قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

الهامات درونى، حجت الهى‏

حداقل صداى عقل خود را كه شنيدى. خدا در قرآن مى فرمايد: حداقل، الهامى از طريق نفس، ولو ضعيف، به تو شده است. خيلى از ماها تا كنون در معرض نسيم ملكوتى الهام نفسى بوديم، شايد در ياد ما نباشد.
يكى از علماى بزرگ نجف مى فرمود: پشت درب خانه ما در نجف، كلونى بود. كلون چيست؟ نجارها از خود چوب، پشت درب چوبى، چيزى دندانه دار مى ساختند كه كليد آهنى بزرگى داشت، وقتى كه از سوراخ بيرون درب، كليد را به داخل مى دادند، دندانه كليد بر دندانه هاى كلون مى افتاد، وقتى كليد را مى چرخاندند، كلون به عقب مى رفت و درب باز مى شد، اگر از اين طرف مى چرخاندند، در قفل مى شد. ايشان مى گويد: من از جوانى اين خانه را تهيه كردم، تا چهل سال نيز در اين خانه بودم، نمى شد كه خانه ام را عوض كنم، زير چارچوب درب گودالى بود، غير از من و خانواده ام كسى از آن خبر نداشت. با هم قرار داشتيم كه هر كدام از خانه بيرون رفتيم و ديگرى نبود، اين كليد را در آن چاله بياندازد، بعد كه آمديم، بدانيم كه كليد كجاست. وقتى من مى آمدم و خانواده ام نبودند، فوراً دست مى انداختم و كليد را از آن سوراخ درمى آوردم و درب را باز مى كردم. آنها نيز وقتى مى آمدند كه من نبودم، دست مى كردند و كليد را درمى آوردند. چهل سال كار ما همين بود.
ايشان فرمودند: شبى خانواده ام نبودند، و هوا تاريك بود، مانند سال هاى گذشته كه مى نشستم و كليد را در مى آوردم، اين كار را نكردم، نشستم، به دلم گذشت كه كبريت بزنم و داخل سوراخ را نگاه كنم، بعد كليد را در آورم. كبريت زدم، ديدم عقرب سياهى به اندازه كف دست روى كليد خوابيده است. اين الهام است. همين حجت خدا براى نجات است. تا خدا به هر شكلى راه بهشت را به روى مردم باز نكند و تا مردم را نسبت به عاقبت به شرّى هشدار ندهد، در قيامت آنها را عذاب نمى كند.
 عاقبت صرف عمر در حيوانيت
اول مرگ مى بيند كه عمرش كاملًا تباه شده است، يعنى اين همه سال در جاده انسانيّت نبوده، بلكه در جاده حيوانات رفته است: «الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعمُ»
عمرى را هزينه شكم و خوشگذرانى ها كرده است و مانند حيوانات و چهارپايان بوده. حالا مى فهمد كه عجب بلايى بر سر خودش آورده است؛ سرمايه اش نابود شده است. درخواستش چيست؟ اين كه دوباره اين سرمايه عمر را به او بدهند، تا با آن تجارت جديد را شروع كند، تجارتش چيست؟
 «لَعَلّى أَعْمَلُ صلِحًا فِيَما تَرَكْتُ» خدايا! مرا در اول جاده تكليف بگذار تا در همه چيز خوب عمل كنم و كم كم به سمت تو بيايم، بعد ملك الموت را بفرست كه ما را ببرد. خدا جواب مى دهد. اين جواب خيلى عجيب و وحشتناك است؛ «كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَاءِلُهَا»  اين سرمايه را دوباره به تو دادن كه اصلًا امكان ندارد. ما اراده كرديم كه اين سرمايه را يكبار به هر كسى بدهيم. اين قولى كه به من مى دهيد كه يك بار ديگر به من سرمايه بده، من همه را صحيح هزينه كنم، اين قول تو دروغ است. چرا؟ چون در اين همه سال عمر، بافت تو بافت حيوان ها شده و با حيوانيت اتّحاد پيدا كرده اى. اگر تو را برگردانم، باز هم آدم نمى شوى.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه