قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ديدار با امام هادى عليه السلام و أخذ حديث از ايشان‏

 

اين صاحب منصب دولتى رفت. زندانبان بچه اى را صدا كرد كه ظاهراً فرزند خودش بود، گفت: دست ايشان رابگير و نزد آن زندانى ببر، اسم نبرد. گفت: من وقتى وارد اتاق شدم، ديدم حصير كهنه اى افتاده است كه حضرت هادى عليه السلام روى آن نشسته است. قبرى نيز در اتاق كنده اند.

معلوم بود كه متوكّل دستور داده است تا اتاق كوچك باشد و فرش آن حصيرى باشد و قبرش را نيز كنده بودند تا وقتى حكم قتل امام عليه السلام را بدهند، قبر آماده باشد.

گفت: تا چشم من به قبر افتاد، نتوانستم خودم را نگهدارم و شديد گريستم.

حضرت عليه السلام مرا دلدارى دادند و فرمودند: يقين بدان كه از اين ها به من آسيبى نخواهد رسيد. به اين قبر نگاه نكن.

گفتم: يابن رسول الله! حال كه پروردگار به من توفيق داد شما را زيارت كردم، دلم مى خواهد حديثى را كه از قول وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كنند، شما براى من معنا كنيد؛ چون معنى آن را نمى فهمم. فرمودند: آن حديث چيست؟

 

 

 


منبع : برگرفته از کتاب حلال و حرام مالی تالیف: استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه