علما در این مورد که بهترین عبادت ها نسبت به افراد کدام است و دارای اختلاف شدید و دامنه دار و اقوال متعدد و متباین با هم هستند.
اما از دیدگاه من قول راجح، نظر امام ابن الیم است که می گوید: «این امر از شخصی به شخص دیگر و زمانی نسبت به زمان دیگر و مکانی نسبت به مکان دیگر و حالتی نسبت به حالت دیگر متفاوت است».
امام ابن القیم در کتاب خود، «مدارج السالکین» می گوید: اهل مقام «إیّاک نعبد» جهت تشخیص با فضیلت ترین، پر منفعت ترین و سزاوارترین عبادت ها به فداکاری و اشتغال، چهار راه در پیش دارند و این افراد چهار صنف می باشند:
صنف اول معتقدند: با فضیلت ترین و پر منفعت ترین عبادت ها، پر زحمت ترین و سخت ترین آن ها است.
در توجیه این دیدگاه خود می گویند: مشغول شدن به چنین عبادتی سخت ترین کار و دورترین امر از هوای نفس است که این امر خود، حقیقت عبادت و روح بندگی است.
گفته اند: به اندازه رنج و مشقت اجر دریافت می شود و این حدیث را روایت کرده اند که اصل و اساس ندارد: «افضل الأعمال أحمزها» یعنی: بهترین عبادت ها سخت ترین و پر مشقت ترین آن هاست.
این گروه اهل مجاهدت و سخت گیری و ستم بر نفس خود هستند.
آنان گفته اند: نفس تنها با سخت گیری بر آن قابل اصلاح است؛ چون طبیعت و ذات آن بر مبنای سستی و تنبلی و پستی و باقی ماندن در دنیای حیوانی است. پس اصلاح نمی شود مگر با سوار شدن بر امواج خطر و ناراحتی.
صنف دوم گویند: با فضیلت ترین عبادت ها، تجرد و بی نیازی و روی گردانی از دنیاست و باید کوشید که در حد امکان از استفاده از دنیا و اهتمام و توجه به آن آنچه در دنیاست کاسته شود. خود این گروه هم به دو دسته تقسیم می شوند: دسته ی عوام؛ آنان گمان می کنند که زهد و بی اعتنایی به دنیا هدف اصلی است و به همین خاطر، با نهایت جدیت به آن پشت کرده و بر اساس زهد عمل نموده، مردم را نیز به زهد فرا خوانده اند. در توجیه این نظریه خود گفته اند: بالاترین درجه علم و عبادت زهد است، معتقدند ترک دنیا هدف اصلی تمام عبادت ها و رأس آنهاست.
دسته ی خواص آنان معتقدند که زهد مقصود اصلی نیست، بلکه هدف از آن تجمع قلب بر ذات الله است، به نحوی که تمام اهتمام بر روی او جمع شود و قلب برای محبت او از هر چیز دیگر خالی بماند و کلاً به سوی او برگردد و توکلش تنها بر ذات الله باشد و تنها به چیزی مشغول شود که موجب رضای اوست. این دسته ی خواص معتقدند که بهترین عبادت تجمع قلب بر ذات الله و دوام ذکر او با قلب و زبان و ادامه ی اشتغال بر مراقبت اوست.
این دسته ی خواص هم به دو دسته تقسیم شده اند: اول عارفانی هستند که از احکام الهی و شریعت او پیروی مینمایند، همینکه یک امر یا نهی متوجه ایشان شد فوراً آن را به اجرا درمی آورند، هر چند در اثنای اجرای آن قبلشان پراکنده و پریشان شود و تجمع آن از بین برود.
دسته ی دوم از خواص منحرفانی هستند که می گویند: مقصود از عبادت تجمع قلب بر خداست، هرگاه چیزی پیش آید که قلب را از خدا دور کند باید به آن توجه نشود یکی از این گروه می گوید:
از کسانی که از یاد خدا غافلند درخواست می شود که به ذکر و اوراد مشغول شوند. امام قلبی که تمام اوقاتش با خداست چه نیازی به ورد دارد؟
این گروه منحرف هم، به دو دسته تقسیم شده اند: گروهی به خاطر حفظ تجمع قلبی و جدا نشدن آن از خدا، واجبات و فرائض را ترک کرده اند و گروه دیگر واجبات و فرایض را انجام می دهند ولی از انجام سنت و نوافل و کسب علم و دانش خودداری می کنند تا قلبشان پریشان و پراکنده نشود.
یکی از افراد این گروه از شخص عارف و مرشدی پرسید: وقتی که مؤذن اذان گفت و من هم در حال تجمع قلب بر خدا بودم، اگر بلند شوم و نماز بخوانم از این حالت خارج می شوم و قلبم بر یاد خدا پراکنده می شود ولی اگر به حال خود باقی بمانم و به اذان توجه نکنم بر تجمع قلبی خود باقی می مانم، به من بگو کدام یک از این دو کار برای من بهتر است؟
شخص عارف در پاسخ گفت: هرگاه مؤذن اذان گفت، تو اگر زیر عرش هم باشی باید بلند شوی و به دعوت الله لبیک گویی! سپس به جای خود برگردی، چون تجمع قلب بر خدا لذت قلب و روح است و لبیک به ندای خدا حق پروردگار می باشد، هر کس لذت روح را بر حق پروردگارش ترجیح دهد، از اهل «أیاک نعبد» نیست.
صنف سوم معتقدند: بهترین و با ثوابترین عبادت آن است که دیگران مفید باشد و آن را بر عبادتی که نفعش محدود است ترجیح داده اند. به نظر آنان خدمت به فقرا و اشتغال به کارهای عام المنفعه و برآوردن نیاز مردم و کمک مالی و مقامی به آنان بهترین عبادت است، به همین دلیل این گروه به این نوع عبادت روی آوردن و به آن مشغول شده اند و با این حدیث بر صحت دیدگاه خود استدلال می کنند: «الخلق کلّهم عیال الله و احبهم الی الله انفعهم لعیاله»
مردم همه فقیر و نیازمند به خدا هستند، بهترین آن ها مفیدترینشان برای فقرا می باشند.
باز می گویند: عمل عابد نفعش تنها به نفس خودش برمی گردد ولی عمل خدمت کننده به مردم، نفعش برای دیگران است و این دو عمل خیلی با هم تفاوت دارند.
می گویند به همین خاطر است که برتری عالم بر عابد، مانند برتری ماه بر سایر ستاره هاست. و به این حدیث هم استناد می کنند که پیامبر (ص) به علی بن ابی طالب فرمود: «فوالله لأن یهدی بک رجل واحد خیر لک من حمر النّعم» رواه بخاری
اگر خدا به وسیله ی تو تنها یک شخص را هدایت کند ثواب آن برای تو بهتر از (خوب ترین دلبخواه است که عبارت از) شتر قرمز می باشد.
این برتری به خاطر داشتن نفع برای دیگران است.
آنان به حدیث زیر استناد می کنند: «من دعا إلی هدی کان له من الأجر مثل أجور من تبعه لا ینقص ذلک من أجورهم شیئاً» کسی که مردم را به سوی حق و هدایتی دعوت کند، اجرش به اندازه ی اجر همه ی کسانی است که از او پیروی کرده اند، بدون این که ذره ای از اجر این پیروان کم شود.
و به این حدیث نیز استناد کرده اند: «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی معلّم النّاس الخیر»
به راستی خدا و فرشتگان او بر کسانی که به مردم نیکی می آموزند درود و سلام می فرستند.
و این حدیث را مستند قرار می دهند که می فرماید: «إنّ العالم لیستعفر له من فی السموات و الارض حتّی الحیتان فی الماء و النملة فی جحرها»
به حقیقت آنچه در آسمان ها و زمین است حتی ماهیان در دریا و موره ها در لانه های خود برای انسان عالم درخواست بخشش و مغفرت می کنند.
باز می گویند: پیامبران – علیهم السلام – همراه با خیر و برکت به سوی مردم فرستاده شده اند تا آنان را هدایت کنند و نفع دنیا و آخرت را به آنان برسانند.
پیامبران برای عزلت و کناره گیری از مردم و رهبانیت فرستاده نشده اند، به همین دلیل است که پیامبر (ص) بر کسانی که قصد داشتند برای عبادت از همه چیز کناره گیری کنند، ایراد گرفت و آنان را از این کار برحذر داشت. این گروه معتقدند تفرق و آشفتگی خاطر برای اجرای دستورات الهی و رسانیدن خیر و نفع به مردم و نیکی و کمک در حق آن ها، بهتر از تجمعی است که فاقد این فواید باشد.
صنف چهارم می گویند: همانا بهترین عبادت، عمل کردن در جهت رضایت پروردگار در هر زمان به مقتضای شرایط و اوضاع آن می باشد. بنابراین به هنگامی که شرایط و اوضاع آنان می باشد. بنابراین به هنگامی که شرایط مقتضی جهاد است، جهاد بزرگترین عبادت است، هر چند منجر به ترک ذکر و اوراد و نماز در شب یا روز هم بگردد و حتی اگر منجر به ترک کامل خواندن تمام نماز فرض هم شود و مجاهد ناچار باشد که نماز فرضش را ناقص و به صورت دو رکعتی بخواند باز جهاد بهتر است.
می گویند: به هنگام وجود و حضور مهمان رعایت حق او بهتر از اشتغال به اوراد مستحب است و همچنین ادای حق همسر و افراد خانواده بر اشتغال به اوراد مستحب تقدم دارد. به هنگام سحر اشتغال به نماز و تلاوت قرآن و ذکر و استغفار بهتر است. به هنگام سؤال و درخواست راهنمایی و تعلیم جاهل و تدریس، پاسخ دادن و راهنمایی کردن و مشغول شدن به تعلیم بهتر است.
به هنگام شنیدن اذان بهتر است ذکر و اوراد خود را کنار بگذارد و به ندای اذان پاسخ دهد. بهترین عبادت به هنگام ادای نمازهای پنجگانه این است که جدیت و اخلاص به کار گیرد و نمازها را به کامل ترین وجه بخواند، سعی کند قبل از هر کار دیگر آن ها را در اول وقت خود ادا کند و به مسجر برود، هر چند دور هم باشد، چون اقامه ی نمازهای پنجگانه در مسجد بهتر است. به هنگامی که یک نفر احتیاج فوری و ضروری دارد، هر گونه کمکی که از دست برمی آید، اعم از مالی، بدنی و مقامی به او و اشتغال به کار او و جواب دادن به فریادش بهتر از اشتغال به اوراد و خلوت است.
به هنگام تلاوت قرآن حضور قلب، اهتمام بر تدبر و فهم آن به نحوی که خود را در حالی ببینی که خداوند متعال با تو سخن می گوید و سخن قرآن خطاب به توست. لذا باید قلب را بر فهم تدبر آن جمع و بر اجرای دستورات و احکام آن اراده کنی! این حضور قلبی و تصمیم بر اجرای اوامر به اندازه ای قوی باشد که به مراتب قوی تر از اجرای دستوراتی باشد که طی نامه از طرف حاکم و دولت به تو ابلاغ شده است.
بهترین اعمال هنگام وقوف در عرفه نشان دادن تضرع، دعا و ذکر فراوان است، روزه در آن روز که باعث تضعیف می شود جزو بهترین عبادت ها نیست.
در دهه ی اول ماه ذی الحجه بهترین کار این است، بر عبادت افزوده شود به ویژه باید تکبیر و تهلیل و تحمید بیشتری گفته شود و فضیلت تکبیر و ... از جهادی که به صورت فرض عین در نیامده است بیشتر است. در دهه ی آخر رمضان افضل این است که ملازم مسجد بود و به اعتکاف و خلوت برای عبادت پرداخت. نه این که به میان مردم رفت و به انجام کارهای آنان مشغول شد، حتی اعتکاف و خلوت در دهه ی آخر رمضان نزد اکثر علما از تعلیم و تدریس و آموزش قرآن بهتر است.
زمانی که یک برادر دینی بیمار می شود یا فوت می کند بهتر است به عیادتش رفت و بر جنازه ی او حاضر و در تشییع جنازه ی او شرکت کرد و این کار بر خلوت و تجمع قلبی برتری دارد.
وقتی که حوادث و بلایایی نازل می شود و مردم به اذیت تو می پردازند بهترین کار ادای فریضه ی صبر همراه با اختلاط با مردم است نه این است که از آنان بگریزی. چون مؤمنی که با مردم اختلاط دارد و بر اذیت و آزار آنان صبر می کند بهتر از مؤمن دیگر است که با مردم اختلاط ندارد و او را اذیت نمی کنند.
بهتر است که در کارهای خیر با مردم اختلاط نمود و در کارهای شر از آنان دوری جست ولی اگر انسان دانست اختلاط با آنان باعث از بین بردن شر، یا کاستن از آن می شود اختلاط از کناره گیری بهتر است.
خلاصه، افضل و باثواب ترین اعمال در تمام اوضاع و احوال باید بر اساس ترجیح رضایت خداوند در آن وقت و شرایط باشد و به واجبی که خداوند در آن وقت دستور داده مشغول شد و وظیفه و مقتضای آن زمان را به جای آورد.
این صنف چهارم برخلاف صنف های قبلی که اهل تعبد مقید بودند، اهل تعبد مطلق هستند. هرگاه یکی از افراد اهل تعبد مقید از نوع عبادتی که به آن تعلق دارد خارج شود، خود را مقصر و ترک کننده ی عبادتش می پندارد و اهل تعبد مقید خدا را تنها بر یک وجه عبادت می کنند. اما صاحب تعبد مطلق توجه خاصی نسبت به یک عبادت مشخص ندارد، تا آن را بر دیگری ترجیح دهد، بلکه هدف او به دست آوردن رضایت خداوند متعال است هر جا که باشد، پس مدار عبادت بر رضای اوست، این مدار همیشه در حال انتقال در منازل عبودیت است. هرگاه منزلت و مقام بالاتری به او نشان داده شد برای دست یابی به آن به سیر و سلوک می پردازد تا این که مقام دیگری برایش نمایان می شود و به این ترتیب به سیر و سلوک خود ادامه می دهد تا این که سیرش به انتها می رسد، بنابراین هرگاه علما، عابدان، مجاهدان، ذاکران، نیکوکاران و بخشندگان و صاحبان تجمع قلب بر خدا را می بینی، صاحبان تعبد مطلق را نیز با آنان می بینی، پس این گروه بنده ی مطلق خداوند متعال هستند. به هیچ رسم و رسومی محدود نشده اند و به هیچ قید و بندی مقید نیستند، اعمالشان بر مبنای خواسته های نفس نیست و برای نفس لذت و راحتی در عبادتشان وجود ندارد. بلکه عبادتشان تابع رضای الهی است، هر چند راحتی و لذت نفس در غیر آن باشد. به راستی آنان صاحبان راستین مقام «اِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» هستند.
هرگاه پوشاک حلالی گیرشان آید می پوشند و هر طعامی که برایشان میسر شود می خورند، به اجرای اوامر الهی در هر وقت به مقتضای آن مشغولند، مکانشان در مجلس جایی است که خالی باشد، به اشاره ی کسی کار نمی کنند، هیچ قید و بندی آنان را محدود نمی کند و رسم و عادتی بر ایشان چیره نمی شود، آزاده و مجردند، همراه با اوامر الهی حرکت می کنند، متدینین به دین آمرند و دستورات او را در هر زمینه به اجرا در می آورند. هر انسان بر حقی آنان را دوست دارد، هر شخص باطلی از آنان در هراس است، بارانند؛ که به هر جا فرود آیند مفید هستند، درختان خرمایند، برگشان ریزش ندارد و همه اجزایشان حتی خارهایشان هم منشأ خیر و برکت است. در برابر مخالفان اوامر خدا، مظهر خشونت و به هنگامی که حد و مرزهای الهی مورد هتک حرمت قرار می گیرند منبع قهر و غضب هستند. آنان خالص برای خدایند و با خدایند، دوستی و مصاحبت ایشان با خدا دور از مخلوق است و ملاقاتشان با مردم بدون غرور است. یعنی آن وقت که با خدایند روابط با مخلوقات را از میان برمی دارند و در بین آنان و خدا واسطه ای وجود ندارد. هنگامی که با مردمند نفس خود را از میان برمی دارند و از روی هوای نفس با مردم برخورد نمی کنند. خوشا به حالشان!
در میان مردم چه غریبند! چقدر وحشت شدید از مردم دارند!
الفت و شادیشان به خداوند متعال چه زیاد است!
اطمینان و آرامششان تنها با اوست، تنها خداوند یاور است و توکل تنها بر اوست.
منبع : پایگاه آفتاب