قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

جستارى در مسئله خودشناسى

بنا بر نقل قرآن كريم و روايات اهل بيت (عليهم السلام) ، ريشه و اساس بسيارى از فضايل و برجسته گى هاى اخلاقى « خودشناسى » است .اگر انسان خود را بشناسد و به موقعيت عالى خود پى ببرد و بداند كه كيست و در كجاست و به كجا مى رود ، به بسيارى از حقايق پى برده و در ساختن شخصيت خود ، نهايت كوشش و فعاليت را خواهد نمود .انسان با شناخت خويش به اين نتيجه مى رسد كه بايد داراى چه آراستگى هايى باشد و از چه برنامه هايى دورى نمايد ; و نيز به اين معنى پى خواهد برد كه كمالش در چيست و سقوطش بسته به چه عواملى است .انسان با خودشناسى مى تواند به كمبودهاى خويش آگاه شده و به امراض روحى و فكرى خود علم پيدا كند ، و مى فهمد كه داراى چه خلأهايى است ; بنابراين به دنبال جبران كمبودها ، علاج امراض و پر كردن خلأهاى درونى خود برخواهد آمد .مسئله خودشناسى آنقدر مهم است كه اميرمؤمنان (عليه السلام) آنان كه در مقام خودشناسى هستند را ستوده و مى فرمايد :رَحِمَ اللهُ امْرءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَلَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ . « خدا مشمول رحمت قرار دهد كسى را كه اندازه و قدرش را بشناسد و قدم از مرزش فراتر ننهد » .و در روايت ديگر فرموده است :رَحِمَ اللهُ امْرِءً اَعَدَّ لِنَفْسِهِ وَاسْتَعَدَّ لِرَمْسِهِ وَعَلِمَ مِنْ اَيْنَ وَفِى اَيْنَ وَاِلى اَيْنَ. « خدا رحمت كند كسى را كه براى خود عوامل سعادت ابدى فراهم مى كند و براى زندگى عالم بعد مهيا مى شود و رحمت خدا باد بر انسانى كه بداند از كجا آمده و در كجا آمده و به كجا خواهد رفت » .

ارزيابى ارزش انسان

برترى و والايى ، اعتبار و قيمت ، ارزش و اهميّت انسان مسئله اى نيست كه اثباتش احتياج به استدلال و برهان داشته باشد .موقعيّت و جايگاهى كه اين مخلوق شگفت انگيز در ميان موجودات جهان دارد ، محلّ ايراد نيست و وضوح و روشنى اش مانند نور خورشيد بر همگان آشكار است .تصوّر نكنيد كه اين ارزش و برترى ، قيمت و اعتبار ، و عظمت و والايى ، در ارتباط با شكل و يا جسم اوست ! !زيباتر و پرقدرت تر از انسان از نظر جسمى در ميان مخلوقات فراوان است اتفاقاً از نظر صورت ظاهر ، اسكلت استخوانى و بدن مادى ، انسان يكى از معمولى ترين مهمانان خانه شگفت انگيز آفرينش است .

ساختمان جسمى انسان در قرآن

قرآن مجيد كه بيان كننده واقعيّات مادّى و معنوى است مى فرمايد :( فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِن طِين لاَّزِب ) . « پس از منكران معاد بپرس : آيا آفرينش آنان سخت تر و دشوارتر است يا آنچه [ مانند فرشتگان ، آسمان ها ، زمين ، كوه ها و . . .  ]آفريده ايم ؟ [ به يقين آفرينش آنان كارى ناچيز است چون ] ما آنان را از گِلى چسبنده آفريده ايم » .و در جاى ديگر مى فرمايد :( ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ) . «  آيا آفريدن شما [ پس از مرگ  ]دشوارتر است يا آسمان كه او آن را بنا كرد ؟ سقفش را برافراشت ، پس آن را درست و نيكو قرار داد  ؟ »شگفتى هاى انسان از ديدگاه دانشمندان« كاپيتن » يكى از بزرگترين دانشمندان علم هيئت ، پس از اندازه گيرى هاى دقيق به اين نتيجه رسيده است كه 40 بيليون ستاره منظومه كهكشانى ، در فضاى عدسى شكل ( سمكها ) پراكنده است كه قطر آن مساوى با صدهزار ، و ضخامت آن مساوى با ده هزار سال نورى است . . . خورشيد ، ماه و منظومه سيارات وابسته به آن ، در قسمت محيطى اين فضاى عدسى شكل و نزديك به سطح استوا و در فاصله سى هزار سال نورى از مركز آن جا دارد . . .فاصله « شعرى » تا زمين 000/52 بيليون ميل است ، و نور كه در ثانيه اى 000/186 ميل راه پيمايى مى كند ، براى طى كردن اين فاصله هشت سال وقت لازم دارد ، ولى شعرى از ستارگانى است كه به طور نسبى نزديك به زمين قرار گرفته است(1) .و نيز نوشته اند : كهكشان ما نسبت به ديگر كهكشان ها ، چون لكّه ابر كوچكى است . نزديكترين كهكشان ها به آن سحابى « المرئة المسلسله » است كه ضخامت آن 000/70 سال نورى و داراى صد ميليارد ستاره است .سحابى « الجبار » را كه با دوربين هاى نجومى توانسته اند مشاهده كنند ، قطر ستاره درون آن 000/000/000/000/160 كيلومتر است .در فراخناى فضا ، سحابى هايى پراكنده شده اند كه تاكنون دورترين آنها به ما 500 سال نورى تخمين زده شده و به وسيله تلسكوپ « مونت ويلسون » كه از قوى ترين دورنماهاى كنونى است عكس بردارى شده ، و در فاصله اين سحابى و ما 100 ميليون كهكشان ديده شده است .از آنجا كه وسايل تحقيقات كيهانى ، جديد و ابتدايى است و از جهت ديگر زمين و منظومه شمسى و كهكشان ها و همه اجرام سماوى با سرعت هاى مختلف و گوناگون در حركتند و با محدوديت ذهن بشر كه خود و منظومه شمسى و كهكشانى كه در آن به سر مى برد ، به اندازه ذره اى هم نيست ; اين محاسبات نمى تواند مبيّن وضع واقعى آسمان ها باشد .

شنيدستم كه هر كوكب جهانى است *** جداگانه زمين و آسمانى است

زمين در جنب اين افلاك مينا *** چو خشخاشى بود در قعر دريا

تو خود بنگر كزين خشخاش چندى *** سزد تا بر غرور خود بخندى

 

برترى روحانى انسان

آرى ! عظمت ، موقعيّت ،برترى و ارزش انسان را در ناحيه جسم و شكل ظاهر نمى توان محاسبه كرد ، و از قدرت جسمى و مادّى او در برابر عظمت خلقت به هيچ عنوان نمى توان سخنى به ميان آورد ، كه در اين ناحيه انسان بسيار ضعيف و بسيار كوچك است و آنقدر نيست كه بتوان برايش حسابى باز كرد ، و اگر انسان از تماشاى عظمت خلقت چشم بپوشد و جهان ، اين درياى شگفت انگيز و پر از عجايب را ناديده گرفته و به تعبير بهتر فراموش كند و به صورت ظاهر و جسم مادّى ، و به قدرت مالى و رزمى ناچيز خود مغرور شود و دچار خودبينى گردد ، به بدترين رذايل آلوده گشته و تا ميدان كفر اَنا رَبَّكُمُ الاَْعْلائى پيش خواهد رفت . و آن وقت است كه با وزش بادى ، يا جرعه آبى ، يا پشّه ناتوانى ، باد دماغش را خالى مى كنند و پوزه اش را آنچنان به خاك مى مالند كه تا ابد از جاى برنخيزد ، و گند بى آبرويى و افتضاحش جويبار تاريخ را رها نكند ! !والايى و ارزش اين موجود و عزت و فضيلت اين مخلوق را بايد در ناحيه معنى و خطّ روح و روان و بُعد الهى اش جستجو كرد .

نياز بشر به راهنماى الهى

استعدادهاى خدا دادى ، فطرت ، عقل ، وجدان ، روح الهى ، ميل به كمال ، عشق به عظمت و . . . مايه هاى ارزش انسانند ; ولى بايد توجه داشت ، كه هيچ انسانى به تنهايى قدرت به كار گرفتن اين مايه ها و شكوفا كردن اين استعدادها را ندارد ، و اين بر حسب مقتضاى آفرينش انسان است .اگر بخواهد به تنهايى از اين مايه ها استفاده كند ، يا ناقص استفاده خواهد كرد، يا همان ها را در فاسدترين راه و رذيلانه ترين برنامه ها به كار خواهد گرفت!!براى صحيح به كار گرفته شدن استعدادها و اصولى خرج كردن مايه هاى كمال و فضيلت ، خداوند مهربان انبياى بزرگوارش را همراه با كتب پر ارج آسمانى ، به كمك انسان فرستاد و از آدميان خواست ، تا براى رسيدن به مقصود و دريافت سعادت و به دست آوردن خير دنيا و آخرت و اقامه عدل و قسط و به چنگ آوردن هماى خوشبختى و شكوفا شدن تمام مايه هاى فضيلت ، از آن مردان الهى پيروى كرده و دستوراتشان را هم چون چراغ فرا راه حيات خود قرار دهند .

تعليم و تزكيه

پيامبران الهى در مرحله اوّل به اعلام تعاليم بلند آسمانى و فرامين معنوى الهى اقدام كرده و در اين زمينه به تعليم بشر و ياد دادن دستورات پر قيمت حق همّت گماشتند . سپس از انسان ، عمل به برنامه هاى خداوند را طلب كردند .به عبارت ديگر : اين طبيبان دلسوز ، در ابتدا به تشريح نسخه الهى پرداخته و سپس از انسان خواستند ، براى رفع همه دردهاى فكرى و روحى و حلّ تمام مشكلاتى كه بشر با آن روبروست ، به نسخه خداوند مهربانش عمل كند .انبياى الهى منشأ تمام آلودگى ها ، و علّت همه مشكلات ، و منبع تمام ناپاكى ها ، و مايه همه گناهان و تجاوزات انسان را ، آلودگى نفس مى دانستند و عقيده داشتند : اعضا و جوارح انسان ابزار نفس اويند و پاكى و ناپاكى اعضا و جوارح ، يا درستى و نادرستى عمل و سلامت و مرض انسان ، و خوش خلقى و بد خلقى او ، بستگى به وضع نفس دارد ، و عقيده داشتند : اگر نفس در مملكت وجود انسان ، تابع عقل ، و عقل ، تابع انبيا و كتب آسمانى باشد و انسان به وسيله عقل دستورات مولا را فرا گرفته به قلب و نفس برساند و نفس حقايق الهى را بر ابزارهاى خود حاكم كند ، از خير و صلاح انسان و پاكى عمل و اخلاقش جهان گلستان خواهد شد .

آثار شوم هوسرانى

اما اگر عقل را از دريافت حقايق تنها بگذارد و ميدان حيات را مركز تاخت و تاز نفس قرار بدهد ، به طور طبيعى نفس ، او را با سر سختى غير قابل توصيف ، به بدى ها امر كرده و براى ارضاى خود ، با كمك ساير اعضا و جوارح دست به ننگين ترين عمل زده و از انسان درنده خويى عجيب و متجاوزى خطرناك و غارتگرى بى نظير و ظالمى خانمان برانداز و آلوده اى پست و مفسدى پليد و محاربى شرور و گنهكار و متخلّفى درنده خو خواهد ساخت كه به تعبير قرآن از حيوان نيز پست تر مى شود .

تزكيه در نگاه قرآن

چه نيكوست كه در اين مسئله به بيان پروردگار بزرگ عالم در قرآن مجيد توجه كنيد :( وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا * وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا * وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا * وَالاَْرْضِ وَمَا طَحَاهَا * وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ) .

« سوگند به خورشيد و گسترش روشنى اش ، و به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد ، و به روزچون خورشيد را به خوبى آشكار كند ، و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد ، و به آسمان و آنكه آن را بنا كرد ، و به زمين و آنكه آن را گستراند ، و به نفس و آنكه آن را درست و نيكو نمود ، پس بزه كارى و پرهيزكارى اش را به او الهام كرد . بى ترديد كسى كه نفس را [ از آلودگى پاك كرد و ] رشد داد ، رستگار شد . و كسى كه آن را [ به آلودگى ها و امور بازدارنده از رشد  ]بيالود [ از رحمت حق  ]نوميد شد » .كلمه « الهام » در آيه شريفه ، هم به معناى آگاهى ها و معلومات فطرى ، و هم به معناى وحى است، و «فجور» به معناى دروغ كه ريشه گناهان و به معناى معصيت و مخالفت حق و عدول از آن و فساد و كفر و زنا و خلاصه هر معصيتى است .

 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه