اما اگر عمر در معرض غارت شيطان، شهوت، هواى نفس و مخصوصاً رفيق بد و دوست ناباب برود، البته دوست كه نه، از تنگى قافيه مى گويند دوست، دشمن ناباب است و الا اگر دوست باشد، اين همه به آدم ضربه نمى زند كه دنيا و آخرت آدم را به باد دهد. اگر عمر در تصرف اين چهار عنصر (شيطان، شهوت، هواى نفس، همنشين ناباب) قرار بگيرد، انسان دچار خسارت هايى مى شود كه الى الابد قابل جبران نخواهد بود.
اگر صد و بيست چهار هزار پيامبر عليهم السلام نيز در كنار اين خسارت ديده، جمع شوند، خدا در قرآن مى فرمايد: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفعَةُ الشفِعِينَ» براى آنان سود و فايده اى ندارد. و باز خدا در قرآن مى فرمايد: «وَمَا لَهُم مّن نصِرِينَ» در اولين و آخرين و در قيامت، حتى يك نفر نيز پيدا نمى شود كه اين ها را يارى كند. داد مى زنند، ناله مى كنند، دست دراز مى كنند و كمك مى خواهند، ولى خدا به آنان مى فرمايد:
«وَمَا لَهُم مّن نصِرِينَ» چون همه ارتباط خود را با او قطع كرده است؛ با خدا، انبيا، اوليا و ائمه عليهم السلام.
اين ها تنها با يك منبع گره خوردند كه جهنم است. آن كسانى كه به طرف خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله جهت گيرى مى كنند، از همه اين چهار منبع خطر؛ شيطان، شهوت، هوى و دوست بد، دست مى كشند. چون اين ها بعد از اين جهت گيرى و لذت بردن، به طرف آنها كشيده نمى شوند و جواب هاى خوبى در برابر آنها دارند. يكى از جواب هاى آنان اين است كه سعدى به صورت شعر درآورده است:
آب حيات منست، خاك سر كوى دوست گر دو جهان خرّميست، ما و غم روى دوست
دوست به هندوى خود گر بپذيرد مرا گوش من و تا به حشر، حلقه هندوى دوست
گر متفرق شود، خاك من اندر جهان باد نيارد ربود، گرد من از كوى دوست
گر شب هجران مرا، تاختن آرد اجل روز قيامت زنم، خيمه به پهلوى دوست
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان