قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شناخت حق از كلام مخلَصين‏

خداى متعال درباره گروه مخلَصين چهار مسأله محورى را مطرح كرده است: مسأله محورى نخست اين است كه: من از آن چه كه به عنوان معرفىِ من مى گويند، برتر هستم، مگر آنچه كه بندگان مخلَص من درباره من مى گويند. يعنى هر چه فلاسفه عالم درباره من مى گويند، من آن گون نيستم، بلكه بالاتر هستم. «1» خدا مى داند كه فلاسفه الهى براى معرفى پروردگار چه مقدار زحمت كشيدند و چقدر قلم زدند و چقدر درس گفتند، ولى پروردگار مى فرمايد: من بالاتر از آنچه كه اين ها مى گويند هستم، حتى بالاتر از آنچه كه حكما و عرفاى عالم مى گويند. اما من آنچه كه مخلَصين مى گويند هستم. مگر در اين عالم چند نفر خود را آماده فهم سخن مخلَصين كردند؟ مخلَصين در انتقال معرفتى كه داشته اند، غريب ترين معلمان تاريخ بوده اند. اما خدا در قرآن مى فرمايد: گفتار و معرفى نامه مخلصين درست است. شما با همين آيه شريفه ببينيد كه اميرالمؤمنين عليه السلام، انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام در چه پايه اى از عرفان نسبت به حضرت حق بودند. آنها خدا را عبادت مى كردند.
تمام لذّت آنان در اين بود كه خدا را درك كردند. و از عبادت و خدمت به خلق خسته نمى شدند. تمام عمر، عقل، قلب، بدن و نعمت هايى كه در اختيار آنان بود، در حق، معرفت و خدمت خلق هزينه كردند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه