در قرآن به مؤمنان پاداش های عظیمی چه در دنیا و چه برای آخرت وعده داده شده است ، اما نکته ای که جالب است در سوره سجده ، آیه ۱۷ خداوند بیان می کند که پاداش مؤمنان راستین بر هیچ کس معلوم نیست وتا روز قیامت نیز معلوم نخواهد بود .
در آیه ۱۷ سوره مبارکه سجده خداوند به بیان پاداش عظیم و مهم مؤمنان راستین که دارای نشانه های خاص در دو آیه قبل هستند پرداخته ، با تعبیر جالبی که حکایت از اهمیت فوق العاده پاداش آنان می کند سخن گفته و می فرماید : « فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ هیچکس نمی داند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمها می گردد برای آنها نهفته شده است ! این پاداش فوق العاده عظیم جزای بر اعمالی است که انجام می دادند.» (سجده ۱۷)
تعبیر به " هیچکس نمی داند" و نیز تعبیر به " قُرَّةِ أَعْیُنٍ" (آنچه مایه روشنی چشمها است) بیانگر عظمت بی حساب این مواهب و پاداشها است ، و همه نفوس را شامل می گردد حتی فرشتگان مقرب خدا و اولیای پروردگار را .
تعبیر به " قرة اعین" بدون اضافه به " نفس" اشاره به این است که این نعمتهای الهی که برای سرای آخرت به عنوان پاداش مؤمنان راستین تعیین شده چنان است که مایه روشنایی چشم همگان می گردد .
" قرة" از ماده " قر" (بر وزن حر) به معنی سردی و خنکی است ، و از آنجا که معروف است اشگ شوق همواره سرد و خنک ، و اشک غم و حسرت داغ و سوزان است .
تعبیر به " قرة اعین" در لغت عرب به معنی چیزی است که مایه خنک شدن چشم انسان می گردد ، یعنی اشک شوق را از دیدگانش جاری می سازد و این کنایه لطیفی است از نهایت خوشحال ، ولی در فارسی این تعبیر وجود ندارد . بلکه می گوئیم : مایه روشنی چشم او شد، ممکن است این تعبیر فارسی امروز از داستان " یوسف" و" یعقوب" از قرآن گرفته شده باشد که به گفته قرآن ، هنگامی که بشارت دهنده نزد یعقوب آمد و پیراهن یوسف را بر صورت او افکند چشمان نابینای او ناگهان روشن شد ! (سوره یوسف ، آیه ۹۶) و این تعبیر نیز کنایه از شدت سرور دارد .
در حدیث می خوانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می گوید :« ان اللَّه یقول اعددت لعبادی الصالحین ما لا عین رأت ، و لا اذن سمعت ، و لا خطر علی قلب بشر! : خدا می فرماید: من برای بندگان صالحم نعمتهایی فراهم کرده ام که هیچ چشمی ندیده ، و هیچ گوشی نشنیده ، و بر فکر کسی نگذشته است ! » (این حدیث را بسیاری از مفسران از جمله ؛ طبرسی در " مجمع البیان " و آلوسی در" روح المعانی " و قرطبی در تفسیرش نقل کرده اند . محدثان مشهور بخاری و مسلم نیز آن را در کتب خود آورده اند .)
● مخفی نگه داشته شدن پاداش های عظیم!
در اینجا سؤالی پیش می آید که مفسر بزرگ مرحوم طبرسی در" مجمع البیان" آن را مطرح کرده و آن اینکه: چرا این پاداش عظیم مخفی نگاه داشته شده است؟
سپس او سه جواب برای این سؤال ذکر می کند:
۱) امور مهم و بسیار پر ارزش چنان است که با الفاظ و سخن به آسانی حقیقت آن را نمی توان درک کرد ، و با این حال گاهی اخفا و ابهام آن نشاط انگیزتر است و از نظر فصاحت ، بلیغ تر.
۲) اصولاً چیزی که مایه روشنی چشم ها است آن قدر دامنه اش گسترده است که علم و دانش آدمی به تمام خصوصیات آن نمی رسد.
۳) چون این پاداش برای نماز شب که مخفی است قرار داده شده است ، متناسب این است که جزای عمل نیز بزرگ و مخفی باشد (توجه داشته باشید که در آیه قبل جمله" تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ" اشاره است به مسأله نماز شب).
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم : « ما من حسنة الا و لها ثواب مبین فی القرآن ، الا صلاة اللیل ، فان اللَّه عز اسمه لم یبین ثوابها لعظم خطرها ، قال : فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ : هیچ عمل نیکی نیست مگر اینکه ثواب روشنی در قرآن برای آن بیان شده ، مگر نماز شب که خداوند بزرگ ، ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهمیت آن ، لذا فرموده است : هیچکس نمی داند چه ثوابهایی که مایه روشنایی چشمان است برای آنها نهفته شده است .» (مجمع البیان ، ذیل آیات مورد بحث.)
ولی از همه اینها گذشته به طوری که قبلا نیز اشاره کرده ایم عالم قیامت عالمی است فوق العاده گسترده تر از این جهان ، و حتی گسترده تر از زندگی دنیا در برابر زندگی جنین در شکم مادر، و اصولاً برای ما محبوسان در چهار دیوار دنیا ابعادش قابل درک نیست ، و برای کسی قابل تصور نمی باشد .
در حدیث می خوانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می گوید :« ان اللَّه یقول اعددت لعبادی الصالحین ما لا عین رأت ، و لا اذن سمعت ، و لا خطر علی قلب بشر! : خدا می فرماید: من برای بندگان صالحم نعمتهایی
فراهم کرده ام که هیچ چشمی ندیده ، و هیچ گوشی نشنیده ، و بر فکر کسی نگذشته است!»مؤمن و فاسق یکسان نمی باشند!
آیه بعد(۱۸ سجده) مقایسه ای را که در آیات گذشته بود ، به طور صریحتر روشن می سازد و می فرماید : « أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ ؛ آیا کسی که مؤمن است همانند کسی است که فاسق می باشد ؟! نه هرگز این دو برابر نیستند .»(سجده ۱۸)
جمله به صورت استفهام انکاری مطرح شده ، استفهامی که پاسخ آن از عقل و فطرت هر انسانی می جوشد که این دو هرگز برابر نیستند ، در عین حال برای تاکید ، با ذکر جمله" لا یستوون" این نابرابری را مشخص تر می کند .
در این آیه ،" فاسق" در مقابل" مؤمن" قرار گرفته ، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گسترده ای دارد که هم کفر را شامل می شود ، و هم گناهان دیگر را ، چرا که این کلمه در اصل از جمله " فسقت الثمرة" (یعنی میوه از پوستش خارج شد و یا در موردی که هسته خرما از گوشت آن جدا می شود و به بیرون می افتد) گرفته شده ، سپس به خارج شدن از اطاعت فرمان خدا و عقل ، اطلاق گردیده است ، و می دانیم هر کس کفر می ورزد و یا مرتکب گناهانی می شود از فرمان پروردگار و خرد ، خارج شده است .
این نکته نیز قابل توجه است ، که میوه مادامی که در پوست خود قرار دارد سالم است ، همین که از پوست خارج شد ، فاسد می شود ، و بنا بر این فاسق شدنش همان و فاسد شدنش همان !
● مجازات به جای پذیرایی و تهدید جایگزین بشارت برای دوزخیان!
آیه بعدی(۱۹ سجده) ، این عدم مساوات را به صورت گسترده تری بیان می کند، می فرماید: « أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود .» (سجده ۱۹)
سپس می افزاید: " این جنّات ماوی ، وسیله پذیرایی خداوند از آنها است ، درمقابل اعمالی که انجام می دادند ؛ (نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ) " .
تعبیر به " نزل" که معمولاً به چیزی گفته می شود که برای پذیرایی مهمان آماده می کنند ، اشاره لطیفی است به این جهت که از مؤمنان در بهشت دائماً همچون میهمان پذیرایی می شود ، در حالی که دوزخیان همچون زندانیانی هستند که هر وقت هوس بیرون آمدن کنند باز گردانده می شوند ! و اگر می بینیم در آیه ۱۰۲ سوره کهف چنین آمده: « إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا : ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده ساختیم .» در حقیقت از قبیل « فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ » است ، کنایه از اینکه بجای پذیرایی ، آنها را مجازات و بجای بشارت آنها را تهدید می کند .
بعضی معتقدند که" نزل" نخستین چیزی است که با آن از میهمان تازه وارد پذیرایی می شود (همان چای و شربت در زمان ما) بنا بر این اشاره لطیفی است به اینکه جنات ماوی با تمام نعمتها و برکاتش نخستین وسیله پذیرایی از این میهمانان الهی است، و به دنبال آن مواهب در برکات دیگری است که هیچکس جز خدا نمی داند!.
خداوند در قرآن می فرماید: « أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود» تعبیر به" فَلَهُمْ جَنَّاتُ" می تواند اشاره به این نکته نیز باشد که خداوند باغهای بهشت را عاریتی به آنها نمی دهد ، بلکه برای همیشه به آنها تملیک می کند ، به گونه ای که هرگز احتمال زوال این نعمتها ، آرامش فکر آنها را بر هم نمی زند .
و در آیه بعد به نقطه مقابل آنها پرداخته می گوید : « وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ؛ اما کسانی که فاسق شدند و از اطاعت پروردگارشان بیرون رفتند جایگاه همیشگی آنها آتش دوزخ است .» (سجده ۲۰)
« آنها برای همیشه در این جایگاه وحشتناک زندانی و محبوسند به گونه ای که : هر زمان بخواهند از آن خارج شوند آنها را باز می گردانند ؛(کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها) »
و به آنها گفته می شود :« بچشید عذاب آتشی را که پیوسته انکار می کردید ؛ (وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ) »
بار دیگر در اینجا می بینیم که عذاب الهی در برابر" کفر و تکذیب" قرار گرفته و ثواب و پاداش او در برابر" عمل".
● نتیجه گیری:
این نکته نهایی را می توان از این آیات در یافت کرد که ؛" ایمان" به تنهایی کافی نیست ، بلکه باید انگیزه بر عمل باشد ، اما " کفر" به تنهایی برای عذاب کافی است هر چند عملی همراه آن نباشد .
منبع : پایگاه آفتاب