قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ديدگاه عاشقان خدا به مرگ‏

ما مرگ را در كنار بدن نگاه كرديم، اما آنها مرگ را در كنار ابزار خدا براى توليد خير نگاه كردند. در بيرون از شهر مكه آنهايى كه به اصطلاح دلسوز بودند به امام حسين عليه السلام عرض كردند: آقا! از اين سفر منصرف شويد. فرمودند: چرا؟ گفتند: چون بوى مرگ مى آيد. امام عليه السلام فرمودند: به خدا قسم اشتياق من به مرگ از اشتياق حضرت يعقوب عليه السلام فراق كشيده به حضرت يوسف عليه السلام گم شده بيشتر است. « اين حال اين گونه افراد است. اين حال از كجا به دست مى آيد؟ در كنار خدا بودن. از كنار بدن اين حال به دست نمى آيد؛ يعنى محبوب من، همه ابزارها را متوجه من مى كند كه مرا از اين خانه تنگ نزد خودش ببرد. چرا من شوقم از يعقوب به يوسف عليهما السلام نسبت به مرگ بيشتر نباشد. چرا؟
هر كه كند روى طلب سوى او             قبله ذرّات شود كوى او
در زيارت امين اللّه امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: خدايا! يكى از خواسته هاى من از تو اين است كه:
 «مَحْبُوبَةً فِى ارْضِكَ وَ سَمائك» مرا محبوب تمام آسمان ها و زمين قرار بده. وضعى پيدا كنم كه تمام اهل آسمان و زمين واقعاً عاشق من شوند. يعنى همه زيبايى ها را به من بده.
عشق كه بازار بتان جاى اوست             سلسله بر سلسله سوداى اوست
آتش دل هاى كباب است عشق             گرمى عشّاقِ خراب است عشق
عشق نه وسواس بود و نى مرض                       عشق نه سودا بود و نى غرض
عشق مجازى به حقيقت قوى است                     كوشش عاشق كشش معنوى است
عاشق و معشوق ز يك مصدرند                       شاهد عينيت يكديگرند
 گفت به مجنون صنمى در دمشق                    كاى شده مستغرق درياى عشق
 عشق چه و مرحله عشق چيست؟                   عاشق و معشوق در اين پرده كيست؟
  عاشق يكرنگ حقيقت شناس                       گفت كاى محو اميد و هراس
  نيست در اين پرده به جز عشق، كس             اول و آخر همه عشق است و بس
اين همان معنى آيه قرآن است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»
ديدگاه عاشقانه به دنيا
جامى مى گويد: هر چه مى بينيد، موج روى آب است. به سراغ خود دريا برويد، موج فكر شما را نبرد. تمام آنچه را كه مى بينيد، حباب روى آب است. تمام اين حباب ها مى تركند و محو مى شوند. به ابوسعيد در نيشابور گفتند: امروز مرده اى را كه قبر كردند، هشتاد هزار دينار طلا ثروت او بود، گفت: عجب، پس اين مرده همان حباب تركيده است. حال آن هشتاد هزار دينارى كه روى زمين مانده، چه ارتباطى با اين جنازه گنديده زير خاك دارد؟
نيست در اين پرده به جز عشق كس             اول و آخر همه عشق است و بس
عشق كزان مزرع جان روشن است             يك شررش آتش صد خرمن است
حضرت على عليه السلام ميليون ها شيعه واقعى از پيروى خودش درست مى كند:
آب خضر گرچه ز جان خوشتر است             چاشنى عشق از آن بهتر است
آتش عشق از من ديوانه پرس                       كوكبه شمع ز پروانه پرس
ما كه در اين آتش سوزنده ايم                        كشته عشقيم و به او زنده ايم
كسانى كه او را از طريق معرفت يافتند و همه ابزارهاى توليد خير را در دست او ديدند، عاشق او شدند و به او وصل شدند و او نيز همه ابزار خير را در راه حيات آنها به كار انداخت. وگرنه كدام دختر مانند حضرت زهرا عليها السلام مى شد؟ كدام جوان بدون عشق مانند حضرت على اكبر عليه السلام مى شد؟ كدام مرد سى و دو ساله مانند قمر بنى هاشم مى شد؟ كدام ايرانى زرتشتى بى دينِ مشرك، مانند سلمان فارسى مى شد؟ تمام اين ها معجزه عشق برخاسته از معرفت و وجدان بيدار مى باشد.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه