كتاب «نامه دانشوران» داستانى را از زمان قاجاريه نوشته است. اين كتاب با شركت ده دانشمند، زير نظر يكى از علماى بيناى آن زمان به نام «حاج ميرزا ابوالفضل ساوجى» نوشته شد. نقل مى كند:
ابوالنجم طبيب كه طبيبى متخصص، هنرمند و بينايى بوده است، وارد بازار عطر فروشان مى شود، مى بيند چند نفر وسط بازار جمع شده اند، همه دارند نظر مى دهند، تا چشم آنان به ابوالنجم طبيب افتاد، گفتند: حل مشكل را از او بخواهيم. راه دادند و او جلو آمد. به ابوالنجم گفتند: اين آقا غش كرده است، به محض اين كه وارد بازار عطرفروشان شد افتاد و هر كارى مى كنيم، به هوش نمى آيد. ابوالنجم گفت: چه كسى اين شخص را مى شناسد؟ يك نفر گفت: من. گفت: شغل او چيست؟ گفت: كنّاس است، سطلى دارد كه با آن چاه دستشويى خانه ها را خالى مى كند، گفت: چند سال است كه اين كاره است؟ گفتند: پنجاه سال. گفت: يكى از شما برود قدرى فضولات چاه دستشويى خانه را بياورد و جلوى بينى او بگيرد، وقتى نفس اول را بكشد، به هوش مى آيد. عطر، به مزاج او نمى سازد، فقط نجاست به اين شخص مى سازد. نفس او پنجاه سال است كه با بوى نجاست خو گرفته و اين بو طبيعت او شده است.
مجرمان و نفرت از خوبى ها
در جهت تغذيه زشتى ها، بعد از مدتى نفس از خوبى ها نفرت پيدا مى كند.
كسى كه به انواع گناهان عادت كرده است و هر كارى مى كنيد تا هدايتش كنيد، نمى پذيرد، قبول نمى كند، خوبى ها را نمى گيرد، اما همان وقت به گناه دعوتش كنند، سريع قبول مى كند، اين اشتهايش نسبت به زشتى ها تمام نمى شود.
تشبيه نفس مجرم به جهنم
مفسرين و اهل دل مى گويند: اين دهان و معده، در خوردن زشتى ها و سير نشدن، دقيقاً مانند دهان و معده جهنم است. قرآن را در اينجا مى خوانند كه خدا در آن مى فرمايد: در قيامت وقتى خدا هفت طبقه جهنم را از مجرمان پر كرد، جهنمى كه آنها با دست خود و زشتى ها ساختند، وقتى تمام شد و كسى در صحراى محشر نماند، بهشتى ها به بهشت و جهنمى ها به جهنم رفتند، هيچ كس ديگرى نماند، پروردگار به جهنم خطاب مى كند، اصلًا خدا با بهشت حرفى ندارد، آنجا امرى طبيعى است؛ چون زيباى مطلق است و زيبايى ها جلوه او است و بهشت نيز تجلّى تجسمى زيبايى هاى انسان است، خودش به خودش كارى ندارد، اما جهنّم غيرطبيعى و غير اصولى است كه خدا به دوزخ مى گويد:«هَلِ امْتَلَأْتِ»«امتلاء» يعنى سير و پر شدن، به هفت طبقه جهنم مى گويد: آيا بس است؟ سير شدى؟ ميلياردها نفر را خوردى، از زمان حضرت آدم عليه السلام تا آخرين نفر اهل جهنم، چقدر كمونيسم، لاييك، زناكار، رباخور، ظالم و بى دين خوردى، باز سير نشدى؟
مانند دهان و معده نفس كه سيرى نداشت.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی