قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

رقت قلب اميرالمؤمنين عليه السلام‏

اميرالمؤمنين على عليه السلام در جنگ ها كسى را نكشت، بلكه مقتول با حمله، خود را در معرض قتل قرار داد؛ يعنى مقتول هم خودكشى و خود را در معرض قتل قرار داده است و هم كشته شده. اميرالمؤمنين على عليه السلام در جنگ جمل، صفين و نهروان حاضر به شروع جنگ نبود، نه به خاطر اين كه مى ترسيد، چون كه زره حضرت عليه السلام يك طرفه بود، فقط رو داشت و پشت نداشت. شخصى به حضرت عرض كرد: چرا زره شما اين گونه است؟ فرمود: من كه نمى خواهم در جنگ فرار كنم تا بخواهند از پشت سر مرا بزنند. من در جنگ روبرو هستم، تا جنگ خاتمه پيدا كند، يا به شهادت برسم. امام عليه السلام به شروع كردن جنگ علاقه اى نداشت و تا جايى كه امكان داشت، زمينه را براى اين كه دشمن تسليم خدا و حقيقت شود، آماده مى كرد، نه اين كه دشمن را تسليم خود كند، اما وقتى دشمن زمينه را قبول نمى كرد و حمله را شروع مى كرد، ديگر معنى نداشت كه اميرالمؤمنين عليه السلام بايستد و به دشمن ميدان دهد كه بيايد، با تير، خنجر و شمشير او را قطعه قطعه كند. خدا به او مى فرمايد: دفاع كن. اين دفاع امرى عقلى و انسانى است. اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل جوانى را صدا زد و فرمود: آيا حاضر هستى براى اين مردم صحبت كنى و كتاب خدا را براى اين مردم بخوانى؟ عرض كرد: بله، حاضرم. فرمود: اگر بروى، زنده برنمى گردى و تو را قطعه قطعه مى كنند. عرض كرد: حاضر هستم. رفت و قطعه قطعه شد. باز اميرالمؤمنين عليه السلام حاضر به شروع جنگ نشد، تا اين كه دشمن يورش برد، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مقاومت كنيد.
بعد كه جنگ تمام شد، به عمّار بن ياسر فرمود: بيا با هم ديگر به ميان كشته هاى دشمن برويم، وقتى كه در بين كشته هاى دشمن رسيدند، دستور دادند كشته اى را بلند كنند و بنشانند، جنازه را بلند كردند و نشاندند، حضرت عليه السلام بالاى سر جنازه نشسته ايستاد، با دنيايى از تأسف به اين جنازه و جنازه هاى ديگر نگاه كرد و مانند مادر داغديده شروع به گريه كرد. به جاى اين كه به نظاميان پيروز بفرمايد: به خاطر اين كه پيروز شديد، طاق نصرت بزنيد، شهر را چراغانى كنيد، چون دماغ دشمن را به خاك ماليديد، شروع به گريه كرد.
به حضرت عليه السلام عرض كردند: چرا گريه مى كنيد؟ فرمودند: براى اين كه جمعيتى بى علت و بيهوده به جهنم رفتند، در حالى كه خدا درِ بهشت را به روى همه باز نگهداشته است. در تاريخ غير از اميرالمؤمنين عليه السلام هيچ نظاميى سراغ نداريم كه به كشته دشمن اشك ريخته باشد كه تمام درهاى بهشت به روى شما باز بود، چرا به جهنم رفتيد؟ از اين كه دشمن به جهنم رفته است، مى سوخت و اشك مى ريخت.
اخلاقى على، اخلاق خدا
به قدرى اين نفس پاك، نورانى، با صفا، درياى مهر و محبت، تواضع، خاكسارى و فروتنى، با اخلاق و با كرامت بود كه عكس العمل عملى اين نفس ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام نشان مى داد كه ايشان صد در صد- در حدّ سعه وجودى   خود- هم اخلاق پروردگار است؛ يعنى اگر مردم مى خواستند اخلاق عينى خدا را با چشم ببينند، بايد على عليه السلام را مى ديدند.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه