قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تغافل يا خود به فراموشى زدن

از صفات بسيار پسنديده و والا و باارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى باشد.ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عاليترين حالات روحى و پرقيمت ترين صفات انسانى است.اين نهايت مكرمت و بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند، و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند، و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش آمدهاى آينده حفظ كند.اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ، وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ. نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است.و فرمود :اَشْرَفُ اَخْلاقِ الْكَريمِ كَثْرَةُ تَغافُلِهِ عَمّا يَعْلَمُ. شريفترين اخلاق انسان باكرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى داند.و نيز آن حضرت فرمود :لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ، لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ. تدبيرى مانند خود را به بيخبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست.ذره بينى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف متّه در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث ناگوارى زندگى است.[306]عفو و گذشت، و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فروخوردن خشم و به فرموده قرآن مجيد كظم غيظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است.خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق، و نشانه اى از شعله هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى در هم ريختن بناى زندگى و در نهايت علّت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شرّ و شرارت است.در زشتى بگو مگو كردن، و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده : مردى به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با لحنى زننده گفت : بيا بنشين تا در مسئله دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمود : اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن.مالى وَ لِلْمُماراةِ.مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!!بگو و مگو و جدال و دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش، و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و كوبيدن يكديگر، و ضربه زدن به شخصيت، و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام، و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است.حضرت رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود :دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعايت سكوت، و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن.
خشم و غضب
روايات و معارف اسلامى، به دنبال آيات قرآن، همگان را از خشم و غضب، و عصبانيت و از كوره در رفتن برحذر مى دارند، و غضب را عاملى نابودكننده، نشانه سبك مغزى، علت هلاكت، و آتشى از سوى شيطان، و نوعى جنون و ديوانگى مى دانند، و آن را منشأ تمام شرور معرفى مى كنند.اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جملاتى حكيمانه به اين معانى اشاره دارند :اَلْغَضَبُ شَرٌّ اِنْ اَطْلَقْتَهُ دَمَّرَ. خشم و عصبانيت شرّى است كه اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت مى كند.اَلْغَضَبُ مَرْكَبُ الطَّيْشِ.خشم، مركب سبك مغزان است.اَلْغَضَبُ يُثيرُ كَوامِنَ الْحِقْدِ. خشم و غضب آتش پنهانى هاى كينه را شعلهور مى سازد.امام صادق (عليه السلام) فرمود :اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلَّ شَرٍّ. خشم كليد هر زيانى است.آرى خشمگين دچار هر نوع اشتباه مى شود، به شخصيت طرف مقابل حمله مى كند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى آيد، چهره اش سرخ و خونين رنگ مى گردد، مى زند، خراب مى كند، آتش مى زند، طلاق مى دهد، ضربه وارد مى نمايد، خسارت به بار مى آورد و  . . .رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطانِ. خشم آتشى از شيطان است.على (عليه السلام) فرمود :اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لاَِنَّ صاحِبَها يَنْدَمُ فَاِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ. خشم و غضب نوعى از ديوانگى است، همانا دارنده اين حالت، پشيمان مى شود، اگر نادم نشد ديوانگى او قوى و محكم است.و آن حضرت فرمود :اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ يُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ. خشم فاسدكننده مغزها و دوركننده انسان از حق و درستى است.و در حمله شديدى به اين حالت شيطانى فرمود :لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ. آنكس كه جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نيست.و فرمود :مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَيِّزِ الْبَهائِمِ. كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگه حيوانات است.حضرت باقر (عليه السلام) در رابطه با فروخوردن خشم، و خوددارى از عصبانيت فرمود:
مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ حَشَا اللّهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ايماناً يَوْمَ الْقِيامَةِ.كسى كه خشم خود را فرو خورد، در صورتى كه قدرت خرج كردن آن را دارد، خداوند در قيامت قلبش را از آرامش و ايمان پر مى كند.على (عليه السلام) فرمود :مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ. كسى كه غضب خود را نگاهدارد، خداوند عيب او را مى پوشاند.به حارث همدانى يار وفادارش نوشت :وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ، وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ، وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ، تَكُنْ لَكَ الْعاقِبَةُ. غيظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت كن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن تـوان و نـيرو بر خطاكار بپوشان، تا بـراى تو عاقبت بـخيرى ميّسر گردد.در روايات زيادى در كتاب شريف كافى، وسائل، بحار الانوار آمده كه مزد فروخوردن خشم نسبت به همگان، ايمن شدن از غضب حق در قيامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است.از حضرت مسيح علت غضب را پرسيدند فرمود :اَلْكِبْرُ، وَ التَّجَبُّرُ، وَ مَحْقَرَةُ النّاسِ.علت و ريشه و شروع غضب از سه چيز است : كبر و خود بزرگ بينى، خودخواهى، بى ارزش دانستن مردم.در سفارشات رسول حق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده :لاَتَغْضَبْ، فَاِذا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ، وَ تَفَكَّرْ فى قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ، وَ اِذا قيلَ لَكَ اِتَّقِ اللّهَ فَانْبُذْ غَضَبَكَ وَ راجِعْ حِلْمَكَ.غضب مكن، چون غضب كردى بنشين، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فكر كن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند : از خدا پروا كن غضب را دور انداز، و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد.
 فخر فروشى
از زشتى هاى اخلاق فخرفروشى به ديگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصيت شناخته شده، و آلوده به اين حالت شيطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اينكه توبه كند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد.زن و شوهرى كه نسبت به يكديگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند، و با ديدن يكديگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند، و با وضعى كه از نظر خانواده و مال و جمال و قوم و قبيله هر يك داشتند و مورد قبول واقع شدند، و اكنون با يكديگر زندگى مى كنند، اگر موردى پيش آمد بايد از به رخ كشيدن خانواده، و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زيبائى و علم و دانش، نسبت به يكديگر سخت بپرهيزند، كه فخرفروشى ايجاد آزار روحى و سوز درون مى كند، و گاهى شرمندگى، و زمينه خشم و نفرت، و كينه و دشمنى و نشان دادن عكس العمل در طرف مقابل ببار مى آورد، و چه بسا كه به جنگ و دعوا، و كشمكش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود، در اين صورت بار سنگين اين همه تبعات زشت فخرفروشى به گردن فخرفروش است.اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :لا حُمْقَ اَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ. حماقتى بزرگ تر از فخرفروشى به ديگران نيست.و در كلامى حكيمانه فرمود :ضَعْ فَخْرَكَ، وَ احْطُطْ كِبْرَكَ، وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ.فخرفروشى را بگذار، و كبر را ترك كن، و بياد قبرت باش.آنقدر فخرفروشى زشت و ناباب است كه حضرت سجاد در دعاى نوزدهم صحيفه به پيشگاه حق عرضه مى دارد :وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ.از اينكه نسبت به ديگران به وضع خود افتخار كنم مرا حفظ كن.على (عليه السلام) فرمود :ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، لا يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پايانش مردارى بدبو است، روزى او در اختيار ديگرى است، و قدرت دفع مرگ خويش را ندارد.كتاب خدا در آيات متعددى متذكر اين معناست، كه حضرت حق مردم متكبر و فخرفروش را دوست ندارد.اِنَّ الله لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور. در هر صورت زن و شوهر بايد نسبت به يكديگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهيزند كه همه اينها از بين رفتنى است، و اين اخلاق ابليسى مايه درد سر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بين رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع، و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است.
رفتار
حركات زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.كردار زن و شوهر نسبت به هم بايد بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصيت يكديگر باشد.مرد بايد بداند زن از نظر خلقت و آفرينش ظريف، لطيف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حيا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام اين خصوصيات را لحاظ كند.زن بايد بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگين تر از زن، وخلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى بهوجوداوست.الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم.مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، كه خدا بعضى را بر بعض ديگر مقرّر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى كنند.روى اين حساب همسران باكرامت، و زنان بزرگوار، بايد در رفتار خود نسبت به شوهران اين معانى را رعايت نمايند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزيستى مسالمت آميز در سايه رعايت اين واقعيات از جانب دو طرف امكان پذير است.
سعى كنيم عمل و كردار و رفتار هر يك نسبت به ديگرى مصداق حقيقى عمل صالح و كردار شايسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانيم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضايت يكديگر بهره مند شويم.
گفتار
زن و شوهر سخن و كلامشان با يكديگر بايد آميخته به عشق و محبت و بيان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد.بايد در سخن گفتن با يكديگر از قول عدل، قول حسن، قول ليّن، قول ميسور، قول احسن، استفاده نمايند.سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحيح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ريشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى بخشد.سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصيرت، و شنيدن آواى حق است.رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :لَوْ لا تَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْريجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ وَ لَرَأَيْتُمْ ما اَرى. اگر كثرت كلام شما نبود، و سرزمين قلب شما چراگاه شيطان قرار نمى گرفت هر آينه مى شنيديد آنچه را من مى شنوم، و مى ديديد آنچه را من مى بينم!از سخن زياد و كثرت كلام و اضافه گفتن، و بيان آنچه كه سود دنيائى و آخرتى ندارد بپرهيزيد.رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لا يَعْنيهِ. از نيكوئى اسلام مرد، ترك سخن در چيزى است كه براى او فايده ندارد.اميرالمؤمنين(عليه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فايده دار بگو، و از بيان آنچه سودمند نيست بپرهيز.ابوذر فرمود :اِجْعَلِ الدُّنْيا كَلِمَتَيْنِ : كَلِمَةً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَ كَلِمَةً لِلاْخِرَةِ وَ الثّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ فَلا تَرِدْها.دنيا را دو كلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمينه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زيانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو.رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :كُلُّ كَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَيْهِ لا لَهُ اِلاّ اَمْرٌ بِمَعْرُوف اَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَر، اَوْ ذِكْرُ اللّهِ. تمام سخن فرزند آدم به زيان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف يا نهى از منكر، يا ذكر خدا.اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ. كسى كه سخن و كلامش زياد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنكه خطايش زياد گردد، حيا و شرمش اندك مى گردد، و آنكه حياءاش اندك شود، پارسائى اش كم مى شود، و هر كه پارسائى اش و ورعش كم شود دلش مى ميرد، و آنكه دلش بميرد وارد آتش جهنم مى شود!!زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگويند، از مايحتاج خانه و نياز يكديگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت كنند، يكديگر را به حق و صبر توصيه نمايند، اسرار يكديگر را حفظ كرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نبرند، خانه را محل كلام حق، نماز، قرآن و پرهيز از دروغ، غيبت، و فحش و ناسزا، و تحقير يكديگر قرار دهند، كه از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود دروغ، غيبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقير، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى كند.مرد از آوردن اهل گناه به خانه، و تشكيل مجالس خلاف حق در منزل بپرهيزد كه ابتدا زيان و ضررش به خود و زن و بچه اش باز مى گردد، آنگاه آخرت او و اهل بيت وى را به باد مى دهد.زن از اسراف در امور حيات، و مخارج بيهوده، و خرج اضافى به بار آوردن كه گاهى محصول تلخ چشم همچشمى است بپرهيزد، كه هر دينار آن در قيامت حساب دارد.مرد و زن با روش و اخلاق و گفتار و كردار خود، وقار و ادب، و ديندارى، و سلامت نفس را عملاً به فرزندان و اطرافيان خود سرايت دهند، كه ثواب هدايت يك انسان گرچه فرزند خود آدم باشد بمانند هدايت تمام انسانهاى آفريده شده است.(وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّولايبدين زينتهنّ..

برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه