قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حب دنیا

 یکی از ریشه های «حرص » که به عواقب دردناک آن در بحث گذشته اشاره شد، دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست.
هنگامی که آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه می کشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنیای مادی می کشاند، مانند: سایر عشاق بی قرار که فارغ از هرگونه فکر منطقی پیوسته دست و پا می زنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلوده تر می سازند.
به همین دلیل قرآن مجید برای خشکانیدن ریشه حرص و ولع به سراغ حب دنیای افراطی و یا به تعبیر دیگر «دنیاپرستی » می رود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها می شکند تا عاشقان بی قرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید بازمی گردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسی می کنیم.
1- قرآن در موارد متعددی زندگی دنیا را نوعی بازیچه کودکانه و سهو و سرگرمی می شمرد، می فرماید:
«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو...; زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»
در جای دیگر می فرماید: «اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد...; بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.»
در حقیقت دنیاپرستان را به کودکانی تشبیه می کند که از همه چیز غافل و بی خبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتی خطراتی را که در یک قدمی آنها وجود دارد نمی بینند!
بعضی از مفسران زندگی انسان را به پنج دوران(از کودکی تا چهل سالگی) تقسیم کرده اند و برای هر دورانی مدت شت سال قائلند و می گویند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمی ها، هشت سال در بحبوحه جوانی به سراغ زینت و زیبایی می رود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی می پردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تکاثر و افزون طلبی در اموال و نیروها می رود و در اینجا شخصیت انسان تثبیت می شود و این حالت تا آخر عمر ممکن است باقی بماند و در نتیجه مجالی برای دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوی در ارزشهای جاودانی باقی نماند.
2- در آیات دیگری زندگی دنیا سرمایه «فریب و غرور» شمرده شده است، می فرماید: «...و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور; زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست!»
در جای دیگر می فرماید: «...فلاتغرنکم الحیاة الدنیا و لایغرنکم بالله الغرور; پس مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و مبادا(شیطان) فریبکار شما را به(کرم) خدا مغرور سازد و فریب دهد!»
این تعبیرات نشان می دهد که زرق و برق دنیای فریبنده یکی از موانع مهم بر سر راه تکامل معنوی انسان است که تا این مانع را پشت سر ننهد راه به جایی نمی برد.
زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنه کامان را در بیابان سوزان تعلقات مادی به سوی خود فرامی خواند، اما هنگامی که نزد آن می آیند چیزی که عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنه تر می کند، باز سراب را در فاصله دیگری جلو خود می بینند و به گمان اینکه آنجا آب است به سوی آن می شتابند و باز هم تشنه تر و تشنه تر می شوند تا هلاک گردند.
بسیارند کسانی که سالها به سوی دنیا دویده اند، هنگامی که به آن رسیده اند صریحا اعلام می کنند نه تنها گمشده خود را(یعنی آرامش و آسایش) پیدا نکرده اند، بلکه «شهد» آن را با «شرنگ » و «گل » آن را با «خار» همراه دیده اند، غالبا به جای آرامش، نگرانی ها و اضطراب های آنها برای حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
3- گروه دیگری از آیات از این حقیقت پرده برمی دارد که مجذوب شدن به زرق و برق دنیا انسان را از آخرت غافل می کند; یعنی شغل شاغل و هم واحد آنها می شود و تمام توجه آنان را به سوی خود جلب می کند.
می فرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون; آنها تنها ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت غافلند!»
آنها حتی زندگی دنیا را نشناخته اند و به جای اینکه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهی برای نیل به مقامات معنوی و میدانی برای ورزیدگی و تمرین جهت به دست آوردن فضایل اخلاقی بشناسند آن را به عنوان هدف نهایی و مطلوب حقیقی و معبود واقعی خود شناخته اند و طبیعی است که چنین افرادی از آخرت غافل می شوند.
در جای دیگر می فرماید: «ارضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة; آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟!» سپس می افزاید: «فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل; با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی بیش نیست.»
آری افراد کم ظرفیت و هوسباز، چنان دنیای کوچک و ناپایدار در نظرشان بزرگ جلوه می کند که حیات جاویدان و ابدی را که مملو از مواهب الهی است به فراموشی می سپارند.
4- در بخش دیگری از آیات، دنیا به عنوان «عرض »(بر وزن غرض) به معنی موجود بی ثبات و زوال پذیر تعبیر شده است، از جمله می فرماید: «...تبتغون عرض الحیوة الدنیا فعند الله مغانم کثیرة...; شما سرمایه زوال پذیر دنیا را طلب می کنید در حالی که نزد خداوند غنیمت های فراوانی برای شما(در سرای آخرت) است ».
در جای دیگر خطاب به اصحاب پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید ولی خداوند سرای دیگر را برای شما می خواهد»، (...یریدون عرض الدنیا و الله یرید الآخرة...)
در آیات دیگری نیز همین گونه تعبیر دیده می شود که نشان می دهد گروهی از مسلمانان یا غیر مسلمین به خاطر حرص در جمع آوری متاع زوال پذیر و ناپایدار دنیا از پرداختن به مواهب پایدار الهی در سرای دیگر و ارزشهای والای انسانی و مقام قرب به خدا باز می مانند. آری نعمت حقیقی زوال ناپذیر نزد اوست و باقی همه «عرض » و «عارضی » و زوال پذیر است.
این تعبیر هشداری است به همه دنیاپرستان که مراقب باشند سرمایه های عظیم انسانی خود را فدای امور زوال پذیر نکنند.
5- در بخش دیگری از آیات، از مواهب مادی دنیا تعبیر به زینة الحیاة الدنیا شده است.
تعبیراتی مشابه آن در آیات دیگر نیز آمده است، مانند: «من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون; کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها می دهیم و چیزی از آنها کم و کاست نخواهد شد(ولی در آخرت بهره ای نخواهند داشت)».
در جای دیگر خطاب به زنان پیامبر(ص) می فرماید: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا; ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید با هدیه ای شما را بهره مند سازم و به طرز نیکویی رها سازم!(تا بتوانید به مقصد خود برسید)».
این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که این زرق و برق ها تنها زیور و زینتی است برای حیات دنیای مادی. بدیهی است هرگز در مورد امور حیاتی و سرنوشت ساز تعبیر به زینت نمی شود آن هم زینت «حیات دنیا» که به معنی زندگی پست است.
شایان توجه اینکه: حتی زینت بودن آن هم در آیات دیگر زیر سؤال رفته است و تعبیر به «زین » شده که نشان می دهد یک زینت مصنوعی و خیالی و پنداری است، نه یک زینت واقعی و حقیقی.
مثلا در سوره بقره آیه 212 می خوانیم: «زین للذین کفروا الحیاة الدنیا...; زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است »!
و در سوره آل عمران آیه 14 می فرماید: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة...; محبت امور مادی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم زینت داده شده است »!
این تعبیرات و تعبیرات مشابه آن نشان می دهد که حتی زینت بودن این امور جنبه پنداری و خیالی دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خیال و پندار خویشند.
در اینجا سؤال مهمی مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین برای آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست; زیرا هنگامی که از این اشیای زینتی جالب و دلربا که غالبا با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها می کند، نهال ایمان و تقوا در وجود آنها بارور می شود وگرنه صرف نظر کردن از اشیای غیر جالب افتخاری محسوب نمی شود.
به تعبیر دقیق تر تمایلات افسار گسیخته درونی و هوا و هوس های سرکش، امور مادی و گناه آلود را در نظر انسان جلوه می دهد، بنابراین زینت بودنش از درون انسان می جوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است که خداوند چنین اثری را در آن تمایلات و هوس های سرکش آفریده و اگر در بعضی از آیات به شیطان نسبت داده شده، مانند «...و زین لهم الشیطان اعمالهم...; شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد» نیز به خاطر همین است که این تزیین از یک نظر کار خداست چرا که اثر هر چیزی از اوست و از نظر دیگر کار هوس های درونی است و از دیدگاه سوم کار شیطان است(دقت کنید).
به هر حال از مجموعه آیات بالا به دست می آید که حب دنیا هرگاه به صورت افراطی در آید انسان را به بیگانگی از خدا می کشاند.
دنیاپرستی در احادیث اسلامی
نکوهش از دنیاپرستی در روایات اسلامی مخصوصا در سخنان پیامبر اکرم(ص) و خطبه های نهج البلاغه به صورت بسیار وسیعی دیده می شود، از جمله:
1- در حدیثی از رسول خدا(ص) در پاسخ این سؤال که چرا «دنیا»، «دنیا» نامیده شده؟(توجه داشته باشید که دنیا از ماده دنی به معنی پایین و پست است) فرمود: لان الدنیا دنیة خلقت من دون الآخرة...; به خاطر این است که دنیا پست است و پیش از آخرت آفریده شده ».
2- در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اکبر الکبائر حب الدنیا; بزرگترین گناهان، دنیاپرستی است »!
3- همین معنی از امیرمؤمنان علی(ع) نیز آمده است که فرمود: «حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن; دنیاپرستی سرآغاز فتنه ها و ریشه همه محنتها و رنج هاست »!
4- در حدیث دیگری از همان امام(ع) می خوانیم: «ان الدنیا لمفسدة الدین و مسلبة الیقین; دنیاپرستی دین انسان را بر باد می دهد و ایمان و یقین او را می گیرد».
5- در حدیث دیگری از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «ان اول ما عصی الله به ست: حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحة;
نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستی، حب ریاست، علاقه به غذا(شکم پرستی)، محبت(افراطی) زنان، پرخوابی و علاقه به راحتی و تن پروری ».
غالب این امور ششگانه یا تمام آنها در داستان عصیان و سرکشی شیطان و ترک اولای آدم و گناه قابیل دیده می شود لذا به عنوان اولین ها ذکر شده است.
6- در حدیث دیگری می خوانیم که از امام علی بن الحسین(ع) پرسیدند: «ای الاعمال افضل عند الله عز و جل; کدام عمل در نز خداوند متعال افضل است » فرمود: «ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا و ان لذلک لشعبا کثیرة و للمعاصی شعبا; هیچ عملی بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او(ص) برتر از دشمنی با دنیا(و ترک دنیاپرستی) نیست و این شاخه های فراوانی دارد و همان گونه که گناهان دیگر شاخه های بسیار دارد».
سپس امام(ع) به سرکشی و عصیان شیطان که از «تکبر» سرچشمه گرفت و «حرص » که سبب گناه و ترک اولای آدم و حوا شد، و «حسد» که سرچشمه عصیان قابیل گشت تا آنجا که دست خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، می افزاید: «فتشعب من ذلک حب النساء و حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الراحة و حب الکلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن کلهن فی «حب الدنیا»! فقال الانبیاء و العلماء بعد معرفة ذلک، حب الدنیا راس کل خطیئة; از اینجا شاخه های علاقه به زن، و محبت دنیا و محبت به ریاست و علاقه به راحتی و تن پروری و محبت سخن گفتن(پرگویی) و محبت برتری جویی و مال و ثروت پیدا شد، و این هفت صفت همه در «حب دنیا» خلاصه می شود و اینجاست که پیامبران و علما بعد از آگاهی بر این موضوع گفتند: محبت دنیا سرچشمه همه گناهان است »!
سپس برای اینکه تفاوت میان دنیای ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پایان می فرماید: «و الدنیا دنیائان: دنیا بلاغ و دنیا ملعونة; و دنیا دو گونه است: دنیایی که به حد کفاف است(و انسان را به آخرت و معنویت) می رساند و دنیای نفرین شده(که انسان را از خدا دور می کند)»!
7- در حدیث دیگری از امام علی بن ابیطالب(ع) می خوانیم، فرمود: «ارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل الرقاب; دنیاپرستی را ترک کن چرا که حب دنیا چشم را کور و گوش را کر و زبان را لال می کند و گردنها را به ذلت می کشاند»!
طبیعی است که وقتی عشق به چیزی در وجود انسان چیره می شود، او را از روشن ترین واقعیت ها غافل می کند، چشم دارد اما گویی نابیناست، گوش دارد اما گویی ناشنواست، زبان دارد ولی جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمی کند و برای رسیدن به این محبوب خود یعنی دنیا تن به هر ذلتی می دهد.
8- باز در حدیثی که در مورد آثار منفی دنیاپرستی از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده و در واقع فلسفه این حکم الهی در آن تبیین گردیده، می خوانیم: «حب الدنیا یفسد العقل، و یصم القلب عن سماع الحکمة و یوجب الیم العقاب; دنیاپرستی خرد را فاسد می کند و گوش قلب را از شنیدن سخنان حکمت آمیز ناشنوا می سازد و سبب عذاب دردناک(در دنیا و آخرت) می شود».
9- در حدیث دیگری در بیان آثار زیانبار دنیاپرستی از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است: «ان الدنیا مشغلة للقلوب و الابدان; دنیاپرستی هم فکر انسان را به خود مشغول می دارد و هم بدنها را(نه آرامش فکر می گذارد و نه آسودگی جسم)»!
10- این سخن را با حدیث پرمعنی دیگری از رسول خدا(ص) پایان می دهیم، فرمود: «انه ما سکن حب الدنیا قلب عبد الا التاط بثلاث: شغل لاینفد عناوئه، و فقر لایدرک غناه، و امل لاینال منتهاه; دنیاپرستی در هیچ دلی ساکن نمی شود مگر اینکه او را به سه چیز آلوده می کند، گرفتاری مستمری را که هرگز خستگی آن پایان نمی گیرد و احساس فقر و بینوایی که هرگز به غنا نمی رسد و آرزوی درازی که هیچگاه پایان نمی گیرد»!
دنیای مطلوب و دنیای مذموم
بارها گفته ایم حب دنیا در این بحث ها چیزی مساوی دنیاپرستی است نه بهره گیری معقول از مواهب مادی در طریق وصول به معنویت که اگر چنین باشد حب دنیا نیست، بلکه حب آخرت است و به تعبیر دیگر بسیاری از برنامه های معنوی بدون امکانات مادی میسر نیست و در واقع امکانات مادی از قبیل مقدمه واجب است که انسان اگر آن را به نیت مقدمه واجب بجا آورد نه تنها عیبی ندارد بلکه مشمول ثواب الهی نیز می شود.
به همین دلیل در آیات فراوانی از قرآن مجید تعبیرات مثبتی در باره مواهب دنیا دیده می شود:
1- از جمله در آیه وصیت، از مال دنیا تعبیر به «خیر»(خیر مطلق) شده است، می فرماید: «کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت اغ ن ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف...; بر شما نوشته شده: هنگامی که یکی از شما مرگش فرارسد، اگر «خیری »(مالی و ثروتی) از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و نزدیکانش به طور شایسته وصیت کند!».
2- در جای دیگر از آن تعبیر به «برکات آسمان و زمین » نموده که درهای آن به روی پرهیزکاران گشوده می شود: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض...; اگر اهل شهر و آبادیها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم ».
3- در جای دیگر از مال و ثروت تعبیر به «فضل الله » شده است، در سوره جمعه می خوانیم: «فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله...; هنگامی که نماز(جمعه) پایان گرفت(ممنوع بودن معامله پایان می یابد و شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل الهی بهره بگیرید».
4- در جای دیگر افزایش منابع مالی را به عنوان «پاداشی در برابر توبه از گناه و روی آوردن به سوی خدا» می شمرد، چنانکه در داستان نوح(ع) می خوانیم: «یرسل السماء علیکم مدرارا × و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا; من به آنها(مشرکان) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است - تا بارانهای پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد - و شما را با اموال و فرزندان فراوان(نیروی مالی و انسانی) امداد و یاری کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیار شما قرار دهد».
در جای دیگر منابع مالی را وسیله قوام زندگی شمرده و تاکید می کند آن را به دست افراد بی کفایت و نادان قرار ندهید و از آن به خوبی نگهداری کنید: «و لاتؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما; اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید»!
5- در جای دیگر به مجاهدان راه خدا وعده غنایم جنگی می دهد و آن را پاداش الهی می شمرد، می فرماید: «وعدکم الله مغانم کثیرة تاخذونها فعجل لکم هذه...; خداوند به شما غنایم فراوانی وعده داده بود که آنها را به دست می آورید، این(موهبت) را در اختیار شما قرار داد».
6- در بخش دیگر از آیات از نعمت های مادی دنیا تعبیر به «طیبات » شده است، در سوره اعراف آیه 32 می خوانیم: «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق...; بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است »؟!
در جای دیگر می فرماید: «و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فآواکم و ایدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون; به خاطر بیاورید هنگامی را که شما گروهی اندک و ضعیف در روی زمین بودید، آنچنان که می ترسیدید مردم شما را بربایند! ولی او شما را پناه داد و با یاری خود تقویت کرد و از روزی های پاکیزه(طیبات) بهره مند ساخت شاید شکر نعمتش را بجا آورید».
از این تعبیرات پرمعنی و مانند آن که در قرآن وارد شده به خوبی استفاده می شود که مواهب مادی دنیا در شرایط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نیست بلکه پاک و پاکیزه و مایه پاکی و پاکیزگی انسانهاست!
7- در بعضی دیگر از آیات، تعبیراتی دیده می شود که نشان می دهد امکانات مادی علاوه بر اینکه فضل الهی است می تواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه که در آیه 75 توبه می خوانیم: «و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین; گروهی از آنها کسانی هستند که با خدا پیمان بسته اند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد قطعا صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود»!
این آیه مخصوصا با توجه به شان نزولش که در باره یکی از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شد که از پیامبر(ص) درخواست کرد دعا کند خدا مال فراوانی به او دهد تا از آن در راه کمک به نیازمندان و رسیدن به مقام صالحان و شاکران بهره گیرد و پیامبر(ص) با روحیه ای که در او سراغ داشت برای او دعا نکرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبی نشان می دهد که امکانات مادی می تواند وسیله ای برای سعادت و خوشبختی انسانها و وصول آنان به درجه صالحان و مقربان گردد.
از مجموع عناوین هفتگانه ای که در آیات بالا آمد به خوبی می توان نتیجه گرفت که نعمت های مادی دنیا ذاتا مذموم و منفور و زشت و پلید نیستند، بلکه تابع چگونگی بهره گیری از آنهاست که به آنها این شکل را می دهد، اگر از آنها به طور صحیح بهره گیری شود، چهره ای محبوب و مطلوب و زیبا و جالب و پاک و پاکیزه دارد، در غیر این صورت منفورند.
شاهد این سخن روایات متعددی است که در کتاب وسائل در باب «استحباب الاستعانة بالدنیا علی الآخرة » آمده است.
مرحوم شیخ حر عاملی در این باب یازده روایت نقل می کند که همه آنها شاهد بر این است که می توان از مواهب مادی برای سعادت جاویدان بهره گرفت، از جمله در حدیثی از رسول خدا نقل شده که فرمود: «نعم العون علی تقوی الله الغنی; «بهترین کمک برای به دست آوردن تقوای الهی، غنا و بی نیازی است...».
در حدیث دیگری در همان باب از امام صادق(ع) می خوانیم که فرمود: «غنا یحجزک عن الظلم خیر من فقر یحملک علی الاثم; آن غنا و بی نیازی که تو را از ستم در باره دیگران بازدارد، بهتر از فقری است که تو را وادار به گناه کند»!
و در حدیث دیگری آمده است که یکی از یاران معروف امام صادق(ع) نقل می کند که در حضور آن حضرت بود که مردی(از روی تاسف و تاثر) عرض کرد: «به خدا سوگند ما طالب دنیا هستیم و دوست داریم دنیا عائد ما شود»! امام فرمود: «تحب ان تصنع بها ماذا؟!; تو این دنیا را برای چه می خواهی؟» عرض کرد: «اعود بها علی نفسی و عیالی، و اصل بها، و اتصدق بها، و احج و اعتمر; می خواهم به وسیله آن زندگی خود و خانواده ام(آبرومندانه) تامین کنم و با آن صله رحم بجا آوردم و برای خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرة; این طلب دنیا نیست، این طلب آخرت است »!

 


منبع : پایگاه دارالهدی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه