گروه بسيارى از روشن ضميران و آگاهان راه و عرفاى شامخين ، به پيروى از انبيا و امامان عليهمالسلام و اولياى خاصّ الهى معتقدند روح از عالم الهى است كه براى تكامل و رشد و آراسته شدن به حقايق از عالم امر ، يا عالم ملكوت برابر با آيه وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ روحِى به اين كالبد مادّى سفر داده شده و پس از كمال به اصل خود برخواهد گشت و در آنجا در حالى كه كالبد مادّيش را به او برمىگردانند فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ قرار خواهد گرفت.
كمال روح به اين است كه به دو قوّه علم و عمل ، علم به حق ، علم به معاد ، علم به معاش ، علم به روابط صحيح انسان با انسان ، علم به حقايق و عمل به آنها آراسته شود و منظور از قداست و تقدّس روح همين است و سرّ و برّ خداوند همان عنايات والطاف اوست كه به صورت معرفت وكار و عمل و جهاد وكوشش در عرصه گاه حيات انسان تجلّى مىكند و باعث مىگردد كه ارواح از كدورات و اوساخ تعلّقات خسرانآور پاك گشته و به عالم عشق و جهان قداست بپيوندد و اعضا و جوارح را نيز به دنبال خود به حركت آورد و در نتيجه از انسان موجودى ملكوتى و معنوى ساخته و او را تبديل به منبع خير و بركت نمايد .
در زمينه قوّه علميّه و عمليّه كه دو علّت براى قداست و پاكى روح است يكى از بزرگان عصر به سوره والعصر تكيه كرده و عقيده دارد آنان كه از بند خسارات آزادند ، همانانند كه منوّر به نور علم و متحرّك به حركت عملى هستند و اين معنايى است كه از سوره مباركه والعصر استفاده مىشود . قسم به زمان ، انسان در زيان است ، يعنى آنان كه مشغول به امور مادّى طبيعى شده و جز اين دنيا و آنچه در اوست چيزى نشناخته اند و جان آنان هم چون ماهى در آب دريا ، در حيوانيّت محض غرق است .
مگر آنان كه ايمان آوردند ، يعنى دل آنان و عقلشان به نور معرفت و آگاهى به معاد و شناخت پيامبران و امامان عليهمالسلام و وظايف و مسئوليّتها كه عبارت از قوّه نظريه است روشن شد . و به اجراى دستورها و انجام عمل صالح برخاستند ، يعنى در جهت عمل به كلّيه برنامه هاى الهى كامل شدند . و مردم را به حق سفارش كردند ، يعنى در مقام تعليم مردم نسبت به توحيد و نبوّت و امامت و فضائل انسانى برآمدند . و مردم را به صبر سفارش كردند ، يعنى راه متخلّق شدن به اخلاق الهى را به مردم نمايانده و تا جايى كه جان آنان را از آلودگىها پاك كنند كوشيدند . در هر صورت ، سرّ و برّ الهى كه باعث تقدّس ارواح عارفان شده ، همان علم و عملى است كه خداوند آنان را با لطف و رحمتش به آن هدايت فرموده . عارف رومى در مقام نصيحت انسان چنين سروده :
پيشتر آ پيشتر اى بوالوفا |
از من و ما بگذر و زودتر بيا |
|
پيشتر آ در گذر از ما و من |
پيشتر آ تا نه تو باشى نه ما |
|
كبر و تكبّر بگذار و بگير |
در عوض كبر چنين كبريا |
|
گفت الست و تو بگفتى بلى |
شكر بلى چيست كشيدن بلا |
|
سرّ بلى چيست كه يعنى منم |
حلقه زن درگه فقر و فنا |
|
هم برو از جا و هم از جا مرو |
جا زكجا حضرت بىجا كجا |
|
پاك شو از خويش و همه خاك شو |
تا كه زخاك تو برويد گيا |
برگرفته از کتاب عرفان اسلامی ج 1
منبع : پایگاه عرفان