قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حكايت قصاب بت‏پرست هندى‏

مسافرى از ايران به هند مى رود. هند خيلى بزرگ و شبه قاره است و جمعيت آن از يك ميليارد بيشتر است. اين طور كه در بررسى ها نوشته اند، مردم هند وابسته به پانزده ميليون دين هستند. خدا يك دين بيشتر ندارد، آن هم اسلام است. از زمان حضرت آدم عليه السلام دين خدا اسلام بوده و تا قيامت نيز همين است. اين پانزده ميليون دينى كه در هندوستان حاكم است، تماماً ساخت بشر است. اين مسافر نقل كرده است: من چون مدتى بايد در هند مى ماندم، كارهاى خريد، آشپزى و خوراكم را خودم انجام مى دادم. روزى براى خريدن گوشت به مغازه قصّابى رفتم. نمى دانستم اين قصّاب مسلمان نيست؛ چون نبايد مسلمان از كافر گوشت بخرد، چون كه ذبح آنها صحيح نيست، ولى باظاهركه نمى شد فهميداين شخص درچه دينى است. در نوبت ايستادم. هر كسى هر مقدارى گوشت مى خواست، خريد. من مى ديدم اين قصّاب قبل از اين كه گوشت هر كدام را بكشد، برمى گردد و پرده سفيدى را ذرّه اى كنار مى زند و بعد دوباره مى آيد، گوشت ها را مى كشد و تحويل مشترى مى دهد. نوبت من شد. لهجه هندى را ياد گرفته بودم. به او گفتم: چرا هر مشتريى مى آيد و گوشت مى خواهد، مى روى اين پرده سفيد را كنار مى زنى؟ گفت: من بت پرست هستم. شكل بتى را كه مى پرستم، درست كرده ام و آنجا پشت پرده روى طاقچه گذاشته ام. مى روم و بت را نگاه مى كنم و با نگاه به او حواسم جمع مى شود كه بت به من مشرف است و عمل مرا مى بيند، لذا خجالت مى كشم كه در ترازو و گوشت فروشى تقلّب كنم. اگر كسى در همه امور زندگى خود، خدا را بيننده و ناظر خود و خود را مسافر و دنيا را مسافرخانه و مرگ را پل اين سفر ببيند، آيا ديگر تخلف مى كند؟ مال مردم را مى برد؟ ظلم و معصيت مى كند؟ نه. غافلان و جاهلان گناه و معصيت مى كنند.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه