از آنجایی که یک جامعه مجموعه ای از افراد می باشد سقوط و تباهی جامعه در واقع از سقوط و انحطاط افراد آن جامعه به دور نیست و از آن نشأت می گیرد بنابر این اگر افراد جامعه خود را از عوامل سقوط و تباهی به دور گردانند در واقع جامعه خود را از تباهی رهانیده و خواه ناخواه هویّت ملّی خود را پاس داشته است؛ به عبارت دیگر اگر تک تک افراد یک ملّت به زدودن عوامل انحطاط خویش بپردازند و خود را اصلاح نمایند دیگر کسی در جامعه پیدا نخواهد شد که چشم طمع به مال دیگران بدوزد ، دیگر کسی راضی نخواهد شد که به خاطر او روابط بر ضوابط ترجیح داده شود ، دیگر کسی از روی عناد و یا جهالت یا حسادت پای بطلان بر روی حق و حقیقت نخواهد گذاشت و به خاطر هوس باطل را بر حق نخواهد گزید ، دیگر کسی حاضر نمی گردد دامان وجودش را به پلیدی های گناه بیالاید و نسبت به ملاهی و مناهی بی روا باشد و دیگر کسی ....
پس باید زمینه های انحطاط فردی را شناخت تا گرفتار آنها نشد و از تباهی خود و جامعه جلوگیری نمود؛ از مهم تر ین عوامل و زمینه های فکری انحطاط فردی و نیز از جمله رذایل اخلاقی می توان به عداوت و دشمنی اشاره نمود که در این مقال تلاش می شود تا اندکی در مورد آن بحث شود.
دوری و مخالفت انسان با یک شخص دیگر مانند محبّت و عشق دارای درجات بسیار متفاوت است . مخالفت انسان با یک انسان دیگر گاهی بسیار سطحی و ناچیز است که ناشی از عوامل سطحی می باشد که این گونه مخالفت ها ممکن است با گذشت زمان حل گردیده و جای خود را به سلم و مودّت بدهد امّا گاهی مخالفت به حد بغض و کینه توزی بسیار شدید و عمیق می رسد که اگر امکان داشت دو انسان کینه توز دارای جان های بی نهایت بودند همه جان های هر یک از دو طرف خصم در برابر همه جان های طرف دیگر حالت تضاد و تعارض به خود گرفته و با تلخ ترین و با شکنجه آور ترین وجه برای نابودی طرف خصومت می پرداخت . گاهی تضاد و مخالفت انسان ها از برای حق و گاهی برای باطل است. مخالفت های انسان ها با یکدیگر ممکن است از فرق در طرز تفکر و اندیشه خصوصیات اخلاقی و حتی طرز سخن گفتن و یا از صفت دیگری چون حسد نشأت گرفته باشد حرص و طمع در موادّ مفید دنیا و به اصطلاح عداوت ها و خصومت های اقتصادی که بخش مهمی در حق کشی ها و خون ریزی های سرگذشت بشری را تشکیل می دهد متداول ترین مخالفت ها را ناشی می شود .
از یک دیدگاه عداوت بر دو قسم است که قسم اول را حقد و کینه می نامند و آن عبارت است از پنهان کردن عداوت شخصی در دل . و قسم دوم که آن را عداوت می نامند ثمره قسم اول است وقتی که کینه توزی قوت و حدّت می یابد و خزانه دل از پنهان کردن آن عاجز می ماند شخص نمی تواند کینه توزی خود را پنهان کند که در این صورت شخص علناً دشمنی خود را اظهار می دارد و با اعمال خود آن را بروز می دهد . شاید این سئوال پیش آید پس خود کینه ثمره چیست ؟! کینه ثمره غضب است وقتی که انسان از دیگری آزار و اذیت بیند و بر او خشم گیرد و نتواند انتقام از او بگیرد و یا از اظهار غضب خود بر وی عاجز گردد و خشم خود را فرو برد کینه حاصل می گردد امّا در نقطه مقابل کینه و خصومت ،محبّت و عشق وجود دارد که هیچ حد و مرزی را نمی شناسد.
عشق، دریایی کرانه ناپدید کی توان کردن شنا ای هوشمند عداوت و کینه توزی سوای اینکه خود از صفات مهلکه و اخلاق رذیله هستند خود منشاء صفات پلیدی چون دروغ، بهتان، غیبت، شماتت و آزار و اذیّت دیگران ،استهزاء و حتی قتل نفس نیز می گردد و این صفت خود به تنهایی برای انسان رنج آور می باشد و انسان را از بشاشت و مهربانی و فروتنی و همنشینی با غیر و حتّی از انجام وظایف و مسئولیت هایی که نسبت به شخصی که کینه او را در دل بر عهده اش است، منع می کند و انسان را از رسیدن به درجات عالیه معنوی و قرب الهی باز می دارد و از این جهت است که اخبار و احادیث بی شماری در خصوص مذّمت عداوت و دشمنی وارد شده است . حضرت پیامبر اکرم (ص)فرمودند که هیچ وقتی جبرئیل (ع)به نزد من نیامد مگر اینکه گفت : "ای محمد از عداوت و دشمنی مردم احتراز کن" و نیز فرمودند که جبرئیل هرگز در هیچ امری این قدر به من وصیت نکرد که در خصوص عداوت مردم؛ حضرت صادق (ع) نیز فرمودند :"هر که تخم عداوت بکارد همان را که کاشته است درو می کند ". حضرت علی (ع) ضمن خطبه ۸۶ مردم را از کینه توزی و عداوت نسبت به هم بر حذر می دارند : "و لا تباغضوا فانهّا الحاقة" یعنی و کینه همدیگر به دل می گیرید و با یکدیگر عداوت نورزید که کینه نابود کننده و عداوت محو کننده ایمان است.
همچنین در آیه قرآنی آمده است : "یا ایهّا آمنوا ادخلو فی لسلم کافة و لا تتبعوا خطوات الشیطان انّه لکن عدو مبین" . ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و صفا و سلم داخل شوید و از گام های شیطان تبعیّت نکنید زیرا شیطان برای شما دشمن آشکاری است.
همچنان که از آیه فوق بر می آید زندگی در صلح و صفا دستور و خواسته خداوند می باشد چون خداوند خالق انسان هاست و از نیاز طبیعی و خواسته فطرت و جان آدمی خبردار است می توان گفت که زندگی در صفا، نیاز و خواسته فطرت پاک انسانی و متناسب با ماهیت انسان می باشد و از این رو کینه و عداوت با ساختار و ماهیت انسان تناسب ندارد و حتی اگر شخصی به کینه ورزی دیگری بخندد کار غیر منطقی و اشتباهی نکرده است چرا که انسان به چیزهای نامتناسب و نازیبا می خندد و این عقل است که تناسب اشیاء و اعمال و ... را تشخیص می دهد و با دیدن چیزهای نامتناسب تعجّب می کند و انسان ناخودآگاه می خندد هیچ انسان عاقلی به یک چیز عادی و متناسب و بجا نمی خندد پس خندیدن به یک انسان متکبّر و حسود و یا کینه توز کاری غیر منطقی و اشتباه نیست . انسان را با تکبر و فخر و مباهات و عداوت و حسد و طمع چه مناسب است که آغاز خلقتش نطفه و پایان عمرش لاشه ای بدبوست . غرض از طرح مسائل فوق این است که انسان چرا باید صفتی را که نامتناسب با ساختار او و نازیبا و غیر عادی با ماهیت انسان است در دل بپروراند و هر روز و هر لحظه بر گسترش آن صفت پافشاری نماید . زندگی در ضد صلح و صفا و همراه با کینه و عدوات خواسته شیطان است و شیطان برای انسان ها دشمن محسوب می شود.
همچنین از آیه فوق می توان خیر خواهی خداوند و محبت او را نسبت به بندگانش به اثبات رساند چرا که حتی بدون توجه به آثار شوم معنوی کینه و حسادت و عدوات ، از راه علمی ثابت شده است که کینه توزی برای سلامتی روح و جسم انسان زیان آور است و با استناد به آیه فوق می توان گفت اشخاص کینه توز در واقع از شیطان پیروی می کنند و پا در جای پای ابلیس می نهند ، همچنین انسانی که خواستار صلح و صفا باشد دوستدار خدا و بندگان اوست و کسانی که خواستار صلح و صفا در دنیا نیستند دشمن سایر انسان ها می باشند و چون به استناد آیه از گام های شیطان تبعیّت کرده اند دشمن خداوند نیز می باشند.
"انّما یردالشیطان ان یوقع بینکم العداوة البغضاء" (مائده/۹۱) جز این نیست که شیطان می خواهد میان شما عداوت و دشمنی ایجاد کند .
حضرت علی (ع) می فرماید: "ایّاکم والمراء و الخصومة فانّهما یمرضان القلوب علی الاخوان و نیبت علیهما النفاق" یعنی از جدل و خصومت با مردم برحذر باشید زیرا این دو حالت قلب انسان را نسبت به برادران ایمانی بیمار می کند و نفاق و دورویی را در دلها می رویاند .
در توضیح کلام فوق می توان گفت وقتی که انسان کینه شخصی را در دل می پروراند سعی می کند تا حد امکان این کینه و خصومت را پنهان دارد و با اعمال و رفتار و گفتار آن را بروز ندهد در این صورت باطن و ظاهر انسان با هم تطابق ندارند در دل کینه آن شخص را دارد شر و بدی او را خواهان است ولی در ظاهر تا حد امکان و به مقتضای حدّت کینه و خصومتش آنچه در دل است را پنهان می دارد و چه بسا که در زبان ادعا می کند خواهان خیر و نیکی اوست این چیزی نیست جز دورویی و نفاق .
درخت دوستی بنشان که کام دل به بارآورد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
منبع : پایگاه عرفان