا به تمام ممالک و کشورهاى روى زمین مسلط و چیره شود، باز هم قانع نشده و به فکر تسخیر آسمان و کرات دیگر مى افتد و مى خواهد آنها را نیز زیر چکمه خویش گذاشته و محل سکونت و مقر استراحت و فرمانروایى خود قرار بدهد و اگر مقدرات با او موافقت و همراهى نمود و اسباب و وسایل براى او فراهم کرد و همه آنچه را گفتیم به تصرف خویش درآورد، باز هم سیر نخواهد شد.
از این جهت رهبر بزرگ اسلام فرموده است : "دو طایفه از مردم هستند، که حریص و آزمندند و هیچ وقت سیر نمى شوند یکى عاشق و دلداده علم و دانش و دیگرى دوست دار و دلباخته دنیا. "(6)
هیچ بشر و انسانى نیست ، جز اینكه در نهاد و درون او آن كلام و سخنى است ، كه فرعون بر زبان راند منتها عده اى را زمانه و روزگار مهلت نداده و موقع مناسب به دستشان نیامده است ، تا آنچه كه در باطن و درون خودشان نهفته است ، هویدا و برملا سازند
طبایع گوناگون در وجود انسان
انسان چون از اصول مختلف و عنصرهاى گوناگون و مواد متعدد تركیب یافته است7 از این جهت داراى اطوار و احوال گوناگون و ویژگی هاى خاصى مى باشند. در بعضى اوقات خوى چارپایان را به خود گرفته و همانند آنها؛ جز خوردن و خوابیدن و انجام دادن غریزه جنسى ، همى و غمى ندارد.
و در برخى زمان ها نظیر حیوانات درنده (مثل شیر و پلنگ و...) شده و به زیردستان خود، ظلم و ستم روا داشته و حقوق آنها را پایمال نموده و از بین مى برد و در اثر همین درنده خویى ، هیچ گونه از قتل و كشتن به ناحق ، ترس و واهمه به خویشتن راه نمى دهد و در راه نیل به هدف و مقصود پلید خود، هزاران خانواده را بدبخت و بى سرپرست گذاشته و سربار ملت و جامعه بشریت قرار مى دهد.
در بعضى از اوقات ، صفات ابلیس و خوى هاى شیطانى را از خود نشان داده و از راه مكر و خدعه وارد مى شود و از این طریق انسان ها را فریب داده و گول مى زند و در پاره اى از اوقات لباس تكبر به تن كرده و داعیه هاى بى حقیقت از خود سر مى دهد براى آن امر ربانى كه در او وجود دارد. 8
طغیان خودخواهى بشر
تکبر
براى همین امر است كه مى خواهد در هر چیز، سرآمد روزگار و یگانه زمانه گردد و كوشش و جدیت مى كند كه مثل آفتاب و خورشید، بى همتا گشته و نظیر و مانند نداشته باشد و از این لحاظ موقعى كه اوضاع با او موافقت و مساعدت كرد و قدرت كافى و نیروى قوى به دست آورد، سعى مى كند كه تمام قدرت ها را بكوبد و نفس ها را خاموش و خفه سازد، تا همه قدرت و نیرو را به خود اختصاص داده و منحصر سازد و هرگز حاضر نیست ، كسى را كه بزرگتر یا همانند و هم طراز او مى باشد، ببیند.
زیرا وجود این نوع افراد و این گونه اشخاص را بر خود نقص مى داند و معتقد است كه : كمال تام در وحدت و یگانگى او است و اگر خداوند فرصت بسیارى به او بدهد، ممكن است ادعاى الوهیت و خدایى نیز بكند.
و از این جهت بعضى گفته اند: هیچ بشر و انسانى نیست ، جز اینكه در نهاد و درون او آن كلام و سخنى است ، كه فرعون بر زبان راند9 منتها عده اى را زمانه و روزگار مهلت نداده و موقع مناسب به دستشان نیامده است ، تا آنچه كه در باطن و درون خودشان نهفته است ، هویدا و برملا سازند. 10
دیندارى و حب ریاست
آفریدگار جهان و خالق بشر، چون از ذات مخلوق خود باخبر و آگاه است و مى داند حب ریاست حرام و دوست داشتن جاه و مقام غیر مشروع ، چقدر براى انسان ضرر و زیان دارد و آدمى را چه اندازه از ساحت قدسش دور ساخته و به روز سیاه و بدبختى مى نشاند و او را از سراى پایدار، بى نصیب و بى بهره مى سازد و از نعمت هاى گوناگون و رنگارنگ آن ، دست خالى و محروم مى نماید، از این لحاظ بنى آدم را از آرزو و امید این گونه جاه و شرف ، نهى و قدغن فرموده و به وسیله پیامبران و سفراى خود، به مردم ابلاغ نموده است .
از جمله آیه مباركه است كه در طلیعه منبر و ابتداى سخن تلاوت و قرائت گردید. پروردگار عالمیان مى فرماید: ما بهشت و سراى جاودانى و خانه همیشگى را براى افراد و كسانى آماده نموده و قرار داده ایم كه اراده 11 و قصد سركشى و فساد را در روى زمین ندارند و تصمیم خرابى و تباهى نیز نكرده اند و عاقبت پسندیده ، مخصوص نیكوكاران و پرهیزگاران مى باشد .
رهبران دینى براى سهولت فهم و آسان شدن درک مطلب ، مضرات حب ریاست را با ذكر مثال توضیح داده و روشن ساخته اند، از باب نمونه به ذكر یک حدیث كه از رهبر بزرگ اسلام نقل شده است ، اكتفا مى نماییم و آن اینكه :
آن بزرگوار فرمودند: ضرر و زیان دو گرگ گرسنه كه به گله گوسفندان حمله كنند، از ضرر و زیان حب مقام و دوستى مال دنیا نسبت به دین و آیین مرد مسلمان ، بیشتر نخواهد بود. 12
حب ریاست، نفاق را در قلب انسان مى رویاند
رهبر بزرگ اسلام براى رسانیدن زیان حب شرف و دوستى جاه و مقام نیز فرمود: علاقه مندى به مال دنیا و دوستى مقام و جاه ، نفاق و دورویى را در قلب و دل انسان مى رویاند چنانچه آب ، دانه و بذر را مى پروراند. 13
براى شاهد مطلب، داستانى نقل مى شود و آن این كه یكى از دانشمندان عیسوى (به نام محمد صادق فخرالاسلام ) كه دست از كیش مسیحیت برداشته و به آیین مقدس اسلام مشرف شده ، مذاكرات و گفتگوى خود را با استادش در كتاب خویش نقل و ذكر نموده و گفته است كه : پس از مباحثه زیاد و رد و بدل شدن مطالب گوناگون و سخنان مختلف ، استادم گفت : معنى "فارقلیط" در انجیل (كه حضرت مسیح (علیه السلام ) فرموده است ) تا من نروم ، فارقلیط نخواهد آمد، احمد و محمد مى باشد و از روى انجیل "برنابا" این مطلب را ثابت و محقق نمود.
فخرالاسلام مى گوید: به استادم گفتم : "شما به این موضوع اذعان و اعتراف دارید؟" گفت : بلى گفتم : پس چرا اسلام خود را ظاهر و آشكار نمى نمایید؟ در پاسخ گفت : اگر من اسلامم را آشكار و برملا كنم و مردم را به حقانیت آیین مقدس اسلام ، مطلع و آگاه ساخته و حقیقت امر را با آنان ، در میان بگذارم ، این جاه و مقام كه در جهان مسیحیت و دنیاى عیسویت دارم ، از كف و دستم خارج مى گردد و من تاب و تحمل این را ندارم. 14
پی نوشت:
1- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 281 و محجه البیضاء، ج 3، ص 283.
2- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 278 و محجه البیضاء، ج 3، ص 279.
3- قصص ، آیه 83.
4- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 285 و محجه البیضاء، ج 3، ص 287 و بحار، ج 73، ص 148.
5- بحار، ج 77، ص 173.
6- محجه البیضاء، ج 3، ص 282؛ قال (صلى الله علیه و آله و سلم ) منهومان لا یشبعان ، منهوم العلم و منهوم المال احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 280.
7- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 281 و محجه البیضاء، ج 3، ص 282.
8- قل الروح من امر ربى اسراء (17)، آیه 85.
9- انا ربكم الاعلى النازعات (79)، آیه 24.
10- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 281 و محجه البیضاء، ج 3، ص 282.
11- اراده كنایه از ایجاد عمل و انجام دادن آن است . زیرا روایات صحیح دلالت دارند كه خداوند متعال در مقابل قصد سوء و نیت زشت (كه توأم با عمل نباشد) مؤ اخذه نكرده و عذاب نمى نماید (اصول كافى ، ج 2، ص 428 و صحیح مسلم ، ج 1، ص 81) ولیكن برخى دانشمندان اسلامى این معنى را نه در این آیه و نه در امثال و نظایر آن قبول نكرده و راه دیگرى را پیموده اند. طالبین تفصیل به كتابهاى زیر مراجعه نمایند:مجمع البیان ، ج 2، ص 401 و ج 3، ص 130 و منهج الصادقین ، ج 2، ص 161 و تفسیر فخر رازى ، ج 7، ص 132 و ج 25، ص 19 و تفسیر المنار، ج 3، ص 137 و المیزان ، ج 2، ص 464 و ج 16، ص 82.
12- احیاء علوم الدین ، ج 3، ص 278؛ قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): ما ذئبان ضاریان اءرسلا فى زریبه غنم باءسرع افسادا من حب الشرف و المال فى دین الرجل المسلم محجه البیضاء، ج 3، ص 279 و صحیح ترمذى ، ج 9، ص 223 با اندك تفاوتى .
14- مقدمه فرقه ناجیه ، ج 1، ص 35.
منبع : پایگاه تبیان