گاهى ارتش خدا كوچك تر هستند و اصلًا ديدنى نيستند. جهان را آنفولانزاى مرغى به وحشت انداخت. ميكروب آن به هيكل هاى بزرگ بشر كه مى رسد، اطبّا از معالجه نااميد هستند. ما خبر نداريم كه چه ضرر سنگين اقتصاديى بر سر همين كلمه آنفولانزا به كشورها خورد، اما چند پرنده در مملكت گرفتار اين آنفولانزا مى شوند، تمام نيروها براى كشتن و آتش زدن هر چه مرغ و پرنده است، بسيج مى شوند. در مملكتى كه
هنوز نرفته است، نود درصد مردم مرغ نمى خرند. اين ارتش خدا و عذاب استيصال است. يعنى عذابى كه دربِ هر در رونده اى به روى او بسته است و پروردگار راه فرار نمى گذارد. در اين قضيه موسوم به «سونامى» خداوند متعال به كفِ دريا گفت: تكانى به خود بده و در اين حركت، امواج را چنان محكم و با سرعت بيرون بريز كه از سر ساختمان هاى بيست طبقه نيز رد شود، آنچه كه هست، از آدم و غير آدم، مرد و زن، هتل دار و هتل برو، گناهكار و معصيت كار، همه را با زمين صاف و يكسان كن، فقط يك مسجد طاقچوبى را بگذار بماند. ساختمان هاى بتون آرمه را صاف كن، ولى اين مسجد را بگذار بماند كه انسان ها بدانند كه ماوراى قدرت اين ها، قدرتى در كار است كه ساختمان بتون آرمه را صاف مى كند، اما مسجد تخته اى و خشتى را نگه مى دارد. در كمتر از دو دقيقه، يك ميليون نفر را به كام خود بكش، كه كسى اصلًا راه نجات به فكرش نزند. اصلًا مهلت نداد. اين عذاب استيصال است. من از شخصى وارد پرسيدم: چرا اين مسأله در آنجا اتفاق افتاد؟ گفت: براى اين كه كثيف ترين گناهكاران حرفه اى براى خوشگذرانى بسيار گسترده به كنار آن ساحل مى آمدند، خدا ديد وقتى همه محيط دريايش نجس شد، به آب گفت كه اين منطقه را بشوى و پاكش كن.
ادامه داستان قوم سبأ
مردم آن منطقه- سبا- نيز با اين همه نعمت، آبادى و خيابان هاى پر درخت، كفران نعمت كردند. بى خبر از همه جا، در بى خبرى كامل، خدا در قرآن مجيد مى فرمايد: بى مهلت، سدّ شكسته شد. فقط بعد از شكسته شدن سدّ، جز مسافرانى كه از آن منطقه رفتند و كويرى با چند درخت گز كه در زمين شوره زار در مى آيد و درخت سدر، هيچ چيز ديگرى باقى نماند، چون كسى مهلت فرار، توبه، برگشت و جبران نداشت، دربِ تمام مهلت ها را بست.
ناسپاسى نعمت ها و درخواست بازگشت به دنيا
اين گونه افراد بعد از مرگ، تقاضاى برگشت دارند كه يك بار ديگر نعمت بى نظير عمر را به ما بده. گناه يعنى ناسپاسى در مقابل نعمت عمر، وقت را در گناه و كفران نعمت هزينه كردن.
بايد مواظب باشيم. با چشم، گوش، زبان، شكم، شهوت، خيال، حركات و اين زمانى كه در اختيار ماست، ناسپاسى نكنيم و آن را به گناه تبديل نكنيم. اين دو آيه را عنايت كنيد كه يكى از آن شش آيه اى است كه در جلسه قبل گفتم كه شش بار از خدا طلب برگشت مى كنند كه يك بار ديگر نعمت عمر را به ما بده.
مى گويند: ما مى خواهيم اين نعمت دوباره را درست هزينه و مصرف كنيم. هر دو آيه در سوره مباركه فاطر است. اين كه من ابتدا كلمه كفر را مورد بحث قرار دادم، به خاطر كلمه كفرى است كه در اين آيه و آيه بعد آن است، كه در رابطه با عمر و ناسپاسى از اين نعمت است. «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَايُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُواْ وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مّنْ عَذَابِهَا كَذَ لِكَ نَجْزِى كُلَّ كَفُورٍ» آنان كه نسبت به نعمت عمر كفران كردند، يعنى همه عمر را در جايى هزينه كردند كه من راضى نبودم و گفته بودم كه هزينه نكنيد، چون اين سرمايه را براى هزينه كردن در آنجا نداده بود.
منبع : پایگاه عرفان