حضرت امام باقر عليه السلام وارد حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله شدند، به همراه خود فرمودند:
به اين مردم بگو: آيا امام باقر عليه السلام را مى بينيد؟ به هر كس گفت كه آيا حضرت امام باقر عليه السلام در حرم مشرف هستند؟ نگاهى به اين طرف و آن طرف كرد و گفت: نه. امام عليه السلام به او فرمودند: به گوشه حرم، نزد ابراهيم مكفوف، اين پيرمرد كور برو، بگو: آيا امام باقر عليه السلام در حرم است؟ رفت به ابراهيم مكفوف گفت: آيا حضرت باقر عليه السلام به حرم مشرف شده اند؟ گفت: بله، چند لحظه اى است كه آمدند. گفت: آيا ايشان را مى بينى؟ گفت: من در آن ناحيه كور نيستم كه ايشان را نبينم، بلكه چشم من خيلى قوى است، من از ناحيه چشم سر كور هستم، نه از ناحيه دل. «1» كسى به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: شما خدا را ديده ايد كه او را عبادت مى كنيد؟ فرمود: من خداى نديده را عبادت نمى كنم. اين ها در ناحيه چشم دل، چشم خيلى قويى دارند. گوش و هوش آنان نيز قوى است و قدرت تسلّط آنان بر خودشان هم خيلى فوق العاده است.
رفاقت صحيح با شكم و شهوت
زمانى كه اميرالمؤمنين عليه السلام حاكم كل مملكت بودند، بعد از نماز مغرب و عشا از مسجد كوفه به طرف خانه مى رفتند، قصابى كه آن طرف تر از مسجد بود، گفت: على جان! من مى خواهم بروم، اما چند كيلو گوشت مانده، مشترى ندارم، شما مى خواهيد ببريد؟ فرمود: نه، پول ندارم. گفت: رييس اين مملكت كه يكى از استان هايش كشور مصر، فلسطين و ايران است، پول ندارد؟ صاف تر از اولياى خدا در اين عالم نبود. گفت: چرا پول ندارى؟ فرمود: من از رياست جمهورى خود حقوق نمى گيرم، چند درخت خرما در مدينه دارم، با پول آن خرج سالم را تنظيم مى كنم. گفت: نسيه ببر. هر وقت خواستى پولش را بده. فرمود: چرا من با تو معامله نسيه كنم؟ با شكم خود معامله نسيه مى كنم، به شكم مى گويم: گوشت هست، اما پول ندارم كه بخرم و به تو بدهم، صبر كن، هر وقت پولدار شدم، به تو گوشت مى دهم. اين شكم با من رفيق تر از تو است؛ چون هر چقدر هم با من رفيق باشى، همين كه پولم دير بشود، تو به من بد نگاه مى كنى كه چرا پول مرا ندادى، اما هيچ وقت شكم من به من بد نگاه نمى كند. اين گونه مسلّط بودند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: لعنت خدا بر كسى كه اين ساختمان را رو به خرابى ببرد و آن را ناقص نگهدارد.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی