قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شناخت موانع سلوک

از بين بردن موانع يا جهاد اکبر، خودسازي، سلوک- هر چه که مي خواهيد بگوييد-اهميت بسياري دارد؛ اينکه موانع راه شناخته شود و انسان آنها را يا رفع کند يا دفع؛ اگر در درونش اين مانع وجود دارد از بين ببرد. اگر وجود ندارد از همان بيرون دفعش کند و اجازه ندهد، وجود پيدا کند . خيلي وقت ها کارهايي انجام مي دهيم اما به دليل وجود مانع، حرکت ايجاد نمي شود. در روايت هم داريم که براي فلان کاري که شخص انجام داد، چند صد سال روي پل صراط جلويش را مي گيرند؛ پل صراطي که در قيامت هست، ظهور و مظهر همين راهي است که مي رويم؛ چون آنجا باطن همه حقايق است . خودش را نشان مي دهد
شخص به طرف خدا حرکت مي کند، نماز مي خواند، روزه مي گيرد، درس مي خواند اما پس از مدت ها مي بيند که هيچ اتفاقي نمي افتد. اين به دليل وجود مانع است. مانع برداشته شود، رشد خواهد کرد. چون مانع نمي گذارد نماز، نماز باشد يا اثر کند. نمازش صورت فقهي دارد اما صورت حقيقي ندارد. گاهي حتي اجازه حرکت هم نمي دهد، چه رسد به اينکه وسط حرکت متوقف شود
مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاي ملکي(رضوان الله تعالي عليه) فرمود:«مدتي نزد آيت الحق ملا حسين قلي همداني(رضوان الله تعالي عليه) تلمذ مي کردم. مدتي شاگرد سلوکي و تحت تربيت ايشان بودم و چيزي اتفاق نيفتاد!خدمت استاد رفتم و گفتم:«چيزي اتفاق نمي افتد، چه کنم؟». گفت:«شما در تبريز با خاندان فلان اختلاف داريد، هر وقت توانستي کفش اينها را در نجف جلويشان جفت کني، آن اتفاق مي افتد».در ذهنم هست که حق هم با آنها نبود اما چنين فروتني اي لازم بوده است».گفت آن کار را انجام دادم و اتفاق افتاد. مانع اين کار را مي کند. مانع در راه يا نيمه راه انسان را متوقف مي کند يا اصلا اجازه حرکت نمي دهد
درست است که انسان وقتي به دنيا مي آيد چيزي نمي داند؛ «الله اخرجکم من بتون امهاتکم لا تعلمون شيئا» ولي سرمايه فطري دارد که «فعلمها فجورها و تقواها....»هم خوبي و هم بدي، الهام مي شود و خطور مي کند. البته خطور از بيرون است و فطرت از درون است. درون يک هدايت ابتدايي دارد هر کس به اندازه خودش؛ الذي قدر فهدا...حرکتش مي دهند
بايد به حقيقت بسم الله رسيد
 بايد ديد چه چيزي مانع شده که حرکت اتفاق نمي افتد. در روايت است که بعضي ها (کل برق الخاتف...) مثل برق جهنده اي صراط را طي مي کنند، بعضي افتان و خيزان حرکت مي کنند. بعضي معلق هستند. بعضي کندتر و بعضي تندتر حرکت مي کنند . اينها به دليل مانع است. اگر پرده برداشته شود مي بينيم که چطور حرکت مي کنيم؛ تازه اگر بر صراط باشيم ! آنکه مانع ندارد و مقتضاي حرکت را دارد، راهي را که ديگران 90سال و بيشتر بايد طي کنند، مثل برق جهنده اي طي مي کند
سرکلاس درس بوديم، بچه ها گفتند کسي گفته اگر اناانزلنا...بخواني همه گناهانت بخشوده مي شود. گفتم حرف درستي زده است. اگر بسم الله هم مي گفت اين اتفاق مي افتاد؛ به شرطي که مانع نداشته باشد و به حقيقت بسم الله برسد چون کسي که مي خواهد به حقيقت بسم الله برسد، بايد عروج کند. معراج هم با بندگي به دست مي آيد. اين لفظ را مي گويد. زبان مي چرخد اما حاکي از درونش نيست. انسان گاهي حرف مي زند که حاکي از درونش است . اين صدق است و گر نه کذب است.
پس شناخت مانع ضرورت پيدا مي کند. حضرت صادق(ع) روايت دارند که علم مردم در چهارچيز است: خداوند را بشناسد، خدا چه کرده است با او، بداند خدا چه مي خواهد از او و چهارم بداند چه چيزي او را از دين خارج مي کند. اين چهارمي يعني مانع را بشناسد، دشمن و خرابي را بشناسد.
مقامات منازل پايين تر براي منازل بالاتر مانع است
 نکته ديگر اين است که موانع راه، درجاهاي مختلف فرق مي کند. پله اول يک مانع دارد، دوم يک مانع، سوم يک مانع ديگر و ..تا اين صد منزل را طي کند.، موانع متعددي وجود دارد. روح اين موانع يکي است . از نظر معنا در هر مرحله اين مانع يک چيز است اما به شکل هاي متفاوت در مي آيد و در زندگي هر کسي خودش را به شکلي نشان مي هد. بستگي دارد ظرف زندگي هر کس خودش را چطور نشان دهد.
بعضي وقت ها منازل پايين تر براي منازل بالاتر مانع است. اين همان «حسنات الابرار سيئات المقربين»است. بعضي گفتند استغفاري که اهل بيت (سلام الله عليهم) مي کردند، استغفاري از مقامات پايينشان بوده است. بالاخره رشد داشتند و در مقام خاص، چيزهايي را برايشان ذنب مي گفتند که ما اگر داشته باشيم، به خودمان مي باليم. پس موانع را از اين جهت هم مي توان چند جور در نظر گرفت. با اين حساب در منازل مختلف بايد، متفاوت دنبال موانع گشت
موانع ادراکي و تحريکي
 مطلب ديگر اين است که موانع از جهت ديگر دو قسم مي شود؛ علمي (ادراکي) و عملي (تحريکي) گاهي بخش ادراکي ما مورد هجمه شيطان واقع مي شود و گاه بخش عملي ما؛ قواي پذيرش و قواي تاثيرگذاري. عمده بحث ما موانع ادراکي و تحريکي است که مربوط به بخش انساني ما مي شود
راه نشان داده مي شود يا عالمانه يا متعلمانه. همه تعليم است عالم هم متعلم است چون علمش از جاي ديگري مي آيد . کسي قابليت دارد؛ الرحمن علم القرآن..؛ يکي مستقيم و يکي با چند واسطه. حضرت صادق(ع) فرمودند شما آنچه را که مي دانيد، عمل کنيد، آنچه را نمي دانيد، مي رسد . اين يک کبراي کلي است . هر کس هر چه را مي داند عمل کند. مرتبه بعدي اش مي رسد، يا باواسطه يا بي واسطه. اين مبتني برهمان رحمت واسعه خداست. کسي قابل باشد، خدا دريغ نمي کند. بنابراين ممکن است کسي در گرفتن هدايت معذور باشد اما معذور بودنش دلالت برتقصير نداشتنش نمي کند.ممکن است خدا تقصيري را بخشيده باشد و بنده راهي را طي کرده باشد و جايي هم در بهشت نصيبش شود اما کمال علو نصيبش نمي شود. مقصر اصلي زندگي هر کسي خود اوست . اگر رشد کردي يا اگر به علوي که استعدادش را داشتي نرسيدي، مقصر خودت هستي. در دعاي کميل التماس مي کند: فقبل عذري
خدايا لياقت را هم تو دادي
 موانع را بايد شناخت . اينکه کسي پاي اين بحث مي آيد و يکي نمي آيد، همه حساب دارد. اين بحث ها قسمت بشود يا نشود. اينکه محروم بشوي ، بايد بيني چرا محروم شدي. دلايل زيادي براي محروميت در اين عالم وجود دارد. در مقام علم هم همين طور است؛ و فعل بي امانت اهل و لا تفعل بي ما اهل...؛ خدايا توبه بزرگي، عظمت و لطف خودت عمل کن و به بي لياقتي ما عمل نکن! هر چه که نگاه مي کنيم مي بينيم ما چيزي نداشته ايم خدايا لياقت را هم تو دادي . تو محکوم نبودي به اينکه حتما بايد به ما کمک کني، حتي اگر ما قابل هم باشيم اما اقتضاي لطف و رحمت واسعه ات اين است که گر کسي لياقت پيدا کرد، به او بدهي . اين مقدمه اي براي ورود به بحث است
تقوا بدون علم ممکن نيست
 مي بيني چند سال است راهي را آمده اي اما يکهو کج مي شود، ديگر برنمي گردد . بايد مراقب بود. تقوا يعني مراقبت کرد از آفات. آفات را نشناسي، نمي تواني مراقبت کني. بنابراين تقوا بدون علم ممکن نيست. حالا يا علم از جان خودت جوشيده و چشمه علم هستي يا نهري هستي که آب چشمه اي که جوشيده در نهر تو جاري شده است. در هر صورت علم حاکم است؛ علم جلو مي برد و اهل تقوا مي کند. حضرت امير(ع) فرمودند :تقوا شفاي مرض قلب شماست. تقوا چشمي است که کوري قلب شما را جبران مي کند . تقوا در هر مرحله اي با مرحله ديگر فرق مي کند. مواظبت فرق مي کند. تقوا منجر به ين خواهد شد که آفات راه ما را نگيرد. آفت هم خيلي زياد است. گاهي طوري آفت شما را مي گيرد که متوجه مي شويد اين آفت از کجا آمده است پس پناه به خدا ببر.

 


منبع : پایگاه راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه