قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ناراحتى ائمه عليهم السلام از افراد حرام خوار

يك رفيق خيلى خوب داشتم. به من گفت: زمان شاه با خانواده به مشهد رفتم كه ده روز بمانم. يك نفر به من گفت: اگر اتاق مى خواهى برو از فلانى اجاره كن، جاى خوب و تميزى است. رفتم پيش صاحب خانه، به من گفت: الان مسافر دارم، دو تا از اتاق هاى من فردا شب خالى مى شود. براى شب اول يك جايى را موقت گرفتيم تا فردا شب.
شب وجود مبارك حضرت رضا عليه السلام را در خواب ديدم، يك طرف ايستاده بودند، فردى كه سرى كاملًا شبيه خوك داشت طرف ديگرى ايستاده بود. امام هشتم عليه السلام با ناراحتى به من گفتند: در اين ده روز مى خواهى در خانه او بروى؟ از او مى خواهى اتاق اجاره بكنى؟ من از خواب پريدم. فهميدم منظور حضرت همان كسى است كه فردا شب مى خواهم به خانه او بروم. صبح پيش او رفتم و بدون واهمه به او گفتم: من ديشب چنين خوابى را ديده ام، بدنت، بدن آميزاد و سرت شبيه به خوك بود، امام هشتم عليه السلام هم به من فرمودند: از تو اتاق اجاره نكنم. گفت: حضرت رضا عليه السلام درست فرمودند، من گرفتار حرام مالى و گناه هستم. به خانه ما نيا، اما به حرم كه مى روى براى من دعا كن تا خدا مرا آدم كند.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه