قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شرمندگى از ايام جوانى‏

سعدى شعرى دارد كه اين شعر، هنوز هم از شعرهايى است كه در تنهايى زمزمه مى كنم. به خصوص وقتى كه به حجّ مشرّف مى شدم، يكى از غذاهاى بسيار مطبوع باطنيم، اين شعر سعدى بود:
بر در كعبه سائلى ديدم             كه همى گفت و مى گرستى خش
من نگويم كه طاعتم بپذير             قلم عفو بر گناهم كش
«خش» در شعر، همان خوش است، يعنى با شوق گريه مى كرد. من مى رفتم پرده كعبه را بالا مى زدم و زير پرده، صورتم را روى ديوار كعبه مى گذاشتم، كسى ديگر مرا نمى ديد، خيلى راحت مى توان با پروردگار حرف زد. آنجا خدا گوش مى دهد و گوش دادن خدا نيز مهم است. او اگر رو كند و به حرف ما گوش دهد، براى ما كارها انجام مى دهد. من از خانه ام تا كعبه نيامده ام كه بگويم: عبادت مرا قبول كن. اين عبادت را كه همه انجام مى دهند. آن چيزى كه همه انجام نمى دهند، ترك گناه و فرار از فتنه و فساد است.
ما هر وقت با تو حرف مى زنيم، حرف ما اين است كه از جوانى خود عذر مى خواهيم. جوانى ما عمرى بوده كه يك بار به ما دادى و بار دوم به ما مرحمت نمى كنى، اما ما از ايام جوانى خود شرمنده هستيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه