از آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار صحيحه كه در كتب معتبر شيعه و سنى آمده ، استفاده مى شود كه ولايتى كه براى حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) ثابت است ، براى يازده امام معصوم پس از او نيز به همان صورت ثابت است ; كه اگر چنين نبود حجت الهى بر بندگان تمام نمى بود .روايات رسيده از شيعه و سنى مصاديق آيات زير را ائمه معصومين دانسته اند و اگر چنين نباشد براى آيات مصداق اتم و اكمل نخواهد ماند:( يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ ). « اى اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و [ نيز ] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [ كه امامان از اهل بيت و هم چون پيامبر داراى مقام عصمت اند ] اطاعت كنيد » .كتب فريقين در ذيل آيه شريفه به اسناد صحيحه از رسول خدا نقل كرده اند كه مراد از « اولى الامر » على بن ابيطالب و يازده امام بعد از او هستند( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ). « اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از خدا پروا كنيد و با صادقان باشيد [ صادقانى كه كامل ترينشان پيامبران و اهل بيت رسول بزرگوار اسلام هستند ] » .( قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى ). « بگو : از شما [ در برابر ابلاغ رسالتم ] هيچ پاداشى جز مودّت اهل بيتم را نمى خواهم » .( وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ ) . « و از ميان كسانى كه آفريده ايم [ يعنى جنّيان وآدميان ]گروهى [ هستند كه هم نوعان خود را ] به حق هدايت مى كنند و به درستى و راستى داورى مى نمايند » .( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) . « و همگى به ريسمان خدا [ قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) ] چنگ زنيد ، و پراكنده و گروه گروه نشويد » .( فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ ). « اگر [ اين حقيقت را ]نمى دانيد [ كه پيامبران از جنس بشر بودند ] از اهل دانش و اطلاع بپرسيد » . ( إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ) . « خدا فقط مى خواهد هرگونه پليدى را از شما اهل بيت [ كه به روايت شيعه و سنى محمّد ، على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام اند ] بِزُدايد ، و شما را چنان كه شايسته است [ از همه گناهان و معاصى ] پاك و پاكيزه گرداند » .( ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ) . « سپس اين كتاب را به كسانى از بندگانمان كه برگزيديم به ميراث داديم » .اولى الامرى كه بعد از خدا و رسول در آيه شريفه ذكر شده است ، بدون شك بايد انسانى صد در صد ربانى و ملكوتى و واجد تمام خصوصيات روحى پيامبر ، غير از مقام نبوت باشد ، تا ولايت كليه الهيه از فجر وجود او طالع گردد .كتاب هاى مهم اهل سنت از قبيل : « فرائدالسمطين » ، « صحيح بخارى » ، « صحيح مسلم » ، « سنن ابى داود » ، « مسند احمد حنبل » ، « صواعق » ابن حجر ، « شرف المصطفى » ، « شرح ابن ابى الحديد » ، « حلية الاولياء » ، « مفاتيح الاسرار » ، « مناقب خوارزمى » ، « فصول المهمه » ، « شواهدالتنزيل » ، « استيعاب » ، « ينابيع المودة » ، « مطالب السؤول » ، « كفاية الطالب » ، و . . .درذيل آيه شريفه ، مقام ولايت كليه رابراى على ابن ابيطالب و يازده فرزند او كه به نام آنها اشاره كرده اند ثابت دانسته اند . در كتاب «ينابيع المودّة » از ابن عباس روايت شده است :سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ : اَنَا وَ عَلىٌّ وَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَة مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ .« شنيدم كه رسول خدا مى فرمود : من و على و حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين پاك و معصوميم » .و از سلمان نقل مى كند : رسول حق دست بر كتف حسين (عليه السلام) گذاشت و فرمود :وَاِنَّهُ الاِْمامُ اِبْنُ الاِمامِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَةٌ اَبْرارٌ اُمَناءٌ مَعْصُومُونَ. « و امام فرزند امام است ، نُه تن از فرزندانش امامان خوبان و امينان معصومند » .و از زيد بن ثابت روايت مى كند : وَاِنَّهُ لَيَخْرُجَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ اَئِمَّةٌ اَبْرارٌ اُمَناءٌ مَعْصُومُونَ قَوّامُونَ بِالْقِسْطِ . « از صلب حسين خارج مى شود ، امامان خوبان ، امينان معصوم ، ايستادگان به عمل » .ينابيع المودة از فرائدالسمطين از مجاهد از ابن عباس روايت مى كند :مردى يهودى سؤالاتى از رسول خدا كرد ، از جمله پرسيد : وصى شما كيست؟ حضرت فرمود :اِنَّ وَصِيى وَالْخَليْفَةَ مِنْ بَعْدِى عِلىِّ بْنِ اَبيِطالِب وَبَعْدَهُ سِبْطاىَ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَيْن تَتْلُوهُ أبرارٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَينِ اَئمَّةً . « به طور قطع جانشين من و خليفه پس از من ، على بن ابيطالب است و پس از او دو فرزندم حسن و حسين و نُه تن از فرزندان از صلب حسين » .عرضه داشت : تمنا مى كنم كه اسامى شريفه آن نه نفر از صلب حسين را برايم بگو . فرمود :اذا مَضَى الْحُسَيْنُ فَاِبْنُهُ عَلِىٍّ فَاِذا مَضى عَلِىُّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّد ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَاِبْنُهُ جَعْفَر ، فَاِذا مَضى جَعْفَر فَاِبْنُهُ مُوسى ، فَاِذا مَضى مُوسى فَاِبْنُهُ عَلِىِّ ، فَاِذا مَضى عَلِىِّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّد ، فَاِذا مَضى مُحَمَّد فَاِبْنُهُ عَلِىٍّ ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَاِبْنَهُ الْحَسَنِ ، فَاِذا مَضَى الْحَسَنُ فَاِبْنُهُ الْحُجَّةُ مُحَمَّد الْمَهْدِىِّ ، فَهوُء لاءِ اِثْنا عَشَرَ . « وقتى ( دوران ) حسين گذشت پس پسرش على ، و وقتى على گذشت پس پسرش محمد و وقتى محمد گذشت پسرش جعفر و وقتى جعفر گذشت پسرش موسى و وقتى موسى گذشت پسرش على و وقتى على گذشت پسرش محمد و وقتى محمد گذشت پسرش على و وقتى على گذشت پسرش حسن و وقتى حسن گذشت پسرش محمد مهدى پس اين دوازده ( نفر امامان و جانشينان پس از منند . ) »در حديث ثقلين كه از معتبرترين احاديث است و تمام كتب فريقين آن را روايت كرداه اند آمده است :اِنِّى تارِكٌ فِيْكُمُ الثَّقَلَيْنِ : كِتابَ اللهِ وَعِترَتِى اَهْلَ بَيْتِى اِنَّهُما لَنْ يَفْتَرقا حَتّى يرَدِا عَلَىَّ الْحَوْضَ فَانْظُرونِى بِمَ تَخْلُفُونِى فِيْهِما.
« من ميان شما دو چيز گرانبها را مى گذارم : كتاب خدا و عترتم . همانا اين دو از يك ديگر جدا نمى شوند تا زمانى كه در كنار حوض بر من وارد شوند ; پس بنگريد چگونه با اين دو برخورد مى كنيد » .در حديث « سفينه » كه از نظر اعتبار همچون حديث ثقلين است آمده است :مَثَلُ اَهْلِ بَيْتِى فِيْكُمْ مَثَلُ سَفِيْنَةِ نُوْح مَنْ رَكِبَها نَجى وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ . « مَثَل اهل بيت من در ميان شما مَثَل كشتى نوح است ; كسى كه بر آن نشست نجات يافت و كسى كه از آن روى گرداند غرق شد » .رسول خدا فرمود : اِنَّ اللهَ جَعَلَ اَجْرِىْ عَلَيْكُمْ اَلْمَوَدَّةَ فِى اَهْلِ بَيْتِى وَاِنِّى سائِلُكُمْ غَدا عَنْهُمْ . « بدرستى كه خداى متعال مودت اهل بيت مرا بر شما اعلام كرد و من فراد ( ى قيامت ) در مورد آنها از شما خواهم پرسيد » .اَلْمَوَدَّةُ مَحَبَّةً يَظْهَرُ اَثَرَها فِى الْقَوْلِ وَالَعَمَلِ . مودت يعنى عشق و علاقه اى كه در گفتار و كردار ، اثرش ظاهر مى شود .محبت تنها نسبت به ائمه بعد از پيامبر و صاحبان ولايت مطلقه ، منظور خدا و رسول نيست ، بلكه مقصود خدا و رسول از سفارش به اهل بيت (عليهم السلام) قبول ولايت و طاعت آنان و نفى غير آنها در عرصه حيات است ، رسول خدا فرمود:اَنَا وَاَهْلُ بَيْتِى شَجَرةٌ فِى الْجَنَّةِ وَاغْصانُها فِى الدُّنْيا ، فَمَنْ تَمَسَّكَ بِنا اِتَّخَذَ اِلى رَبِّهِ سَبِيْلاً. « من و اهل بيت من ، درختى در بهشت حقيم ، شاخه هاى آن درخت در دنياست ، هر كس به خدا تمسك جويد به راه خدا يافته » . رسول خدا فرمود :مَعْرِفَةُ آلِ مُحَمَّد بَرائَةٌ مِنَ النّارِ وَ حُبُّ آلِ مُحَمَّد جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ . « شناخت آل محمد دور كننده اى از آتش ، و دوستى آل محمد جوازى است براى عبور از صراط » .كتب اهل سنت از جمله : ثعلبى در الكشف والبيان در توضيح آيه ( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ) آورده : « صراط مستقيم صراط محمد و آل اوست » .رسول خدا به نقل از كتاب فريقين از جمله ينابيع المودة صفحه 20 فرمود : النُّجُومُ اَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ وَ اَهْلُ بَيْتِى اَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ« ستارگان ، امان اهل آسمان ها ، و اهل بيت من امان اهل زمين اند » .صواعق المحرقه صفحه 228 از رسول خدا روايت مى كند : . . . وَالله لايَدْخُلُ قَلْبَ رَجُل اَلاَْيْمانُ حَتّى يُحِبُّهُمْ للهُ وَ لِقَرابَتِهِمْ مِنِّى. « به خدا قسم ايمان در قلب كسى جايى نمى گيرد ، مگر امامان بعد از من را به خاطر خدا و محض قرابت با من دوست داشته باشد » .ينابيع الموده صفحه 27 از رسول خدا روايت مى كند :انَّ لِلااِلهَ اِلاّ اللهِ شُرُوطاً وَانِّى وَذُرّيَتِى مِنْ شُرُوطِها اِنَّ اَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَحْتَمِلُهُ اِلاّ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ قَلْبُهُ لِلاِْيْمانِ . « براى توحيد شروطى است و من و امامان از ذريه من از شروط آنيم ، ولايت ما قابل تحمل نيست ، مگر براى آنان كه خداى متعال دلشان را به ايمان امتحان كرده باشد » . اميرمؤمنان (عليه السلام) در پايان خطبه دوم « نهج البلاغه » درباره امامان معصوم بعد از پيامبر مى فرمايد :هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ ، وَلَجَاءُ اَمْرِهِ ، وَعَيْبَةُ عِلْمِهِ ، وَمَوْئِلُ حُكْمِهِ ، وَجِبالُ دِيْنِهِ ، بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ ، وَاَذْهَبَ اِرْتِعادَ فَرائِضِهِ . « آنان موضع راز رسول حقند ، و پشتيبابان آن حضرت ، و ظرف دانش محمد و مراجع قوانين و مقررات وى ، امامان معصوم حافظ كتب الهى ، و كوه هاى دين خدايند ، به وسيله آنان خميدگى پشت دين را راست و لرزش پهلوهاى آن را به سكون و آرامش مبدل ساخت » .پس از مسئله نبوت در اسلام ، با اهميت ترين مسئله اى كه نزد همه فِرَق و طوايف مسلمين مطرح است ، مسئله اهل بيت است ، در اين كه خاندان عصمت و طهارت از همه آلودگى ها ، هواهاى نفسانى پليدى ها دور بوده و مقام بى همتايى از فضل ، فضيلت ، تقرب و تقوى را دارا بوده اند كسى ترديد نكرده است .ابن خلدون در صفحه 334 مقدمه خود گويد :و اذا كانت الكرامة تقع لغيركم فما ظنك بهم علماً و ديناً و آثاراً من النبوة و عناية من الله بالاصل الكريم تشهد لفروعه الطيبه . وقتى كه كرامات براى اشخاص ديگر امكان پذير و از آنان به وجود مى آيد ، چه گمان مى برى در حق اهل بيت (عليهم السلام) ، با آن علم و دين و آثارى كه از نبوت در آنان بوده ، و عنايتى كه خداى متعال به اصل شرافت آنان داشته و آن عنايت به شاخه هاى پاكيزه آن اصل كريم رسيده است ؟ ائمه معصومين (عليهم السلام) گيرنده علوم پيامبر و مرجع قوانينى كه آورده بود ، مى باشند . تا كنون هيچ محقق كلامى ، تاريخى ، ادبى ، فقاهتى و اجتماعى چه در زمان خود ائمه معصومين و چه در قرون و اعصار بعد ، نتوانسته اند در علوم و معارف آنان اشكال و اعتراضى وارد نمايند ، و ديده نشده كه ائمه معصومين در برابر سئوالى ناتوان بمانند . با اين كه مى دانيم متصديان امور در دوران بنى اميه و بنى عباس كوشش هاى جدى براى گرفتن نقطه ضعف ، با راه هاى گوناگون از آن پيشوايان الهى داشته اند .كتاب « مغز متفكر شيعه » كه در دوران ما به وسيله دانشمندان اروپائى درباره علوم و معارف حضرت باقر و صادق (عليهما السلام)تأليف شده است ، خيره كننده و فوق تصور است!! در منابع معتبر اسلامى مناظره ها و گفتگوهاى ائمه با اصحاب مكتب هاى آن روز ، كه ريشه هاى اصلى ايدئولوژى هاى امروز است ، ثبت شده است كه بر علم سرشار الهى آنان دلالت دارد .پيامبر عظيم الشان اسلام به دستور حق ، با معرفى اوصياء براى پس از حيات خود ، و با عرضه كردن كتاب آسمانى ، با بارور ساختن عقول و وجدان هاى آدميان ، ارزش هاى انسانى را تكميل نمود .آرى ! اين حقيقت غير قابل ترديد است كه وجود مربيان كمال يافته ، براى بهره مند شدن انسان ها ، از بايستگى ها و شايستگى ها كه بايستى از روى اراده و اختيار مورد عمل قرار بگيرند ، ضرورت دارد(1) .طبق روايات معتبرامامان شيعه ، ولايت صاحبان ولايت را بر مردم جهت رشد و كمال آنان ، مهمترين اصل اسلامى دانسته اند ; امام باقر (عليه السلام)فرمود:بُنِىَ الاِْسْلامُ عَلى خَمْس : عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْوِلايَةِ وَلَمْ يُنادِ بِشَيْىء كَما نُوْدِىَ بِالْوِلايَةِ . « اسلام بر پنج ركن استوار است : نماز ، زكات ، روزه ، حج ، ولايت ، و به چيزى به اندازه ولايت اهميت داده نشده » .در روايت ديگر امام باقر (عليه السلام) از اكثريت امت ، به خاطر ترك ولايت شكايت مى كند .
معصومان (عليهم السلام) در رواياتى كه در كتاب ارزشمند « كافى » نقل شده است روگردانى از ولايت ائمه معصومين را ، روگردانى از خدا و رسول دانسته اند ، و بناى دين را بدون پذيرش ولايت صاحبان ولايت ، پا برجا نمى دانند . تمام امت پس از رسول خدا ، اگر ولايت ، سرپرستى ، مديريت و حكومت امامان تعيين شده از جانب حق را ، مى پذيرفتند ، به بلاى حكومت هاى غير اسلامى و تخريب شعائر و افتادن در دام شيطان و استعمار دچار نمى شدند .آنچه بر سر مسلمانان آمد و اكنون بر سرشان مى آيد ، معلول دورى از ولايت ، امامت و رهبرى صالح است .« طُرِيْحى » دانشمند و حديث شناس بزرگ و لغت دان متخصص ، در ذيل آيات ولايت ، و به خصوص روايت حضرت باقر (عليه السلام) كه مرحوم كلينى نقل كرده است ، در جلد اول « مجمع البحرين » صفحه 462 مى فرمايد : اَلْوَلايَةُ بِالْفَتْحِ مَحَبَّةُ اَهْلِ الْبَيْتِ وَاِتِّباعُهُمْ فِى الدِّيْنِ وَامْتِثالُ اَوامِرِهِمْ وَنَواهِيْهِمْ وَالتَّأَسِىِ بِهِمْ فِى الاَْعْمالِ وَالاَْخْلاقِ وَاَمّا مَعْرِفَةُ حَقِّهِمْ وَاِعْتِقادُ الاَْمامَةِ فِيْهِمْ فَذلِكَ مِنْ اُصُولِ الدِّيْنِ لا مِنَ الْفُروُعِ الْعَمَلِيَّةِ . « ولايت عبارت است از محبت به اهل بيت ، و پيروى از آنان در دين خدا ،توجه عملى به اوامر و نواهى ايشان ، و شكل گيرى از اعمال و اخلاقشان ، و اما شناخت حق و موضع آنان در عرصه گاه حيات ، و اعتقاد به امامت آن بزرگواران از اصول دين است ، نه از فروع عمليه ! ! »همانطور كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد مقام ولايت ، حقيقت و واقعيتى است كه از پى يك سلسله شرايط و مقامات معنوى و عبوديت درانسان كامل تجلى مى كند ، و امرى است كه پس از خدا و پيامبر ، مخصوص شايستگان و بينايان و برگزيدگان حضرت حق است .
روايتى از سلطان سرير ارتضى
« كافى » در جلد اول صفحه 154 حديث بسيار مهمى از سلطان سرير ارتضى حضرت رضا عليه آلاف التحيه والثناء در بيان اوصاف صاحبان ولايت كليه ، كه امامان معصوم هستند ، نقل مى كند كه لازم است در اين قسمت به آن اشاره كنيم .با دقت در حقايق آن حديث است كه انسان با تمام وجود ، به اقرار و اعتراف مى آيد ، كه بايد ولايت از فجر وجود اين چنين منابع فضيلت ، خير ، كرامت و شرف طالع گردد ، و اين گونه انسان ها هستند كه لايق حكومت بر مردم تا قيامت ، و مستعد ارشاد حيات معنوى ، و بيان كننده حلال ، حرام ، معارف و اسرار الهيه اند . اينك به آن روايت توجه كنيد :عبدالعزيز بن مسلم مى گويد : در مرو خدمت حضرت رضا (عليه السلام) بوديم ، روز جمعه وارد مسجد جامع مرو شديم ، از موضوع امامت و رهبرى و ولايت حكومت و كثرت اختلاف مردم در اين موضوع ، گفتگو به ميان آمد ، من خدمت امام رسيدم و از اين مباحثات مردم ، در اين مورد با حضرت سخن گفتم ، امام هشتم تبسمى كرد و فرمود : اى عبدالعزيز ! مردم نادانند و در آراء و نظريات ، مكر و فريب و خدعه مى كنند . خداى بزرگ هنگامى رسولش را قبض روح كرد كه دينش را كامل گردانيده بود ، و قرآن را كه دربردارنده هر چيزى هست ، و احكام حلال و حرام حدود و احكام و آنچه مردم به آن نياز دارند به طور كامل در آن مى باشد ، فرو فرستاد . خداى متعال بزرگ فرمود :( مَا فَرَّطْنَا فِى الْكِتَابِ مِن شَىْء ). « ما چيزى را در كتاب [ تكوين از نظر ثبت جريانات هستى و برنامه هاى آفرينش ] فروگذار نكرده ايم » .و در حجة الوداع كه روزهاى آخر عمرش را مى گذرانيد پروردگار آيه شريفه :( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ) . « امروز دين شما را كامل كردم » .را فرستاد و نعمت خود را تمام كرد ، موضوع امامت از اتمام دين است كه دين به وسيله آن كامل مى گردد .حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) قبل از اين كه از جهان رخت بربندد ، معالم دين را براى مردم روشن كرد و راه آنها را واضح و روشن بازگذاشت ، و مسلمانان به طرق حق راهنمايى شدند .رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) على بن ابيطالب (عليه السلام) را براى مسلمانان پيشوا و راهنما قرار داد ، و هر چه امت به آن نياز داشتند براى آنان بيان كرد .هر كس گمان كند كه خداى متعال دين خود را تكميل نكرده ، كتاب خدا را انكار نموده ، و هر كس كتاب خدا را انكار كند كافر است . آيا اين مردم قدر امام را مى دانند ، و موقعيت امامت را در ميان امت مى دانند ، تا در مورد انتخاب امام اختيار داشته باشند . امامت به اندازه اى مقامش بلند ، جايگاهش رفيع و عميق است كه عقول مردم حقيقت وكُنْه آن را درك نمى كنند ، و با رأى و نظريات خود نمى توانند اهميت آن را درك كنند و يا با اختيار و انتخاب خود امامى را برگزينند ، امامت مقامى است كه ابراهيم خليل (عليه السلام) از طرف خداى متعال به آن مقام برگزيده شد و اين مقامى بود كه بعد از نبوت به آن حضرت تفويض گرديد .مقام امامت كه سومين مقام حضرت ابراهيم بود ، از طرف پروردگار به وى تفويض شد ، و اين خود فضيلتى بود كه ابراهيم به آن مشرف گرديد .خداى متعال در قرآن مى فرمايد:( إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً ) . « من تو را براى مردم امام قرار دادم » .حضرت ابراهيم (عليه السلام) از روى خوشحالى گفت : خداوندا ! فرزندان مرا نيز امام و رهبر قرار بده ، خداى متعال در پاسخ او فرمود :( لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ ) . « [ پروردگار ] فرمود : پيمان من [ كه امامت و پيشوايى است ]به ستمكاران نمى رسد » .اين آيه شريفه امامت ستمكاران را تا روز قيامت باطل ساخت و بايد برگزيدگان به اين مقام ، انتخاب گردند ، بعد از آن خداى متعال ، امامت را گرامى داشت و آن را در ذُرّيه حضرت ابراهيم كه پاك و برگزيده بودند قرار داد و فرمود :( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ) .
مقام امامت در نسل آن حضرت باقى ماند و آنها اين مقام را از يكديگر ارث مى برند تا آنكه نبوت به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله)رسيد ، خداى متعال در اين مورد فرمود:( إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِىُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنِينَ ) . مقام امامت مخصوص حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) قرار گرفت و پيامبر اكرم نيز اين مقام را به اميرمؤمنان تفويض كرد . واگذاشتن مقام امامت به على (عليه السلام) به امر پروردگار انجام گرفت و اين دنبال همان سنّتى بود كه از زمان ابراهيم جريان داشت . مقام امامت پس از على (عليه السلام) در ذريه آن حضرت كه از برگزيدگان بودند قرار گرفت ، برگزيدگانى كه از طرف خداى متعال علم و ايمان به آنها عطا شده است خداى متعال در قرآن مجيد فرمود:( وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالاِْيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِى كِتَابِ اللهَ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ ) . امامت در فرزندان على (عليه السلام) تا روز قيامت خواهد بود ; زيرا بعد از محمّد پيامبرى نيست ، پس از كجا اين نادانان امام را انتخاب مى كنند ؟
برگرفته از کتاب بر بال اندیشه