قرآن مجيد در بسيارى از آيات و روايات به بيان سرنوشت مؤمنان در قيامت پرداخته است و اگرچه لازم است انسان از همه ى آنها آگاه شود ، ولى اين نوشتار چون گنجايش همه ى آن حقايق را ندارد به ذكر نمونه اى از آن آيات و روايات اكتفا مى شود .قرآن مجيد پس از پرسش و پاسخ درباره ى مؤمنان و فاسقان و اين كه در هيچ موردى با هم يكسان و برابر نيستند در آيه ى بعد به سرنوشت مؤمنان در قيامت اشاره مى كند :( أَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ).اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند ; به سبب اين كه همواره در كار مثبت بودند جايگاهشان براى پذيرايى به وسيله ى هر نوع خوراكى و آشاميدنى ، بهشت هاست .آيه ى شريفه به سه حقيقت بسيار باارزش اشاره دارد :1 ـ ايمان و باور داشتن حقايق به تنهايى سبب نجات نيست . آنان كه به نجات خود در سايه ى ايمانِ تنها اميد بسته اند ، اميدشان بى پايه است . عاشق نجات و مشتاق پاداش نبايد به ايمان بدون عمل قناعت كند ، بلكه لازم است ايمان خود را به كارهاى شايسته چون واجبات و ترك محرمّات و خدمت به بندگان حق بيارايد تا زمينه ى جلب رحمت و ـ اگر خداى ناخواسته به گناهى آلوده باشد ـ زمينه ى جلب مغفرت براى او فراهم آيد .2 ـ جنات مأوى با تمام نعمت هايش در سيطره ى مالكيت آنان قرار مى گيرد . ( فلهم ) مالكيتى كه قابل سلب شدن و از دست رفتن نيست ، مالكيتى است ابدى و هميشگى و جاويد و دايمى و در حقيقت ظهور مالكيت حق نسبت به آن بزرگواران است ; اين مالكيت به خاطر آن است كه از ابتداى بلوغ تا هنگام مرگ به طور پيوسته اهل ايمان و عمل صالح بودند .3 ـ مهماندار و پذيرايى كننده از آنان خداست . چنان كه در سوره ى انسان به اين حقيقت والا اشاره شده است :( عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُس خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّة وَسَقَاهُم رَبُّهُم شَرَاباً طَهُوراً ) .بالا پوششان ديباى سبز نازك و ضخيم ، و آرايششان دستبندهايى از نقره است ، و پروردگارشان به آنان شراب پاك كه نه مستى و بيخودى و نه سر درد و رنج ايجاد مى كند به آنان مى نوشاند .راستى چه بزم خوشى است ، بزمى دايمى و ابدى ، همراه با انواع لباس هاى زيبا وخوش منظره ، و آرايشى از دستبندهاى پر جلوه در جايگاهى چون بهشت و در كنار مهماندارى چون حضرت دوست ، كه خود با رحمت ويژه و محبت و عشق بى نهايتش ، از ميهمانانِ باكرامتش ، پذيرايى مى كند . اين پذيرايى كه با نعمت هاى ملموس انجام مى گيرد تا حدودى قابل درك است .نوعى ديگر از پذيرايى جنبه ى معنوى دارد ، كه تا انسان به آن نرسد به هيچ صورت براى او قابل درك نيست . پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) ـ كه در دنيا هم از اين نوع پذيرايى معنوى به طور كامل بهره مند بوده ـ در روايتى به اين حقيقت اشاره فرموده است .إنَّ النَّبِىَّ لَمَّا وَاصَلَ فِى صَوْمِهِ ، وَاصَلَ أصحَابُهُ اقْتِدَاءً بِهِ ، فَنَهَاهُم عَن صَومِ الوِصَالِ . فَقَالُوا : « فَمَا بَالُكَ أَنتَ يَا رَسوُل الله ؟ » فَقَالَ : « إنّى لَسْتُ كَأحَدِكُم ، إنّى اظَل عِندَ رَبّى يُطعِمُنى وَيسقِينِى » .هنگامى كه پيامبر روزه اش را بدون انقطاع و پى در پى قرار داد ، اصحاب هم به او اقتدا كردند ، پيامبر آنان را از روزه ى وصال نهى كرد . گفتند : « موقعيت و شأن تو چگونه است كه به چنين روزه اى متوسل شده اى ؟! » فرمود : « من مانند شما نيستم ، من پيوسته نزد پروردگارم به سر مى برم در حالى كه مرا اطعام مى كند و از آشاميدنى ويژه اى مى نوشاند » .آرى ! كسى كه اعلام كرده است :أَدَّبَنِى رَبّى فَأحسَنَ تَأدِيبِى .پروردگارم مرا به ادب آراست و نيكو مرا به ادب آراست .بايد به پاداش اين كه همه ى موارد ادب را عاشقانه پذيرفت و به مرحله ى اجرا گذاشت ، و در اين زمينه براى همه ى انسان ها اسوه و سرمشق شد ، از سوى محبوبش خوراكى و آشاميدنى ويژه ، كه جز خود او از كيفيتش خبر نداشت دريافت كند .او انسان والا و عاشق و عارفى بود كه با همه ى وجودش به زبان حال به محبوبش مى گفت :
من نه آنم كه روم از پى يارى ديگر *** يا به غير از تو دهم دل به نگارى ديگر
رهسپار غم عشق توام اى راحت جان *** زان نيارم كه روم از پى كارى ديگر
آتش روى تو بر دل زده يك باره شرار *** عشق تو سوخته جانم به شرارى ديگر
به خيال گل روى تو بهارى دل راست *** در وصال تو خود او را ست بهارى ديگر
امشب از دست روم گر كه تويى باده گسار *** لب ميگون توام باده گسارى ديگر
حسن عهدت نگذارد كه گذارم پس از اين *** سر تسليم و رضا بر خط يارى ديگر
بر گرفته از کتاب زیباییهای اخلاق