اين كارها، آن هم در زمان متوكل، مانند جان به كف دست گرفتن بوده است. اگر مى فهميدند كه اين ها شيعه هستند و با امام برحق عليه السلام رابطه دارند، يا شيعه اى را نزد امام عليه السلام راه داده اند، آنها را به عنوان جاسوس قطعه قطعه مى كردند.
در روايات دارد كه قاضى دادگاه مأمون، ابن ابى عمير را به هزار تازيانه محكوم كرد، فقط براى اين كه اسم شيعيانى كه با حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام در ارتباط هستند را اعلام كند.
اين ها تا اين حد سخت گيرى مى كردند. آن هم هزار تازيانه خاردار چرمى كه سيم تيزى درون آن مى پيچيدند و هر تازيانه اى كه به بدن مى زدند، گوشت و پوست را بلند مى كرد. هزار تازيانه خاردار بزنند كه ايشان نام شيعيان مرتبط با حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را بگويد تا مأمورين حكومت در محلّه ها، بازارها و شهرها بريزند، اين ها را بگيرند و از ارتباط با امام منع كنند.
صد تازيانه را تحمّل كرد، ديگر ديدند گوشت و پوستى به بدنش نمانده و همه تكّه تكّه شده، قاضى گفت: اگر مى دانست، مى گفت. رهايش كنيد. مى دانست، اما چرا نگفت؟ خودش مى گويد: من هر تازيانه اى كه مى خوردم، همان يكى كافى بود كه مرا وادار كند تا نام شيعيان را بگويم، ولى فكر قيامت نمى گذاشت كه كسى را نام ببرم. من يك نفر هستم كه زير اين تازيانه ها نابود مى شوم، اما هزار نفر سالم بمانند كه چرخ شيعه را بچرخانند. اين ها كه در مقابل اين طوفان ها ايستادگى كردند، آيا در قيامت حجّت نيستند؟
منبع : برگرفته از کتاب حلال و حرام مالی تالیف: استاد حسین انصاریان