قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

لزوم شناخت اهل بيت (عليهم السلام)

لزوم شناخت اهل بيت (عليهم السلام) و پيروى از آنان ـ كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بر اساس آيه مودّت تا لحظات پايان عمر امت را به شناخت آنان و اطاعت از فرمان هايشان سفارش فرمود ـ و ضرورت معرفت موقعيّت و جايگاهشان در كتاب خدا و روايات صحيح و متين ، حقيقتى است كه توجه به آن سبب فراهم آمدن سعادت دنيا و آخرت و غفلت از آن موجب شقاوت و هلاكت ابدى و بر باد رفتن اعمال و زحمات انسان است .امام صادق (عليه السلام) به معلّى بن خنيس فرمود : يا مُعَلّى ! لَو أنَّ عَبْداً عَبَدَ اللّهَ مِائَةَ عَام بَينَ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، يَصُومُ النَّهارَ وَيَقُومُ الَّليلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ على عَينَيهِ ، وتَلْتَقى تَراقِيِه هَرَماً ، جَاهِلا لِحَقِّنَا ، لَم يَكُن لَه ثَوابٌ .اى معلّى ! اگر بنده اى صد سال ميان ركن و مقام خدا را بندگى كند ، روزها را روزه بگيرد و شب ها را به تهجّد و راز و نياز بگذراند تا جايى كه از شدّت پيرى ابروانش روى چشمانش را بگيرد و استخوان هاى گردنش در سينه اش فرو رود ولى نسبت به حق ما جاهل باشد و جايگاه ما را نشناسد ، هرگز براى او پاداشى نخواهد بود .با شناخت اهل بيت (عليهم السلام) ـ شناختى كه متكى بر آيات قرآن و مستند به روايات معتبر باشد ـ پرده ها و حجاب هاى باطلى كه عامل دور ماندن از اهل بيت (عليهم السلام)است ، از ميان مى رود و آثار وجودى و تأثير روش و منش و فرهنگ آن بزرگواران بر صفحه حيات انسان نقش مى بندد .شناختى صحيح و واقعى است كه بتواند همگان را در فهم موقعيّت آنان در عرصه هستى و نيز در خيمه حيات انسان و وجوب پيروى از آن بزرگواران در همه شؤون زندگى ، رهنمون شود .ما وقتى به حقيقت بدانيم و بشناسيم كه مصداق واقعى و اَتمّ و اَكمل عناوينى كه در قرآن مجيد و روايات و معارف استوار اسلامى آمده ، چون اهل الذكر ، صادقين ، محسنين ، متّقين ، مجاهدين ، مؤمنان ، صابرين ، اولو الالباب ، صراط ، سبيل ، ثار اللّه ، وجه اللّه ، عين اللّه ، جنب اللّه ، اذن اللّه ، لسان اللّه ، ولى اللّه ، اهل بيت (عليهم السلام)هستند ، راه چگونگى برخورد با آنان و بهره گرفتن از فرهنگ سعادت بخششان را به روى ما باز مى كند به گونه اى كه جز آنان را به عنوان چراغ زندگى و كشتى نجات و پيشواى واقعى انتخاب نمى كنيم و در مشكلات دنيا و آخرتمان و هنگام هجوم وسوسه ها و اغواگرى ها و شبهات دينى جز به آنان كه راسخون در علم اندمراجعه نمى نماييم و عقل و روح و قلب را از شراب طهور معارفشان سيراب خواهيم ساخت و از باب :( قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللّهُ . . . ) .بگو : اگر خدا را دوست داريد پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد . . .با همه وجود به پيروى از آنان برخواهيم خاست تا محبوب خدا شويم و خدا به سبب خشنودى اهل بيت (عليهم السلام) از ما خشنود شود .شناخت اهل بيت (عليهم السلام) كه سبب شناخت خدا و قرآن و هستى است و موجب نورانيت قلب براى مكاشفه و شهود حقايق است و عامل تزكيه نفس و تربيت درون و آراسته شدن برون و متخلق شدن به اخلاق مى باشد ، بى ترديد انسان را از آتش دوزخ مى رهاند و عشقورزى به آنان جواز عبور از صراط را به دست انسان مى دهد و ولايت و پذيرفتن امامتشان ايمنى از عذاب مى آورد .پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه وآله) در روايتى بسيار مهم ـ كه شيخ سليمان قُنْدُوزى حنفى با سندى ارزشمند نقل كرده ـ مى فرمايد : مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّد بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ ، وَحُبُّ آلِ مُحَمَّد جَوَازٌ عَلَى الصِّراطِ ، وَالْوَلايَةُ لآلِ مُحَمَّد أمانٌ مِنَ العَذَابِ.شناخت آل محمّد سبب رهايى از آتش و محبت و دوستى نسبت به آل محمّد جواز عبور بر صراط و ولايت آل محمّد ايمنى از عذاب است .آرى ، هنگامى كه اهل بيت (عليهم السلام) را از زبان قرآن و سنت صحيح نبوى بشناسيم ، راه سعادت دنيا و آخرت را به روى خود باز مى كنيم و طريق شقاوت و بدبختى ابدى را به روى خود مى بنديم .شيخ سليمان قُنْدُوزى و ابراهيم بن محمد جوينى كه هر دو از علماى برجسته اهل سنت و از گروه منصفانند اين روايت را از زبان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) درباره شناخت اميرمؤمنان (عليه السلام) و امامان پس از او نقل مى كنند : يَا عَلىُّ ! أنا مَدينَةُ العِلمِ وَأنتَ بَابُها ، وَلَن تُؤتى المَدينَةُ إلاّ مِن قِبلِ البَابِ ، وَكذَبَ مَنْ زَعَمَ أنَّه يُحِبُّنِى وَيُبْغِضُكَ ; لأنَّكَ مِنّى وَأنَا مِنكَ ; لَحمُكَ مِن لَحمِي ، وَدَمُك مِن دَمِى ، وَرُوحُكَ مِن رُوحِي ، وَسَريرَتُكَ مِن سَريرَتِي ، وَعَلانِيتُك مِن عَلانِيَتِي ، وَأنتَ إمَامُ أُمّتِى وَخَلِيفَتى عَلَيهَا بَعدِي . سَعِدَ مَن أطاعَكَ وَشَقِيَ مَن عَصَاكَ ، وَرَبِحَ مَن تَوَلاَّك وَخَسِرَ مَن عَادَاكَ ، وَفَازَ مَن لَزِمَكَ وَهَلَكَ مَن فَارَقَكَ . مَثَلُكَ وَمَثَلُ الأئِمَّةِ مِن وُلِدِكَ بَعدِي مَثَلُ سَفينَةِ نُوح ، مَن رَكِبَهَا نَجا وَمَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ ; وَمثَلُكُم كَمَثَلِ النُّجومِ ، كُلَّما غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجمٌ إلى يَومِ القِيَامَةِ.يا على ! من شهر دانشم و تو درِ آن هستى و به شهر جز از راه درش درنمى آيند ; آنكه گمان مى كند مرا دوست دارد و دشمن توست ، در دوستى من دروغ مى گويد زيرا تو از منى و من از تو ، گوشت تو از گوشت من و خون تو از خون من و روح تو از روح من و نهان تو از نهان من و آشكار تو از آشكار من است و تو پيشواى امتم هستى و خليفه من پس از من بر آنانى . كسى كه از تو پيروى كرد خوشبخت شد و آنكه از تو نافرمانى كرد بدبخت شد و آنكه ترا دوست داشت سود برد و آنكه تو را دشمن داشت زيان ديد و كسى كه ملازم تو شد به رستگارى رسيد و هر كه از تو جدا شد به هلاكت رسيد . مثال تو و امامان از نسل تو پس از من مثال كشتى نوح است ، هركه بر آن درآمد رهايى يافت و هركه از آن تخلف كرد غرق شد ، و مثل شما اهل بيت مثل ستارگان است ، هرگاه ستاره اى غايب شود ستاره اى ديگر طلوع مى كند تا روز قيامت .حضرت حق بندگان را به چنگ زدن و متمسك شدن به ريسمان الهى كه لازمه آن معرفت و شناخت حبل الله است ، امر مى فرمايد كه :
 
( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا . . . ).و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اهل بيت ) چنگ زنيد و پراكنده و گروه گروه نشويد . . .از حضرت امام باقر (عليه السلام) درباره مصداق حبل اللّه روايت شده است : آلُ مُحَمَّد صَلواتُ اللّهِ عليهِم ، هُم حَبلُ اللّهِ المَتينِ الّذِي أُمِرَ بِالاِعتِصَامِ بِه فَقَالَ : ( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا . . . ) .اهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله) ريسمان استوار خدا هستند كه خدا چنگ زدن به آن را فرمان داده ، فرموده : همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده و گروه گروه نشويد . . .آرى ، آن بزرگواران كه درياى بى كران معرفت و علم و عمل اند و صاحب همه فضايل و كمالات اند و نظيرى براى آنان در همه هستى يافت نمى شود ، به فرمان حضرت حق با دارا بودن مقام امامت ; در ميان خلق درآمدند تا گروهى را از دوزخ قيامت بترسانند و دسته اى را به شرط ايمان و عمل به بهشت دنياى ديگر دل خوش كنند و جمعى را به بهشت مثالى و فرقه اى را به جنّت عقلانى و شمارى را به آسمان قداست و معنويت و شايستگانى را به مقام يقين برسانند .شناخت واقعى خدا و قيامت ، درك مفاهيم معنوى ، دسترسى به معانى حقيقى قرآن ، پى بردن به سنت نبوى ، تحصيل كمالات و فضايل ، به دست آوردن خوشبختى دنيا و آخرت ، سالم ماندن از شقاوت و بدبختى ، آراسته شدن به حسنات ، در امان ماندن از سيّئات ، رسيدن به مقام لقا و قرب حق ، لياقت يافتن براى ورود به بهشت ، در امان قرار گرفتن از دوزخ ، قدرت يافتن براى مقابله با وسوسه ها و اغواگرى هاى شيطان ، چشيدن لذّت عبادت و دورى از معصيت ، لمس حقيقت تقوا ، مزيّن شدن به زينت ورع و پاكدامنى و درستى و پارسايى و صدق و صفا ، همه و همه از طريق شناخت اهل بيت (عليهم السلام) و پيروى از فرمان ها و احكامشان ميسّر است .آرى ، اهل بيت (عليهم السلام) ـ چنان كه از آيات كتاب خدا و روايات معتبره و اخبار صحيح استفاده مى شود ـ منشأ همه بركات مادى و معنوى هستند و انسان بدون شناخت آنان و تمسّك به وجودشان و اطاعت از خواسته هايشان نه اينكه به هيچ بركتى نمى رسد بلكه از همه بركات محروم مى شود .شيخ سليمان قُنْدُوزى حنفى و ابراهيم بن محمد جوينى به نقل از حضرت على (عليه السلام) از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) روايت مى كنند كه : پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود :يا على ! آنچه به تو املا مى كنم بنويس ، گفتم : اى پيامبر خدا ! بر من از فراموشى مى ترسى ؟ فرمود : نه ، من از خدا خواسته ام كه تو را حافظ همه حقايق قرار دهد ، ولى به خاطر شريكانت بنويس ، گفتم : اى پيامبر خدا ! شريكانم كيانند ؟ فرمود : امامان از ذريه ات كه به خاطر آنان براى امت باران مى بارد و دعايشان مستجاب مى گردد و خدا بلا را به واسطه ايشان از امت برمى گرداند و به سبب وجودشان رحمت از آسمان نازل مى شود و اين اول آنان است ـ و اشاره به حسن فرمود ـ سپس گفت : اين دوّمى از آنان است ـ و آنگاه اشاره به حسين نمود ـ سپس گفت : و امامان پس از حسين.
مصداق و معناى اهل بيت
گروهى از عالمانى كه دست پروردگان حكومت هاى جائر و سلاطين ظالم و پادشاهان ستمكار بودند و از موقعيّت علمى و اجتماعى خويش براى توجيه مشروعيّت حكومت آن بيدادگران سوء استفاده مى كردند تا به نان و نوايى برسند و به درهم و دينارى چند از كيسه شياطين دست يابند ، همراه با عنادى خاص و تعصّبى برخاسته از حسد و براى دل خوشى سلطه جويان و ايجاد انحراف و كژى در مسير مسلمانان ، حقايق دينى و كلمات معنوى را تحريف كردند و براى آن حقايق ، معانى و ترجمه هايى ذكر كردند كه هيچ گونه سند قرآنى و روايى نداشته بلكه در قرآن و روايات در مورد آن حقايق ، معانى و مصاديقى ذكر شده كه خلاف گفتار و نوشتار آنان است .از جمله آن حقايق و كلمات ، كلمه « اهل بيت » است كه در آيه شريفه تطهير مورد خطاب حضرت حق قرار گرفته است .
 اهل بيت در آيه تطهير
در آيه شريفه تطهير مى خوانيم :( . . . إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ) .. . . خدا فقط مى خواهد هرگونه پليدى را از شما اهل بيت بِزدايد و شما را چنان كه شايسته است از همه گناهان و معاصى پاك و پاكيزه گرداند .اين جاهلان و متعصبان كوردل براى انحراف افكار و عقايد مسلمانان بدون توجه به قواعد ادبى ، تفسيرى بى پايه و اساس براى آن ذكر كرده اند . چرا كه ضماير در اين آيه شريفه به صورت مذكّر ذكر شده ، ولى آنان اهل بيت را به زنان و همسران پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) معنا كرده و مصداق اهل بيت را فقط همسران آن حضرت گرفته اند !زيد بن على بن الحسين فرموده : گروهى از نادانان كه گمان كرده اند خدا از اين آيه همسران پيامبر را اراده كرده است ; بى ترديد دروغ گفته اند و مرتكب گناه سنگينى شده اند . به خدا سوگند اگر خدا از اين آيه همسران پيامبر را اراده داشت بى ترديد تركيب ادبى آيه را به اين صورت ذكر مى كرد : ( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُنَّ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُنَّ تَطْهِيراً ) ، چنانچه در آيات قبل و بعد از اين آيه كه خطاب به همسران پيامبر است همه ضماير آيه مؤنث است ، مانند : « منكن ، اذكرن ، بيوتكن ، تبرجن ، لستن ، قرن ، اقمن ، آتين ، اطعن ».
روايت زير هم كه در يكى از مهم ترين كتاب هاى حديث اهل سنت يعنى صحيح مسلم نقل شده پاسخ علما و دانشمندان بى تقوايى است كه به خاطر حاكمان بنى اميه و بنى عباس به تحريف معناى آيه تطهير دست زدند و اهل بيت را بر خلاف قرآن و روايات زيادى كه در كتاب هاى حديث اهل سنت آمده به معناى همسران پيامبر گرفته اند !! يَزيدُ بنُ حَيّان ، عَن زَيدِ بن أرقَم ( بَعدَ ذِكرِ حَديثِ الثَّقَلَينِ : إنّي تَارِكٌ فِيكُم الثَّقَلَينِ كِتَابَ اللّهِ . . . وَأهلَ بَيتِى ) فَقُلنَا : مَن أهلُ بَيتِه ؟ نِسَاؤُءه ؟ قَالَ : لا وَأيمُ اللّه ، إنّ المَرأَةَ تَكونُ مَعَ الرَّجُلِ العَصْرَ مِنَ الدَّهرِ ثُم يُطَلِّقُها فَتَرجِعُ اِلىَ أبيِها وَقومِها . أهلُ بَيتِه أصلُه وَعُصْبَتُهُ الذينَ حُرِّمُوا الصَّدَقَةَ بَعدَه .آنان با اينكه مى دانستند خود همسران پيامبر از جمله عايشه و گروهى از اصحاب و دانشمندان خودشان معنا و مصداق اهل بيت را حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) و امامان معصوم از نسل امام حسين (عليه السلام) به شمار آورده اند ولى تاريكى باطن و عنادشان با شيعه ، آنان را منحرف و وادار كرده تا در جهت بندگى هواى نفس و پرستش حاكمان اموى و عباسى به تحريف حقايق برخيزند !
 معناى اهل بيت در روايات
راويان متعددى در روايات زيادى از قول پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مصداق اهل بيت را امام على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين و امامان معصوم از نسل حضرت امام حسين (عليهم السلام) ذكر كرده اند اين راويان عبارتند از :ام سلمه ، عايشه ، ابوسعيد خدرى ، ابوبرزه اسلمى ، ابوالحمراء هلال بن حارث ، ابوليلى انصارى ، انس بن مالك ، براء بن عازب ، ثوبان بن بجدد ، جابر بن عبداللّه انصارى ، زيد بن ارقم ، زينب دختر ابوسلمه مخزومى ، سعد بن ابى وقاص ، صبيح ، عبداللّه بن عباس ، عمر بن ابى سلمه ، عمر بن خطاب ، واثلة بن اسقع .كتاب هاى معتبر اهل سنت مصداق واقعى اهل بيت را از اين راويان روايت كرده اند و شيعه با تكيه بر قرآن و روايت اين راويان و كتاب هاى با ارزش خود با همه وجود ، دل به اهل بيت (عليهم السلام) بسته و آنان را پيشوا و رهبر و جانشينان به حق پيامبر مى داند و اطاعت از آنان را واجب و اقتدا به ايشان را سبب سعادت دنيا و آخرت و نجات ابدى مى شمارد .شايسته است براى تيمّن و تبرك و اطمينان قلب عاشقان و محبان اهل بيت (عليهم السلام) به نقل چند روايت اكتفا شود ; چرا كه تفصيل در اين باب در اين مختصر نمى گنجد .
 روايت اول :
 <العَّوامُ بنِ حُوشَب عَن التَميِمِي قَالَ : دَخلتُ عَلى عَائِشَةَ فَحَدَّثَتنَا : إنَّها رَأَت رَسُولَ اللّهِ دَعا عَلياً وَفَاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَيَنَ فَقَالَ : أللَّهُمَّ ، هَؤُلاءِ أهلُ بَيتِي فَأذْهِب عَنْهُمُ الرّجسَ وَطَهِّرهُمْ تَطْهِيراً .عوام بن حوشب از تميمى روايت مى كند كه تميمى گفت : بر عايشه وارد شدم و او به ما گفت : رسول خدا را ديده كه على ، فاطمه ، حسن و حسين را طلبيده ، فرموده است : خدايا ! اينان اهل بيت من هستند ، پس هرگونه پليدى را از آنان دور كن و ايشان را به پاكى كامل و همه جانبه برسان .
 روايت دوم :
جميع بن عمير مى گويد : با مادرم به حضور عايشه رفتيم ; مادرم از او پرسيده ، گفت : به من بگو : عشق و علاقه پيامبر به على چگونه بود ؟ عايشه به او گفت : او در ميان مردان ، محبوب ترين شخص نزد پيامبر بود ، من خود ديدم كه او را به همراه فاطمه ، حسن و حسين زير جامه خود گرفت و سپس گفت : خدايا ! اينان اهل بيت من هستند ، خدايا ! هر گونه پليدى را از آنان دور كن و ايشان را به پاكى كامل و همه جانبه برسان . من نيز پيش رفتم تا سرم را زير جامه كنم اما پيامبر مرا عقب راند ! گفتم : آيا من از اهل بيت تو نيستم ؟ پاسخ داد : تو بر خير هستى ، تو بر خير هستى.
 روايت سوم :
<عيسىَ بنُ عَبدِاللّهِ بنِ مَالِك ، عَن عُمَرِ بنِ الخَطّاب : سَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه وآله) <يَقولُ : أيُّهَا النّاس ، إنّي فَرَطٌ لَكُمْ وَإنّكُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوض ، حَوضاً أعْرَضَ مِمّا بينَ صَنعَاءَ وَبُصرَى ، فيهِ قَدْحَانُ عَدَدَ النّجومِ مِن فِضَّة ، وَإنّي سائِلُكُم حِين تَرِدُونَ عَلَيَّ عَنِ الثَّقَلَيْنِ ، فَانْظُروا كَيْفَ تَخْلِفُوني فِيْهِما ، الْسَبَبِ الأَكْبَرِ كِتابِ اللّه طَرَفُهُ بِيَدِ اللّهِ وَطَرَفُهُ بِأيديكُمْ ، فاسْتَمْسِكُوا بِهِ وَلا تَبَدَّلُوا ، وعِتْرَتي أهلَ بَيْتي فَإنَّهُ قَدْ نَبَّأني اللَّطيْفُ الخَبيرُ أنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَليَّ الحَوْضَ . فَقُلْتُ : يا رَسُولَ اللّهِ ، مَنْ عِتْرَتُكْ ؟ قالَ : أهلُ بَيتي مِنْ وُلْدِ عَلىٍّ وَفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَيْنِ وَتِسْعَة مِنْ صُلْبِ الحُسَينِ ، أئمَّة أبْرار هُمْ عِتْرَتي مِنْ لَحْمي وَدَمي .
عيسى بن عبداللّه بن مالك از عمر بن خطاب روايت مى كند كه از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : اى مردم ! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض بر من وارد خواهيد شد ، حوضى كه گستردگى اش از صنعا تا بُصرى است و به عدد ستارگان ، جام زرين در آن است ; هنگامى كه بر من وارد مى شويد من درباره ثقلين از شما سؤال خواهم كرد پس با تأمل و دقت بنگريد كه در اين دو چگونه جانشينم خواهيد بود ، ريسمان بزرگ تر كتاب خداست كه يك سويش به دست خدا و سوى ديگرش به دست شماست ، پس به آن چنگ زنيد و دگرگون نگرديد  و ريسمان كوچكتر  عترتم اهل بيتم . هر آينه و خداى لطيف آگاه به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا كنار حوض بر من وارد شوند . عمر بن خطاب مى گويد : به پيامبر گفتم : يا رسول اللّه ! عترت تو چه كسانى هستند ؟ فرمود : اهل بيتم از فرزندان على و فاطمه و حسن و حسين نُه تن از صلب حسين كه امامانى نيكوكارند و اينان عترت من از گوشت و خون من هستند .
 روايت چهارم :
<مُوسى بنُ عَبدِ ربه : سَمِعتُ الْحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ يَقُولُ فِي مَسجِدِ النَّبِىِّ ـ وَذلِكَ فِى حَياةِ أبيهِ عَليّ (عليه السلام)< : ـ سَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ يَقولُ : ألا إنَّ أهلَ بَيتِي أمانٌ لَكُمْ فَأَحِبُّوهُم لِحُبّي ، وَتَمَسَّكُوا بِهِم لَنْ تَضِلّوا . قيل : فَمَن أهْلُ بَيتِكَ يَا نَبِيَّ اللّهِ ؟ قَالَ : عَلِيٌّ وَسِبْطَايَ وَتِسعَةٌ مِن وُلدِ الْحُسَينِ ، أئِمَةٌ اُمَنَاءُ مَعصُومُونَ ، ألا إنَّهُم أهلُ بَيتِي وَعِترَتِي مِنْ لَحمِي وَدَمِي .موسى بن عبد ربه مى گويد : از حسين بن على در مسجد پيامبر در روزگار حيات پدرش على (عليه السلام) شنيدم مى فرمود : از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم مى گفت : آگاه باشيد كه اهل بيتم سبب امان و زنهار شما هستند ، پس آنان را به خاطر محبت من دوست بداريد و به ايشان تمسّك جوييد تا هرگز گمراه نگرديد . گفته شد : اهل بيت تو چه كسانى هستند اى پيامبر خدا ؟ فرمود : على و دو نوه من و نُه نفر از فرزندان حسين كه امامانى امين و معصوم اند ; آگاه باشيد كه آنان اهل بيت و عترت من از گوشت و خون من هستند .تا اينجا روشن شد كه شيعه دوازده امامى با تكيه بر قرآن و سنت به اهل بيت (عليهم السلام) تمسّك جسته و پيروى از آنان را واجب دانسته و ولايت و امامتشان را پذيرفته و اسلام حقيقى را از آنان گرفته و با دليل استوار و حجّت آشكار و برهان پايدار اعلام مى دارد كه : اهل بيت بر اساس روايات زيادى كه در كتاب هاى فريقين نقل شده معنا و مصداقى جز حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن مجتبى و حضرت اباعبداللّه الحسين و نُه امام معصوم پاك از نسل سيدالشهداء (عليهم السلام) ندارد و از تحريف گران و وسوسه اندازان و عُمّال سرسپرده حاكمان اموى و عباسى ـ كه در لباس علم و دانش توجيه گر مشروعيت حكومت و مدرسه آنان بودند و به خواست آنان حقايق دينى را تغيير مى دادند ـ تا قيامت بيزار است و هرگز و به هيچ قيمتى دست از ولايت اهل بيت (عليهم السلام)و اقتدا به آنان و محبت و عشق به ايشان و گريه و عزادارى بر مصيبتشان برنمى دارد .
لزوم شناخت اهل بيت (عليهم السلام) در روايات
در علم منطق در بحث معرِّف ، همه اهل منطق به اتفاق آراء مى گويند : معرِّف كه اقدام به شناساندن حقيقتى مى كند بايد اجلى از معرِّف باشد تا بتواند حقيقت را آن گونه كه هست بنماياند . پس از اثبات امامت اهل بيت (عليهم السلام) و اينكه آنان وارث علم پيامبران هستند و خداوند به آنان الهام مى كند ، بايد گفت : در اين جهان هستى پس از خداى سبحان چه معرّفى براى شناساندن اهل بيت (عليهم السلام) ، اجلى از خود اهل بيت (عليهم السلام)وجود دارد ؟ ما براى شناخت شخصيت وجودى و معرفتى اهل بيت (عليهم السلام) چاره اى جز مراجعه به خود اهل بيت (عليهم السلام) نداريم زيرا هيچ كس به آنان آگاهى جامع و كامل ندارد و آنچه ديگران درباره آنان بگويد تعريفى ناقص يا به قول اهل منطق جامع افراد و مانع اغيار نيست يعنى نمى تواند اهل بيت (عليهم السلام) را آن گونه كه هستند به ما بشناساند .با توجه به مطالب قبل مشخص شد كه شناخت اهل بيت (عليهم السلام) و معرفت به حقيقت و شخصيت آنان امرى لازم و سبب رستگارى و موجب قرب به خداوند سبحان و دريافت اسلام صحيح و واقعى و در حقيقت شناخت صراط مستقيم الهى است . به خاطر عظمت و حساسيت مطلب و تأكيد بر آن و دقت توجه هر چه بيشتر ، به چند روايت ديگر اشاره مى شود .اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :أَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرَفَ فَضْلَنَا ، وَتَقرّبَ إلى اللّهِ بِنَا ، وَأخلَصَ حُبَّنا ، وَعَمِل بِما إليهِ نَدَبْنا ، وَانتَهى عَمّا عَنهُ نَهينَا ، فَذَاكَ مِنّا وَهُوَ فِي دَارِ المُقَامَةِ مَعَنَا.خوشبخت ترين مردم كسى است كه مزيت و برترى ما را ( بر ديگر مخلوقات ) شناخت و به وسيله ما به خدا تقرب جست و محبت ما را خالص نمود و به امورى كه ما بر آن مى خوانيم عمل كرد و از آنچه كه ما باز مى داريم دست برداشت . چنين كسى از ماست و در بهشت ابدى با ما خواهد بود .زرعه مى گويد : به حضرت امام صادق (عليه السلام) گفتم :
 
أيُّ الأعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ الْمَعرِفَةِ ؟ قَالَ : مَا مِن شَيء بَعدَ الْمَعْرِفَةِ يَعدِلُ هَذِه الصَلاةَ ، وَلا بَعدَ الْمَعْرِفَةِ وَالصَّلاةِ شَيءٌ يَعدِلُ الزَكاةَ ، وَلا بَعدَ ذَلِكَ شيءٌ يَعدِلُ الصَّوْمَ ، وَلا بَعدَ ذلكَ شَيءٌ يَعدِلُ الْحَجَّ ; وَفَاتِحَةُ ذَلِكُ كُلِّه مَعرِفَتُنَا وَخَاتِمَتُهُ مَعْرِفَتُنا .پس از شناخت و معرفت خدا كدام عمل برتر است ؟ حضرت فرمود : پس از شناخت ، هيچ چيز برابر اين نماز نيست و پس از شناخت نماز هيچ چيز با زكات برابر نيست و پس از اينها چيزى با روزه برابر نيست و پس از اينها چيزى با حج مساوى نيست و آغاز و پايان همه آنها شناخت ماست .آرى ، كيفيت نماز و زكات و روزه و حج و راه صحيح انجام دادن اين عبادات را بايد از اهل بيت (عليهم السلام) كه قرآن در خانه آنان نازل شده و وارثان دانش پيامبرند آموخت ; اين آموختن جز با شناخت آنان و فرهنگ و فرمان ها و احكامشان ميسّر نخواهد شد .از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت شده :مَن مَنّ اللّهُ عَلَيهِ بِمَعرِفَةِ أهلِ بَيتِي وَوَلايَتِهِم ، فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الْخَير كُلَّهُ .كسى كه خدا به شناخت اهل بيت من و ولايتشان بر او منت نهاده بى ترديد همه خير را براى او گرد آورده است .ابوبصير از حضرت امام صادق (عليه السلام) در تأويل آيه شريفه :( . . . وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً . . . ) . . . . حكمت را به هر كس بخواهد مى دهد و آنكه به او حكمت داده شود ،بى ترديد او را خير فراوانى داده اند . . .روايت مى كند كه آن حضرت فرمود :طَاعَةُ اللّهِ وَمَعرِفَةُ الإمَامِ.كسى كه حكمت به او داده اند ، بى ترديد خير كثير به او عنايت شده و خير كثير [ طاعت خدا و شناخت امام است .

برگرفته از کتاب اهل بیت (ع) تالیف استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه