قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) و مقام فنا

در روايتى آمده كه در جنگ احد تيرى به پاى اميرالمؤمنين (عليه السلام) ـ كه در آن هنگام بيش از بيست و سه سال از عمر شريفش سپرى نشده بود ـ اصابت كرده ، گوشت و پوست و عصب و استخوان را به هم دوخته بود . دردش چنان جانكاه بود كه هرگاه جراح جبهه مى آمد تا تير از پايش بيرون كند اجازه نمى داد .جرّاح ، شكايت نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله) برد ، حضرت فرمود : مهلت ده تا وقت نماز فرا رسد ، چون على به نماز ايستاد آن هنگام پايش را جراحى كن كه او در نماز جز به خدا به هيچ چيز التفات ندارد و سر ا پا محو جمال محبوب است .جامى ـ كه از دانشمندان اهل سنت است ـ اين داستان شگفت را به زيباترين صورت به رشته نظم كشيده است :
 شير خدا شاه ولايت على *** صيقلى شرك خفى و جلى
روز اُحد چون صف هيجا گرفت *** تير مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پيكان به گُل او نهفت *** صد گُل راحت ز گل او شكفت
روى عبادت سوى محراب كرد *** پشت به درد سر اصحاب كرد
خنجر الماس چو بفراختند *** چاك بر آن چون گلش انداختند
غرقه به خون غنچه زنگار گون *** آمد از آن گلبن احسان برون
گُل گُل خونش به مصلى چكيد *** گفت چو فارغ ز نماز آن بديد
اين همه گُل چيست ته پاى من *** ساخته گلزار مصلاى من
صورت حالش چو نمودند باز *** گفت كه سوگند به داناى راز
كز الم تيغ ندارم خبر *** گرچه ز من نيست خبردارتر
طاير من سوره نشين شد چه باك *** گر شودم تن چو قفص چاك چاك
جامى از آلايش تن پاك شو *** در قدم پاك روان خاك شو
باشد از آن خاك به گردى رسى *** گرد شكافى و به مردى رسى
 
اهل بيت (عليهم السلام) به گاه بندگى و عبادت به جاى آنكه غرق اوهام و خيالات روزمرّه خود باشند ، فرو رفته در حق و محو او بودند و اين شيوه گاه گاه ايشان نبوده است بلكه همواره در باب بندگى خدا اين گونه بوده اند و در انجام هر نوع عبادت حتى مستحبات بسى پر تلاش بودند و سخت كوشش مى كردند و تلاش مى نمودند !امام صادق (عليه السلام) فرمود : على بن الحسين هنگامى كه كتاب على را  كه در آن به بخشى از عبادات آن حضرت اشاره شده بود  مرور مى كرد مى فرمود :مَنْ يُطيقُ هَذا ؟ ! مَنْ يُطيقُ هَذا ؟ !چه كسى اين را تحمل مى كند ؟ ! چه كسى اين را تحمل مى كند ؟ !قال : ثُمَّ يَعْمَلُ بِهِ .امام صادق (عليه السلام) فرمود : از آن پس خود بدان عمل مى كرد .روزى جابر بن عبداللّه به حضرت امام سجاد (عليه السلام) گفت : اى پسر رسول خدا ! آيا نمى دانيد كه خدا بهشت را براى شما و دوستداران شما آفريد و آتش را براى بد خواهان و دشمنانتان ، پس اين همه تلاش كه خود را بر آن وا مى داريد براى چيست ؟ !حضرت فرمود : اى صحابى رسول خدا ! آيا نمى دانى كه خدا تبعات گذشته و آينده را بر نياكان من بخشود ولى پيامبر سخت كوشى را در راه طاعت و بندگى خدا هرگز كنار ننهاد و همچنان حضرت حق را عبادت مى كرد ـ پدر و مادرم فدايش باد ـ وقتى كه به ايشان گفتند : مگر نه آنكه خدا در كتاب خود فرمود : تبعات گذشته و آينده ات بخشوده است ؟ در جواب فرمود :أفَلا أكُونُ عَبْداً شَكُوراً .آيا بنده اى شاكر و سپاس گزار نباشم  ؟امام صادق (عليه السلام) فرمود :كَانَ أبِي يُصَلِّى فِى جَوْفِ اللَّيلِ ، فَيَسْجُدُ السَّجْدَةَ فَيُطِيلُ حَتّى نَقُولَ : إنَّه رَاقِدٌ .پدرم در دل شب نماز مى گزارد و چنان سجده را طولانى مى كرد كه ما گفتيم به خواب رفته است .اين همان حالاتى است كه بر اهل بيت (عليهم السلام) در مقام فناى فى اللّه دست مى داد به طورى كه نوعى تجرّد از اين جسم و دنيا پيدا مى كردند و روح مقدسشان در آن حالات أَشَدَّ اتِّصالا بِرَوْحِ اللّهِ مِنْ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها ، اتصال آنان به « روح اللّه » شديدتر از اتصال آفتاب است به آفتاب .درباره عبادت امام مجتبى (عليه السلام)روايت است كه آن حضرت در زمان خويش  عابدترين ، زاهدترين و برترين مردم به شمار مى رفت . هنگامى كه حج به جا مى آورد ، بسيارى از اوقات با پاى برهنه از مدينه تا مكه مى رفت ، هر وقت به ياد مرگ مى افتاد مى گريست و اگر در حضورش سخن از قبر به ميان مى آمد گريان مى شد و چون به ياد قيامت و بر انگيخته شدن در محشر مى افتاد اشك مى ريخت و هر وقت به ياد عبور از صراط مى افتاد گريه مى كرد و هر گاه به ياد حضور مردم براى حساب در پيشگاه خدا مى افتاد ناگهان فرياد مى كشيد و از شدّت بيم و هراس از هوش مى رفت و غش مى كرد . هر زمان براى نماز آماده مى شد ، اعضايش از خوف خدا مى لرزيد و هر وقت از بهشت و دوزخ سخن مى گفت چون شخص مار گزيده مضطرب مى گشت ، آنگاه از خدا خواستار بهشت مى شد و از آتش دوزخ به او پناه مى برد و چون آيه اى كه با( يا أيّها الّذين آمنوا )شروع مى شود تلاوت مى كرد مى گفت :لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ  .و نيز هنگامى كه مشغول وضو مى شد اعضايش مى لرزيد و چهره مباركش زرد مى شد ; وقتى كه مى پرسيدند : چرا چنين حالى پيدا مى كنى ؟ مى فرمود :سزاوار است كسى كه در برابر پروردگار عرش مى ايستد ، رنگش زرد و اعضايش دچار رعشه و لرزش شود .هر گاه به در مسجد مى رسيد روى به آسمان مى كرد و مى گفت :خدايا ! مهمان تو بر در خانه ات ايستاده است ; اى خداى بخشنده ! گنهكار پيش تو آمده ; اى خدا ! اى مهربان ! از گناهانم به خاطر بزرگواريت درگذر .در روايتى آمده : روزى حضرت امام باقر (عليه السلام) به محضر پدر بزرگوارش حضرت امام سجاد مشرّف شد و احساس كرد كه حضرت در عبادت و بندگى به جايى رسيده كه هيچ كس به آن مرحله نرسيده است ، صورتش از شب زنده دارى زرد شده ، ديده هايش از گريه به سرخى نشسته ، پيشانى اش پينه بسته و دو ساق پايش از كثرت ايستادن در نماز ورم كرده است !حضرت امام باقر (عليه السلام)مى فرمايد : چون پدرم در آن هنگام به فكر فرو رفته بود ، پس از لحظاتى از ورود من خبر شده ، ديد كه من گريه مى كنم ، روى به جانب من كرده ، فرمود : فرزندم ! يكى از نوشته هايى كه عبادت اميرمؤمنان در آن نوشته شده بياور ، من نوشته را آوردم ، فرمود : چه كسى مى تواند مانند على بن ابى طالب عبادت كند  ؟ !درباره حضرت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت شده كه او عابدترين ، دانشمندترين ، سخاوتمندترين و گرامى ترين انسان در زمان خود به شمار مى رفت . هميشه نمازهاى مستحبى شبانه را مى خواند و آن را به نماز صبح وصل مى كرد سپس تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات مى شد ، آنگاه پيشانى به سجده مى گذاشت و تا هنگام ظهر سر بر نمى داشت و همواره در سجده چنين دعا مى كرد :اللّهُمَّ إنّي أسْألُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ ، والْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ .خدايا ! من از تو راحتى به هنگام مرگ و بخشش به هنگام حساب را درخواست مى كنم .و ديگر از دعاهايش اين بود :عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ ، فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ .گناه از بنده ات بزرگ شد پس گذشت از طرف تو نيكوست .چنان از بيم خدا مى گريست كه محاسن مباركش از اشك ديده اش ، تر مى شد . از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشانش رسيدگى مى كرد . شب ها با زنبيل هايى كه محتوى سكه هاى دينار و درهم و آرد و خرما بود به سراغ نيازمندان مدينه مى رفت و به آنان عطا مى كرد در حالى نيازمندان نمى فهميدند چه كسى به آنان كمك مى كند  !آن بزرگوار سال هاى زيادى در زندان حاكمان ستمگر عباسى بود تا سرانجام شهيد شد . بسيارى از زندانيان از عبادت هاى او تحت تأثير قرار مى گرفتند و گاه از كارهاى خويش توبه مى كردند .حضرت در طول سال هاى زندان هر روز پس از طلوع آفتاب تا وقت زوال ظهر به سجده بود . نوشته اند هرگاه هارون به بام زندان مى رفت جامه اى مى ديد كه در گوشه اى از زندان افتاده است ; روزى از ربيع زندانبان پرسيد :ما ذَاكَ الثَّوْبُ الَّذي أراهُ كُلَّ يَوْم في ذلِكَ الْمَوْضِعِ ؟اى ربيع ! آن جامه اى كه همه روزه در آنجا مى بينم چيست ؟ربيع پاسخ داد :ما ذَاكَ بِثَوْب ، وَإنَّما هُوَ مُوسَى بْنُ جَعْفَر ، لَهُ كُلَّ يَوْم سَجْدَةٌ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ إلى وَقْتِ الزَّوالِ ! !آن جامه نيست ، موسى بن جعفر است كه هر روز پس از طلوع تا زوال در سجده است ! !درباره شكنجه گران حضرت امام حسن عسگرى (عليه السلام) نيز روايت شده است كه صالح بن وصيف رئيس زندان آن حضرت مى گفت : چه كنم ؟ دو نفر از بدترين اشخاص را براى شكنجه او مأمور كردم ، آن دو نفر پس از مشاهده حال عبادت و راز و نياز آن حضرت چنان تحت تأثير قرار گرفتند كه خود مرتب به عبادت و نماز مشغولند به طورى كه رفتارشان شگفت آور است !آنان را احضار كرده ، پرسيدم : چرا چنين شده ايد ؟ چرا اين شخص را شكنجه نمى كنيد ؟ مگر از ايشان چه ديده ايد ؟ در پاسخ گفتند : چه بگوييم درباره شخصى كه روزها را روزه مى گيرد و شب ها را به عبادت سپرى مى كند و جز عبادت به كار ديگرى سرگرم نمى شود ، هنگامى كه به ما نگاه مى كند بدنمان مى لرزد و چنان وحشت سر ا پاى وجود ما را مى گيرد كه نمى توانيم خود را نگه داريم  ! !
 
اهل بيت(عليهم السلام) جلوه كامل حقايق
اهل بيت (عليهم السلام) چون در مقام بندگى و عبوديت و خلوص و اخلاص و جهاد و كوشش در بالاترين و برترين مرحله قرار دارند ، وجودشان هم چون آئينه صاف و شفاف جلوه گاه كامل حقايق است .مقام بندگى و عبوديت انسان به هر اندازه كه باشد ، به همان اندازه افق طلوع حقايق است .مقام بندگى و عبوديت ، جلوه گاه اسماء و صفات حق و تجلّى گاه حسنات اخلاقى و سبب فزونى ايمان و تعيين و سكوى پرواز به سوى قرب حق و زمينه ساز لقاء اللّه است .اهل بيت (عليهم السلام) از نظر ايمان در والاترين مرحله و از نظر اخلاق در بهترين مرتبه و از جهت كوشش و فعاليت مثبت ، در برترين قلّه قرار داشتند .اين واقعيت ها ، اهل بيت (عليهم السلام) را به درجه اى رسانيد كه مطلع الفجر وجود حق و اسماء و صفات خداوند و اخلاق حضرت رب العزه شدند .حضرت امام هادى (عليه السلام) بخشى از حقايق وجودى اهل بيت (عليهم السلام) را اين گونه توضيح مى دهند :درود بر شما اى اهل بيت نبوت و جايگاه رسالت و نقطه رفت و آمد فرشتگان و معدن مهر و رحمت و خزانه هاى دانش و بينش و نهايت بردبارى و ريشه هاى بزرگوارى و پيشوايان به حق امت ها و واليان نعمت ها و عناصر نيكوكاران و پايه هاى خوبان و سياست مداران بندگان و ستون هاى پابرجاى شهرها و درهاى ايمان و امينان خداى مهربان و نژاد طيب و طاهر پيامبران و برگزيده رسولان و خاندان برگزيده پروردگار جهانيان !درود بر شما امامان هدايت و چراغ هاى شب تار حيات و نشانه هاى تقوا ، و صاحبان خرد و دارندگان عقل كامل و پناه مردم و وارثان انبيا و نمونه هاى برتر و اهل دعوت نيكوتر و حجّت هاى خدا بر اهل دنيا و آخرت !درود بر شما كه جايگاه شناخت خدا و مساكن بركت حق و جانشينان پيامبر و فرزندان رسول اللّه و معادن حكمت خدا و حافظان اسرار او و حاملان قرآن و دعوت كنندگان به سوى خدا هستيد .پيامبران پيش از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) ، نبوت و كتابشان از باب مقدمه و آماده سازى جهت ظهور ايشان و حضورشان در دنياست تا همه موجودات به ويژه انسان به سبب وجود اين بزرگواران كه حبل اللّه و ظل اللّه و امناء رحمان هستند ، حركت صعودى را آغاز كنند و به كمال لايق خويش برسند ; به اين جهت پيمان بستند كه زمينه ساز حضور ريشه اهل بيت (عليهم السلام) يعنى محمّد (صلى الله عليه وآله) بوده و بر عهده پيمان و محبت او استوار باشند .. . . وَلَمْ يُخْلِ سُبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِيٍّ مُرسَل ، أو كِتاب مُنزَل ، أو حُجَّة لاَزِمَة . . . مَأخُوذاً عَلَى النَّبِييِّنَ مِيثَاقُهُ . . .. . . . خدا هرگز خلق خود را از وجود پيامبر يا كتاب نازل شده ، يا حجّت و برهان لازم خالى نگذاشت . . . و از همه پيامبران براى پيامبر اسلام پيمان گرفته است . . .به اين خاطر پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله) آن صادق مصدق مى فرمايد :نَحْنُ الآخِرُونَ ، السّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ .ما در دنيا پس از همه پيامبران و امت ها آمده ايم ، ولى در آخرت در صف مقدم و پيشگام همگانيم .و نيز كتاب هاى شيعه و سنى از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود :آدَمُ وَمَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوائي يَوْمَ القِيَامَةِ.آدم و همه انسان هاى پس از او در قيامت زير پرچم من هستند .آرى ، اهل بيت (عليهم السلام) بدون ترديد به خاطر اينكه ظرفيت وجودى و معرفتى شان از همه مخلوقات و موجودات گسترده تر است و همه حقايق معنوى در اين ظرفيت هاى گسترده متجلّى هستند ، مصداق حقيقى :والآخِرُونَ السّابِقُونَ وَالسّابِقُونَ الأَوَّلُونَ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِمْ شَىْءٌ .و مانند آن مى باشند .مولوى در وصف آنان مى فرمايد :
 ظاهراً آن شاخ اصل ميوه است *** باطناً بهر ثمر شد شاخ هست
گر نبودى ميل و امّيد ثمر *** كى نشاندى باغبان بيخ شجر
پس به معنا آن شجر از ميوه زاد *** گر به صورت از شجر بودش ولاد
مصطفى زين گفت كه آدم و انبيا *** خلف من باشند در زير لوا
بهر اين فرموده است آن ذو فنون *** رمز نحن الآخرون السابقون
 علّت اين پيشگامى و تقدم شرفى و وجودى و معرفتى اين است كه آنان به اراده خدا آغاز و انجام اند ، يعنى آغاز هستى و برزخ ميان واجب و ممكن و انجام و عاقبت همه در دنيا و آخرت اند چنان كه حضرت امام هادى (عليه السلام) در جامعه كبيره به اين حقيقت اشاره دارند :بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ . . . وَإِيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُم .خدا هستى و حقايق را به وسيله وجود شما آغاز كرد ، و با شما هم پايان مى دهد . . . و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان بر عهده شماست .
 
پس همه پيامبران چنان كه در سطور گذشته بيان شده زمينه ساز تجلّى آنان در دنيا و حضورشان ميان جمع مخلوقات بودند و اين بزرگواران در اعتدال زمان و مكان و مقام ، از آسمان ارادة اللّه و قلّه فعل اللّه و اوج رحمت اللّه به چاه طبيعت نازل شدند تا سبب كامل اتصال بين خدا و مخلوقات فراهم آيد و حجّت بر همه مردم جهان تمام شود .در حقيقت نزول آنان به اين سياره خاكى از لحاظ زمانى هنگام زوال خورشيد هستى است كه همان ظهر هستى باشد و از آن هنگام عصر هستى آغاز مى شود و كائنات شروع به قبض مى شوند ، و پس از آنكه اين دوره يعنى دوره ظهور پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) و به ويژه وجود مبارك امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف به پايان برسد و خورشيد زمان وارد مغرب شود ، همه هستى در قبض مطلق فرو مى رود و ظلمت دوم پس از گذشت ميليون ها سال از ظلمت اول كه پيش از ظهور هستى بوده آغاز مى شود و در آن ظلمت و قبض مطلق است كه خدا مى فرمايد :( لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ  ) .امروز فرمانروايى ويژه كيست ؟آنگاه به تعبير قرآن مجيد روز قيامت شروع مى شود كه روزى ابدى و سرمدى و هميشگى و تا بى نهايت بدون شب است .در هيچ آيه و روايتى تعبيرى به عنوان شب قيامت وجود ندارد بلكه تعبير از جهان ديگر در همه معارف تعبير به روز قيامت است و از آنجا كه سبب پديد آمدن روز ، طلوع خورشيد است سبب پديد آمدن روز قيامت هم طلوع خورشيد محمّدى و نور وجود احمدى است كه از هويتش در قرآن مجيد تعبير به سراج منير يعنى چراغ روشنگر شده است ، وجود مباركى كه اولين و نخستين وارد شونده بر خدا در قيامت است و به سبب ورود او كه وجه اللّه و نور اللّه است ، همه عرصه محشر و سرزمين جهان ديگر ، غرق روشنايى و نور مى شود و روز ابدى و سرمدى ظهور مى كند و تحقق حقيقى و دائمى مى يابد .( وَأَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ . . . ) .و زمين به نور پروردگارش روشن مى شود ، و كتاب  اعمال را مى نهند . . .آيه شريفه با توجه به مطالبى كه در آن مطرح است صد در صد درباره روز قيامت است و بسيارى از روايات و تفاسير مصداق نور رب را پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) مى دانند .آرى ، با طلوع نور رب كه نور محمّد (صلى الله عليه وآله) است صبح قيامت مى دمد و روز دائمى و هميشگى شروع مى شود و از بركت آن نور همه حقايق جلوه كامل مى كنند وتُبْلَى السَّرائِر تحقق مى يابد و حساب رسى شروع مى شود .امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :أَنَا أوَّلُ وَافِد عَلَى العَزِيزِ الجَبَّارِ يَومَ القِيَامَةِ ، وَكِتَابُهُ ، وَأهلُ بَيتِي ، ثُمّ أمّتي ، ثُمَّ أسأَلُهُم مَا فَعَلتُم بِكتَابِ اللّهِ وَبِأهلِ بَيتِي ؟من و كتاب خدا و اهل بيتم نخستين وارد شوندگان بر عزيز جبّاريم سپس امتم ; آنگاه از امت مى پرسم : با كتاب خدا و با اهل بيتم چه رفتارى داشتيد ؟
 اهل بيت (عليهم السلام) كشتى نجات
ارواح پاك اهل بيت (عليهم السلام) و وجود نورى آنان به اراده حق ـ پيش از آفريده شدن همه موجودات ـ از افق رحمت طلوع كردند و گرداگرد عرش خدا قرار گرفت و در درياى تسبيح و تقديس حضرت ذو الجلال شناور گشتند تا خدا براى هدايت مردم به آنان منت نهاد و هر كدام از آن ارواح طيّبه را در زمان مناسب در ظرف جسم و بدن قرار داد و در ميان مردم آشكار كرد .خَلَقَكُم اللّهُ أنواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرشِهِ مُحدِقِينَ ، حَتَّى مَنّ عَلَينَا بِكُم ، فَجَعَلَكُم فِى بُيُوت أذِنَ اللّهُ أن تُرْفََعَ وَيُذْكَرَ فِيها اسْمُهُ . . .خدا شما را به صورت انوار آفريد و گرداگرد عرشش گذاشت تا بر ما انسان ها منت نهاد و شما را در خانه هايى كه اجازه داده بود رفعت يابد و نامش در آنها ذكر شود ، قرار داد . . .شما از همان زمان كه گرداگرد عرش رحمان قرار گرفتيد چونان كشتى نوح كشتى رهايى بخش توفان زدگان بوديد و به عنوان وسيله نجات براى افتادگان در گردآب بلا معرفى شديد .فَبَلَغَ اللّهُ بِكُم أشرَفَ مَحَلِّ المُكرَّمِينَ ، وَأعلَى مَنَازِلِ المُقرَّبِينَ ، وَأَرفَعَ دَرَجَاتِ المُرسَلِين . . .خداوند شما را به شريف ترين جايگاه گراميتان و برترين منازل مقربان و رفيع ترين درجات فرستادگان رسانيد . . .و شما در اين دنيا از نظر معرفت و ايمان و عمل و دستگيرى از مردم معنويت خود را به صورتى كامل كرديد كه خدا شما را به شريف ترين جايگاه اهل كرامت و بلندترين مرتبه مقربان و بالاترين درجات پيامبران رسانيد .مگر نه اين است كه كتاب هاى معتبر حديث و تفاسير قابل توجه از حضرت امام عسگرى (عليه السلام) روايت مى كنند كه آدم وقتى از مقامش هبوط كرد و از هم نشينى با فرشتگان محروم شد و جايگاهش را در بهشت از دست داد و لباس كرامت و پوشش شرمگاه از او فرو ريخت ، به محضر حضرت حق با تعليم خود حق عرضه داشت :اللّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّد وَعَليٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ ، والطَّيِّبينَ مِنْ آلِهِمْ ، لَمّا تَفَضَّلْتَ بِقَبُولِ تَوْبَتي ، وَغُفْرانِ زَلَّتي ، وَإعادَتىّ مِنْ كرامَاتِكَ إلى مَرْتِبَتي .خدايا ! به شخصيت و آبروى محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و پاكان از اهل بيتشان به پذيرش توبه ام و گذشت از لغزشم و بازگشتم از كراماتت به مرتبه و مقامم تفضل و احسان كن .پس خدا به او پاسخ داد :قَدْ قَبِلْتُ تَوْبَتَكَ وَأقْبَلْتُ بِرِضْواني عَلَيْكَ ، وَصَرَفْتُ آلائي وَنَعْمائي إلَيْكَ ، وَأعَدْتُكَ إلى مَرْتَبَتِكَ مِنْ كَراماتي ، وَوَفَّرْتُ نَصِيبَكَ مِنْ رَحْماتي فذلِكَ قَولُهُ عزّ وجلّ : ( فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَات فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) .بى ترديد توبه ات را پذيرفتم و با خشنودى و رضايتم به سويت روى آوردم و نعمت هاى مادى و معنوى ام را به جانبت گرداندم و از باب كراماتم تو را به مقام و منزلتت برگشت دادم و سهمت را از رحمت هايم كامل برنهادم و اين است معناى گفته خداى بزرگ كه : پس آدم كلماتى را  مانند كلمه استغفار و توسّل به اهل بيت كه مايه توبه و بازگشت بود  از سوى پروردگارش دريافت كرد و  پروردگار  توبه اش را پذيرفت ; زيرا او بسيار توبه پذير و مهربان است .ابوذر در حالى كه درِ كعبه را گرفته بود گفت : از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)شنيدم كه مى فرمود :ألا إِنَّ مَثَلَ أهْلِ بَيْتِيْ فِيْكُمْ ، مَثَلُ سَفِيْنَةِ نُوْح مَنْ رَكِبَها نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَكَ آگاه باشيد يقيناً مَثَل اهل بيت من در ميان شما مثل كشتى نوح است ، هر كس در آن درآمد  از زيان هاى دنيا و آخرت  رهايى يافت و هر كه از آن باز ماند نابود شد .از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده است : اگر برنامه نجات و هدايت شما مردم نبود ، خدا ما را به اين دنيا سفر نمى داد ، ما گرداگرد عرش خدا به تسبيح و حمد حق مشغول بوديم و اهل دنيا نبوده و نيستيم ، بلكه ما را دنبال شما فرستاده اند تا شما را از لجن زار كفر و شرك و هوا و هوس و بى خبرى غفلت برهانيم و به اوج انسانيت برسانيم .ما كاروان مصر وجوديم و بر سر چاه ظلمانى دنيا آمده تا شما را از اعماق تاريك اين چاه بيرون آوريم و از عالم خاك به عالم پاك هدايت كنيم .حال كه چنين است دست در دست ما بگذاريد و صادقانه با ما بيعت كنيد تا شما را از اين منجلاب و درياى توفانى و پرتلاطم رهايى داده به ساحل نجات پيش ببريم .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :نَحْنُ سَفينةُ النَّجاةِ ، مَنْ تَعَلَّقَ بِها نَجا ، وَمَنْ حَادَ عَنْها هَلَكَ . فَمَنْ كانَ لَهُ إلَى اللّهِ حَاجَةٌ فَلْيَسْأَلْ بِنَا أَهْلَ البَيْتِ .ما كشتى نجاتيم هر كه در آن درآويخت نجات يافت و هر كه از آن كناره گرفت هلاك شد ، هر كه از خدا درخواستى دارد بايد به وسيله ما اهل بيت بخواهد .اميرالمؤمنين (عليه السلام) به كميل فرمود :يا كُميل ! قَالَ رَسُولُ اللّهِ قَولا ـ وَالْمُهاجِرُونَ وَالاْنْصَارُ مُتَوافِرُونَ يَوْماً بَعْدَ العَصْرِ يَوْمَ النِّصْفِ من شَهْرِ رَمَضانِ ـ قَائِماً عَلى قَدميهِ فَوْقَ مِنْبَرِهِ : عَلِيٌّ وَابْنَايَ مِنْهُ الطَّيِّبُونَ مِنّي ، وَأنَا مِنْهُمْ ، وَهُمُ الطَّيِّبُونَ بَعْدَ أُمّهِمْ ، وَهُمْ سَفينَةٌ مَنْ رَكِبَها نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَوى ، النّاجِي فِي الجَنَّةِ وَالهاوِي فِي لَظَى .اى كميل ! پيامبر اسلام روزى پس از نماز عصر در نيمه ماه رمضان در حالى كه مهاجران و انصار گرد آمده بودند و حضرت روى دو پا بر منبرش ايستاده بود ، فرمود : على و دو فرزند پاك وى از من هستند و من از آنانم ، آنان چون كشتى اند هر كه در آن درآيد نجات يابد و هر كه از آن باز ماند فرو درافتد ، نجات يافته در فردوس و فرو درافتاده در آتش است .و نيز آن حضرت فرمود :مَنِ اتَّبَعَ أمْرَنا سَبَقَ ، مَنْ رَكِبَ غَيْرَ سَفينَتِنا غَرِقَ .هر كه از ولايت ما پيروى كرد پيشى گرفت و هر كه بر كشتى جز ما در آمد غرق شد .مى دانيد كه ستارگان از علل راه يابى كشتى نشينان به سوى ساحل امن و امانند ، بسيارى از مسافران دريا در تاريكى شب ، كشتى خود را به وسيله ستارگان به مقصد مى رسانند ، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در روايتى اهل بيت (عليهم السلام) را چون ستارگان ، مايه امن و امان امت دانسته اند :النُّجُومُ أمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ مِنَ الْغَرَقِ ، وَأهْلُ بَيْتي أمانٌ لاُِمَّتِي مِنَ الاْخْتِلافِ ، فَإذا خالَفَتْها قَبيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ ، إخْتَلَفُوا فَصارُوا حِزْبَ إِبْلِيْسَ .ستارگان مايه امن و امنيت اهل زمين از غرق شدن هستند و اهل بيت من مايه ايمنى از توفان اختلاف و نزاع و درگيرى ها هستند ، پس هرگاه گروهى با ايشان نباشند و به جنگ و مخالفت با آنان برخيزند با يكديگر نيز به اختلاف مى رسند و از آن پس حزب شيطان به شمار آيند .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :إنَّما مَثَلُ أهْلِ بَيتِي فيكُمْ مَثَلُ بابِ حِطَّةَ فى بَنِي اسْرائيلَ ، مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ.قطعاً مَثَل اهل بيت من در ميان شما همانند باب حطه در ميان بنى اسرائيل است ، هر كس از آن درآيد مورد آمرزش قرار خواهد گرفت .حضرت على (عليه السلام) فرمود :نَحْنُ بابُ حِطَّةَ ، وَهُوَ بابُ السَّلامِ ، مَنْ دَخَلَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوى .ما اهل بيت ، باب حطّه هستيم و آن باب سلامت است ، هر كس از آن در آيد نجات يابد و هر كه از آن كنار ماند هلاك مى شود .و نيز آن حضرت فرمود :ألا إنَّ الْعِلْمَ الّذى هَبَطَ بِهِ آدَمُ ، وَجَميعُ ما فُضِّلَتْ بِهِ النَّبيُّونَ إلى خاتَمِ النَّبيِّينَ ، في عِتْرَةِ خاتَمِ النَّبيِّينَ ، فأيْنَ يُتاهُ بِكُمْ ، وَأيْنَ تَذْهَبُونَ ، وَأنَّهُمْ فيكُمْ كأصْحابِ الكَهْفِ ، وَمَثَلُهُمْ بابُ حِطَّةَ ، وَهُمْ بابُ السِّلْمِ في قولِهِ تَعالى : ( يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ . . . ) .آگاه باشيد ! دانشى كه آدم آن را فرود آورد و هر آنچه پيامبران تا واپسين ايشان به آن ترجيح داده شده اند در اهل بيت خاتم پيامبران قرار دارد . پس كجا شما را حيران و سرگردان كرده اند و كجا مى رويد ؟ اهل بيت در ميان شما چون اصحاب كهف اند و مانند باب حطّه ، آنان همان دروازه سلامت اند كه خدا از ايشان در كتاب خود چنين ياد كرده است : اى اهل ايمان ! همگى در عرصه تسليم و فرمان برى  از خدا  در آييد ، و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد ، كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است . . .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :مَثَلُكُمْ يا عَليَّ مَثَلُ بَيْتِ اللّهِ الحَرامِ ، مَنْ دَخَلَهَ كانَ آمِناً فَمَنْ أَحَبَّكُمْ وَوالاكُمْ كانَ آمِناً مِنْ عَذابِ النارِ ، وَمَنْ أبْغَضَكُمْ أُلْقِىَ في النارِ . يا عَليَّ ( . . . وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً . . . ) وَمَنْ كانَ لَهُ عُذْرٌ فَلَهُ عُذْرُهُ ، وَمَنْ كانَ فَقيراً فَلَهُ عُذْرُهُ ، وَمْنْ كانَ مَريضاً فَلَهُ عُذْرُهُ ، إنَّ اللّه لا يَعْذُرُ غَنياً وَلا فَقيراً ، وَلا مَريضاً وَلا صَحيحاً ، وَلا أعْمى وَلا بَصِيراً ، في تفريطِهِ فى مُوالاتِكُمْ وَمَحَبَّتِكُم .اى على ! مَثَل شما اهل بيت همانند بيت اللّه الحرام است كه هر كس بر آن درآيد ايمن گردد پس هر كه شما را دوست بدارد و شما را يارى رساند از عذاب آتش در امان خواهد بود و هر كه به شما كينه ورزد به آتش در افكنده مى شود . اى على ! بر اساس كتاب خدا هر كس استطاعت دارد حج بر او واجب است پس آنكه عذرى دارد معذور از رفتن است و آن كه تهيدست است عذر او تهيدستى اوست و آنكه بيمار است عذرش بيمارى اوست ، ولىّ خدا در كوتاهى نسبت به طرفدارى و دوستى شما اهل بيت نه عذر توانگر ، نه تهيدست ، نه بيمار ، نه تندرست و نه كور و نه بينا را مى پذيرد !پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود :اجْعَلُوا أهْلَ بَيتِي مِنْكُمْ مَكانَ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، وَمَكانَ العَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأسِ ، فَإنَّ الجَسَدَ لا يَهْتَدِي إلاّ بِالْرَّأسِ ، وَلا يَهْتَدِي الرَّأسُ إلاّ بِالعَيْنَيْنِ اهل بيت مرا نسبت به خود چون سر براى پيكر و دو چشم براى سر قرار دهيد زيرا جسد جز به وسيله سر ، راه نيابد و سر بدون چشم هدايت نمى شود .از اينجا روشن مى شود كه چرا ياران بامعرفت اهل بيت (عليهم السلام) ، آن بزرگواران را در زندگى خود به منزله سر و چشم مى دانستند و جز با عشق و محبت آنان و پيروى از فرهنگ پاكشان لحظه اى نمى زيستند و زندگى را بدون آنان جز كورى و نابينايى و گمراهى و حيرانى و فرو افتادن در غرقاب هلاكت نمى دانستند .شب عاشورا با آنكه حضرت امام حسين (عليه السلام) به ياران و اصحابش اعلام كرد : من بيعت خود را از عهده شما برداشتم و شما در رها كردن من و رفتن به سوى شهر و ديارتان آزاد هستيد ، وجود همه آنان يك پارچه پرسش شد كه ما و رفتن ؟ ! و با دنيايى عجز و التماس عرضه داشتند كه ما را از رفتن و رها نمودن وجود مباركت ، معذور دار كه هرگز باز نمى گرديم و از تو دور نمى شويم و از حضرتت جدا نخواهيم شد .
 با تو پيمان وفا بستيم ما *** مهر از غير تو بگسستيم ما
از مى عشق تو نوشيدم و بس *** ساغر و پيمانه بشكستيم ما
از پى درد و بلا و رنج و غم *** شكر اللّه با تو بنشستيم ما
با وجود عشق تو اى مهربان *** از خود و بيگانگان رستيم ما
اين همه شورى كه در دل شد پديد *** چون ز جام عشق تو مستيم ما
دست شسته از همه بود و نبود *** با تو و عشق تو پيوستيم ما
 بى ترديد اگر آدمى ايشان را از سر صدق و صفا بخواهد و بخواند ، آن بزرگواران هم پاسخ عاشقانه عنايت مى كنند و انسان را با آغوش باز مى پذيرند و به رشد و تربيت و كمال و نهايتاً نجات انسان كمك مى دهند چرا كه آنان مظهر اسما و صفات خدايند و چون خدا عاشق انسانند و نسبت به او لطف هميشگى و دائمى دارند .بر اساس همين عشق و لطف بود كه حضرت امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا همواره تأخير شهادتش را زمينه سازى مى كرد به اميد آنكه انسانى را از مهلكه شرك و چاه ضلالت و گمراهى نجات دهد ، به همين خاطر بود كه به طور مكرر با بدن زخمى و خون آلود و با دلى سوخته و داغدار به ميدان آمد و جماعت دشمن را براى هدايتشان مورد خطاب مهربانانه خود قرار داد و نهايتاً عمل او و تأخير شهادتش نتيجه داد و دو برادر به نام ابوالهتوف بن حرث و سعد بن حرث كه از خوارج نهروان و در لشكرگاه يزيد بودند ، تحت تأثير نفس الهى و سخن عرشى او قرار گرفتند و در لحظات آخر عمر حضرت به آن حضرت پيوستند و به دفاع از حضرت و اهل بيت گرامش با دشمن جنگيدند و از دست حضرت حق ، شربت شيرين و شهد پرقيمت شهادت را نوشيدند و به برترين درجات معنوى و منازل بهشت راه يافتند .
 
 

برگرفته از کتاب اهل بیت (ع) استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه