قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان و خلوص حاج ملاهادى‏

چند سال گذشت. دو طلبه كرمانى كه در كرمان فارغ التحصيل شده بودند، با هم قرار مى گذارند كه به سبزوار و درس حاج ملاهادى بروند. دو نفرى به سبزوار مى روند، روز اول درس وقتى وارد مدرسه مى شوند، مى بينند حاجى دارد درس مى دهد.
ايشان سر درس دادن از دنيا رفت، بحث توحيد بود و مست خدا شد، كتاب را بست، سه بار فرياد «لا اله الا الله» كشيد و از دنيا رفت.
اين دو طلبه استاد را نگاه كردند. يكى به آن ديگرى گفت: اين شخص همان كسى نبود كه سه سال خادم مدرسه ما بود؟ گفت: والله نمى دانم، خواب مى بينم يا بيدار هستم؟ بگذار درس تمام شود و برويم از خودش بپرسيم.
درس تمام شد و همه رفتند. اين دو طلبه كرمانى آمدند و گفتند: آقا شما سه سال در كرمان نبوديد؟ حاجى نگاهى به آنها كرد و فرمود: تا اينجا كه گفتيد، حق داشتيد، اما از اينجا به بعد حق من است كه به شما بگويم: تا من زنده هستم، راضى نيستم كه در اين رابطه به كسى اشاره اى كنيد.«و ساعة يحاسب فيها نفسه»
3- استفاده از لذت هاى حلال
در دنباله روايت، اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
 «وَ ساعة يَخْلُو فيها بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِها فيما يَحِلُّ وَ يَحْمَدُ»
بخش ديگر زندگى خود را براى خوشگذرانى و لذت هاى وجودش بگذارد، اما در آن چه كه حلال و پسنديده است.
بعد فرمودند: حسن جان! رفت و آمد مؤمن، از خانه كه بيرون مى رود، در سه برنامه است:
 «مَرْمَةً لِمعاش أَوْ خُطْوَةٌ لِمَعاد»
يابراى اصلاح زندگى است، يابراى آخرت سازى و يا به دنبال لذّت و خوشگذرانى در امورى كه حرام نيست مى رود.
 خرما نتوان خوردن از اين خار كه كِشتيم             ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رِشتيم
  بر حرف معاصى خط عذرى نكشيديم                 پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم
 پيرى و جوانى پى هم چون شب و روزند             ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم
افسوس بر اين عمر گرانمايه كه بگذشت               ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم
گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت                     شايد كه ز مشّاطه نرنجيم كه زشتيم
 سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان                   يك خوشه ببخشند كه ما هيچ نكشتيم 
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
 


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه