قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دل پاك حاج شيخ عبدالكريم حايرى‏

انسان وقتى در اين دنيا راحت زندگى مى كند كه كم توقع باشد و با همه وجودش اهل گذشت باشد. اگر زن و شوهرى اين اخلاق كم توقعى و گذشت را داشته باشند، محال است طلاق به وجود بيايد. دو شريك كم توقع و پرگذشت، محال است با هم جنگ كنند. اگر مردم يك شهر كم توقع و پرگذشت باشند، محال است بين آنها كينه اى ايجاد شود. يكى از علمايى كه من به ديدنش رفتم، از شاگردان نزديك مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى  بود. اين عالم، پدر بسيار فوق العاده اى داشت و مرحوم حاج شيخ به كل اين خانواده ارادت داشت. گفت: روزى بعد از ظهر، در شهريور، حاج شيخ عبدالكريم به ما چند نفرى كه نزد او بوديم، فرمود: من بازديدى به يك نفر بدهكارم. اگر مى خواهيد، شما نيز بياييد. گفتيم: مى خواهيم كه در خدمت شما باشيم.
در ميان ميوه ها، حاج شيخ عبدالكريم به انگور علاقه بيشترى داشت. گفت: به اتفاق حاج شيخ رفتيم. ظرف بزرگ انگورى گذاشتند و همه خورديم، غير از ايشان. فرمود: ميل ندارم. جلسه تمام شد و بيرون آمديم. به محضر مبارك ايشان عرض كردند: چرا از آن انگور نخورديد؟ فرمود: ميل نداشتم. همه خداحافظى كردند و من ماندم، گفتم:
آقا! چرا از انگور نخورديد؟ ميل نداشتن شما فلسفه و دليل دارد، پس چرا نخورديد؟ اصرار كردم، ايشان نيز مصرّ بود كه فقط بگويند: ميل نداشتم، بالاخره من سيد بودم و ديد من گردنم را كج كرده ام و ايشان خيلى به سادات احترام مى كرد، فرمود: مى گويم، ولى تا زنده ام به كسى نگو. فرمود: كار من به جايى رسيده است كه هر جا مى روم، دستم را به طرف غذا دراز مى كنم، اگر لقمه شبهه ناك، ناپاك و حرامى باشد، خداوند براى من حالت مقدماتى استفراغ شديد به وجود مى آورد كه به من مى گويد: آشيخ! نخور، نجس و حرام است.
نزد صاحبخانه رفتم، گفتم: شما مقلد حاج شيخ هستيد؟ گفت: بله. گفتم: اهل خمس و سهم امام هستيد؟ گفت: بله. گفتم: آن انگورها را از كجا آورديد؟ گفت: از باغ خودم، گفتم: فكر نمى كنم. خادم را صدا زد و گفت: براى حاج شيخ عبدالكريم انگور شيرين را مگر از باغ خودمان نياوردى؟ گفت: آقا! من چند شاخه انگور خودمان را ديدم، انگورهايى كه به درد اين جلسه بخورد نداشت، به باغ كنارى رفتم و از آنجا انگور آوردم. «1» دل كه پاك شود، با داروى قرآن، نه با داروى خانقاه، خانقاه دارو ندارد، يهوديت و مسيحيت سم دارد، احزاب سم دارند. آن كسى كه دارو دارد، پروردگار است كه اسمش طبيب است، كتاب او دوا است، گذشته از قرآن و اهل بيت هرجا برويم، هر چه به شما بدهند، حتى با لعاب هاى علمى، شما را مى كشند. وقتى كه مردم سست ايمان باشند، اين مملكت زير چرخ هاى بازيگرى احزاب به نابودى كشيده مى شود.
قرآن مجيد فرياد مى زند:«فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ» خدا، انبيا، على، فاطمه و حسين كه هستند، كجا داريد مى رويد. به چه كسانى پشت مى كنيد و رو به چه كسانى مى نماييد؟


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه