بزرگ ترين شخصيت عالم امكان حضرت ختمى مرتبت به طور مكرر با تضرع و زارى به حضرت حق متوسل مى شد و در بخشى از دعايش به پيشگاه محبوبش ناله مى زد كه :« اللّهُمَّ لاَ تَكِلْنِى إلى نَفسِى طَرْفَةَ عَيْن أبَداً... » .معبودا ! يك چشم به هم زدن مرا به خود وا مگذار .آرى ; اگر انسان ، با ايمان و اخلاق و عمل صالح ، توجه و عنايت حضرت حق را به خود جلب نكند و پيوسته در سيطره لطف او نباشد ، در برخورد به حادثه و فتنه و مصيبت شكست مى خورد و به زيان و خسارت مبتلا مى شود ، ولى اگر عنايت و لطف او را دنبال خود داشته باشد سختى و مشكل را نهايتاً پشت سر مى گذارد و وارد ميدان سهولت و راحتى مى شود چنانكه در قرآن مجيد از اين حقيقت خبر داده است : فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً .
پس بى ترديد با دشوارى آسانى است . * آرى بى ترديد با دشوارى آسانى است .
حضرت حق به داود پيامبر (عليه السلام) وحى كرد : به بنده ام دانيال ـ كه از عابدان بنى اسرائيل است ـ بگو : يك بار خطا كردى و تو را مورد عفو قرار دادم ، بار دوم گناه كردى باز تو را آمرزيدم ، بار سوم خود را به معصيت آلودى باز تو را مورد بخشش قرار دادم ، اگر براى بار چهارم گناه كنى از آمرزشم محروم خواهى شد !داود پيام حق را به دانيال رسانيد ، دانيال گفت : اى داود ! تو مأموريت خود را انجام دادى و پيام حق را به من ابلاغ نمودى .آنگاه در نيمه شب به راز و نياز با خدا پرداخت و در مناجاتش به محبوب گفت : پروردگارا ! حضرت داود پيامبر بزرگوارت پيامت را به من ابلاغ كرد كه اگر بار چهارم به گناه آلوده شوم مرا مورد بخشش قرار نخواهى داد !« فَوَ عِزَّتِكَ لَئِنْ لَمْ تَعْصِمنِى لاَعصِيَنَّكَ ثُمَّ لاَعصِيَنَّكَ ثُمَّ لاَعصِيَنَّكَ » .پروردگارا ! به عزتت سوگند اگر تو مرا حفظ نكنى و در سپر حمايتت قرار ندهى و تنهايم گذارى و به خودم واگذارى دوباره به گناه آلوده مى شوم ، باز به گناه آلوده مى شوم ، باز به گناه آلوده مى شوم .يوسف صديق با همه عظمت روحى و پاكى باطن در برابر فتنه ها از الطاف و عنايات حق استمداد مى كرد و به پيشگاه حضرتش عرضه مى داشت : . . . وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَ وَأَكُن مِنَ الْجَاهِلِينَ . . . . و اگر نيرنگشان را از من نگردانى به آنان رغبت مى كنم و از نادانان مى شوم .و از آيه ديگر روشن مى شود كه حضرت حق او را يارى و كمك داد و او را با ارائه برهان از فتنه زليخا حفظ كرد :وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ . . . .بانوى كاخ چون خود را در برابر يوسفِ پاكدامن ، شكست خورده ديد با حالتى خشم آلود به يوسف حمله كرد و يوسف هم اگر برهان پروردگارش را كه جلوه ربوبيت و نور عصمت و بصيرت است نديده بود به قصد دفاع از شرف و پاكى اش به او حمله مى كرد .آرى ; يوسف با قرار داشتن در كنف حمايت حق بدون اين كه اجبارى از ناحيه ملكوت در كار باشد در اوج فشار غريزه جنسى و فراهم بودن زمينه شهوت رانى مقام عصمت و پاكى اش حفظ شد و حتى دامن فكر و خيال و خطورات قلبى اش به گناه آلوده نشد .بر اساس روايتى در آن كاخ بتى بود كه زليخا همسر عزيز مصر آن را مى پرستيد ، ناگهان چشم زليخا به آن بت افتاد و احساس شرمسارى كرد ، از اين رو پارچه اى به روى بت افكند تا آن اتفاق سوء در محضر بت انجام نگيرد .با مشاهده اين صحنه حال يوسف دگرگون و درياى احساسات معنوى اش متلاطم شد و گفت : تو از يك بت بى عقل و شعور شرم مى كنى و خجالت مى كشى چگونه من از پروردگار دانا و بينا حيا نكنم ؟!
5 . سالم انديشى
انجام عبادت صحيح و بندگى خالصانه و به ويژه توجه به معناى عبادات و اذكار به انسان نسبت به خدا و هستى و نعمت ها و همه مخلوقات ، انديشه و تفكر صحيح و سالم مى دهد به گونه اى كه انسان مى تواند بسيار راحت و شاداب و اميدوار زندگى كند و هر حقيقت و هر نعمتى را درست و بجا بكار بگيرد .
محور بسيارى از امور در قرآن مجيد « سبيل الله » مقرر شده است ، بديهى است خدا كه نياز به حركات مثبت كسى ندارد ، پس منظور از سبيل الله ، پس از پرستش خالصانه خدمت به خلق خداست ، همين ديدگاه ، انسان را از خودپرستى و خودمحورى و انانيّت باز مى دارد . وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ . . . .شما را چه شده كه در راه خدا و رهايى مردان و زنان و كودكان مستضعف ى كه ستمكاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند نمى جنگيد ؟ . . .در اين آيه از مصاديق سبيل الله كمك به خلق خدا براى نجاتشان از دست ستمگران و مشكلات اجتماعى و سياسى مشخص شده است و نشان داده شده كه انسانى كه به خلق كمك مى كند در حقيقت با خدا طرف حساب است و حتى اين ديدگاه احساس مسؤوليت انسان را نيز تقويت مى كند .در آيه ديگر مى فرمايد :مَن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَاللهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ .كيست آنكه به خدا وام نيكو دهد ، تا آن را برايش چندين برابر بيفزايد ؟ و خداست كه روزى را تنگ مى گيرد و وسعت مى دهد ; و همه شما براى دريافت پاداش به سوى او بازگردانده مى شويد .با اين كه خدا نيازى به بندگان ندارد اين تعبير شگفت كه : كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد ارج نهادن به اين عمل خير و ارزش دادن به انفاق و خلوص و پاكى نيت است . وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ وَتَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّة بِرَبْوَة أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ . . . .ومثل كسانى كه اموالشان را براى طلب خشنودى خدا و استوار كردن نفوسشان بر حقايق ايمانى و فضايل اخلاقى انفاق مى كنند ، مانند بوستانى است در جايى بلند كه بارانى تند به آن برسد ، در نتيجه ميوه اش را دو چندان بدهد . . .در آيه شريفه هدف انفاق كننده را جلب رضاى خدا عنوان كرده است ، بديهى است با چنين ديدگاهى ديگر نه زمينه دغل و تقلب مى ماند و نه جايى براى ريا و خودنمايى و نه ميدانى براى منت گذارى و تحقير مردم .بلكه عبادت و خدمت به قصد تقرب به حق و به هدف جلب خوشنودى محبوب ، انديشه و تفكر را چنان در مدار سلامت و صحت قرار مى دهد كه انسان را از كمترين شائبه و ناخالصى باز مى دارد و عمل را به مايه اى براى بهشت سازى قيامت تبديل مى كند .كسى كه روزى ده بار در نمازهاى واجب و بارها در مستحبات و گفتن اذكار زمزمه خالصانه و عاشقانه نام خدا را به عنوان رحمان و رحيم بر زبان دارد و با توجه قلب او را مالك همه هستى مى داند ، از سوءظن به بندگان و بخل و حسادت و حرص و طمع و كبر و غرور و خود محورى و منيت رها شده و يا رها مى شود زيرا هر نعمتى را به خود يا به ديگران مى بيند ، آن را جلوه اى از رحمانيت و رحيميت و رزاقيت حق به حساب مى آورد و خوشحال و شادمان است كه به او و به ديگران عنايت شده است نه ناراحت و دل تنگ .با اين تفكر سالم جايى براى حسادت و بدبينى و بخل و طمع و حرص و آز و خودبينى و غرور نمى ماند ، حتى اگر روزى تهيدست باشد و يا پس از ثروت به فقر دچار آيد فقط چشم اميد به خدا مى دوزد و با خداى خود مناجات مى كند : تو كه اين همه نعمت به بندگانت عنايت كرده اى به من نيز عنايت فرما . و به اصطلاح علم اخلاق همه عنايات حق را به ديگران با چشم غبطه مى نگرد نه با حسادت و بخل و اصولا خوشحال است كه بندگان حق داراى نان و نوا و ثروت و مال هستند يا به نان و نوا مى رسند .اينان با چنين تفكرى و انديشه صحيحى اگر تهيدست باشند صبر و استقامت به ميدان مى آورند تا براى جبران تهيدستى به گناه و معصيت دچار نشوند و اگر ثروت و مال داشته باشند پس از اداره امر معاش خود براى قرض الحسنه دادن و انفاق كردن و خدمت به خلق اقدام مى كنند و دست خود را چنانكه در روايات توصيه شده است پايين تر از دست سائل مى گيرند زيرا به اين معنا توجه دارند كه دست گيرنده دست خداست ، همانطور كه در قرآن مجيد آمده است .أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ . . . .آيا نداسته اند كه فقط خداست كه از بندگانش توبه را مى پذيرد و صدقات را دريافت مى كند ؟ . . .برخى از معصومين پس از انفاق دست خود را كه به دست سائل برخورده بود مى بوسيدند و در روايت است كه حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرموده :« المِسكينُ رَسُولُ اللهِ » .تهيدست فرستاده خداست .تا ما را بيازمايد كه چگونه برخورد مى كنيم .
6 . معرفت نفس
خدا فراموشى ، بدون ترديد ملازم و همراه با خود فراموشى و نهايتاً خود باختگى است .خود فراموش در اصطلاح دين به انسانى گفته مى شود كه مملوك بودن خود را نسبت به مالك هستى از ياد برده و كوس استقلال و استغنا و آزادى از هر قيد عملى و اخلاقى مثبتى مى زند و حقوق مالك اصلى خود ـ حضرت حق ـ را از ياد برده و خود را به جاى خدا تصميم گيرنده و تدبير كننده حيات خويش به حساب آورده است و در نتيجه از فضاى نبوت و امامت و حقايق انسان ساز وحى محروم مانده و با دست خود شقاوت ابدى را رقم مى زند .خود فراموش ، در برابر فتنه و فساد و هجوم هاى مختلف فرهنگى مصونيت ندارد و بلكه وجود خود او عامل فساد و فتنه و منبع گناه و معصيت است .خود فراموش ، از اين كه غلام حلقه بگوش مستكبران و استعمارگران شود و پلى براى فروش ذخاير معنوى و مادى مملكتش و ملتش گردد امتناع ندارد .خودفراموش ، فردى از لشگر شيطان و نيرويى براى پيشبرد اهداف قابيليان زمان است .عبادات و طاعات و اذكار موجب زنده شدن ياد خدا در قلب و آرامش دل و تداوم ايمان به حق و يقين به قيامت است .عبادات و طاعات از انسان موجودى با انديشه صحيح و عقلى پخته و روحى استوار و مقاوم و كوهى ثابت در برابر حوادث و فتنه ها مى سازد و به طور دائم او را متوجه حضور در محضر خدا مى كند و يكى از آثارش غفلت زدايى است ، چنانكه در قرآن مجيد به اين حقيقت اشاره شده است : . . . وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِى . . . . و نماز را براى ياد من برپا دار .همان ذكر و يادى كه دل را غرق آرامش مى كند و اضطراب و هيجان زيانبارش را از بين مى برد . . . . أَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . . . . آگاه باشيد ! دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد .و نهايتاً اين آرامش و آثار ثمربخش آن است كه انسان را هنگام مرگ شايسته و لايق خطاب حق مى كند كه به او گفته شود : يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى .اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته ! * به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است ، باز گرد . * پس در ميان بندگانم درآى * و در بهشتم وارد شو .
7. درمان بيمارى هاى روحى
عبادت ، به كار گرفتن نسخه شفابخش و داروى درمان بيمارى هاى روحى و معنوى و فكرى و نفسانى است .عبادت خالصانه و عاشقانه ، اضطراب درون را تبديل به امنيت و گاهى بيمارى جسمى را به صحت و سلامت تغيير مى دهد .عبادت ، بنا به گفته برخى از دانشمندان نيروى دفاعى بدن را تقويت مى كند و انسان را در برابر خوادث و بلاها مصونيت مى دهد .اميرالمؤمنين (عليه السلام) در « نهج البلاغة » درباره فلسفه احكام و نتايج و محصول عبادات مى فرمايد :خدا ايمان را براى پاك شدن از آلودگى شرك واجب نموده و نماز را براى دور ماندن از كبر و خودخواهى و زكات را براى افزايش رزق و روزى و روزه را براى آزمايش اخلاص مردم و حج را براى تقويت دين ، جهاد را براى سربلندى و عزت اسلام و امر به معروف را براى اصلاح نادانان به حقايق و نهى از منكر را براى جلوگيرى از فساد جاهلان و صله رحم را براى تكثير فرد و قصاص را براى حفظ خون جامعه و اقامه حدود را براى اثبات عظمت محرمات و ترك شراب خوارى را براى حفظ عقل و اجتناب از سرقت را براى پابرجا كردن پاك دامنى و عفت و ترك زنا را براى حفظ نسب و ترك لواط را براى افزايش نسل و اقامه شهادت را براى برطرف كردن انكارها و ترك دروغ را براى احترام راست گويى و سلام كردن را براى اعلام امنيت از ترس ها و حفظ امانت را براى رعايت نظام زندگى ملت و اطاعت از رهبرى صحيح را براى احترام امامت.
8. سلامت روحى روانى
عبادات باعث آرامش روح و رفع حزن و اندوه است زيرا تنها با ياد خداست كه دل ها آرام مى گيرد و مؤمنان هستند كه : . . . لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ . . . . نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند .
به قول يكى از بزرگان : راه رسيدن به حكمت عبادت آن است كه عابد جز معبود چيزى را نبيند و ركن اساسى اين است كه انسان چيزى را جز حق دوست نداشته باشد ، در اين صورت نگران نيست ، چون چيزى كه از دست رفتنى است مورد علاقه او نبوده و چيزى هم كه مورد علاقه اوست از دست رفتنى نيست از اين رو نه غمى به سراغ عارف مى آيد و نه اندوهى او را فرا مى گيرد .گاهى انسان از گذشته غمگين يا از آينده هراسناك است ، اگر كسى خود از گذشته و آينده نجات پيدا كند ديگر در زندگى و انديشه اش سخن از ماضى و مستقبل و گذشته و آينده نيست ، چنين فردى از زمان بالاتر آمده و بر روى گذشته و آينده پا گذاشته است .چيزى را قبلا از دست نداده تا اندوهگين باشد و چيزى را بعداً از دست نمى دهد تا از هم اكنون ترسناك باشد ، تعلقش در گذشته به حق بوده و در آينده هم قلبش به حق تعلق دارد ، پس جايى براى ترس و اندوه نيست ، به تعبير بوعلى سينا عارف فرحان است :« العارِفُ هَشٌّ بَشٌّ ، يُبَجِّلُ الصَّغيرَ مِن تَواضُعِهِ ، كَما يُبَجِّلُ الكَبيرَ . . . وَكَيْفَ لايَهَشُّ وَهُوَ فَرحانٌ بِالحَقِّ وَبِكُلِّ شَىء فَإنَّهُ يَرى فيهِ الحَقَّ » .عارف گشاده رو ، بشّاشو متبسم است ، كوچك و بزرگ از فروتنى اش بهره مى برند . . . و چگونه گشاده رو و متبسم نباشد در حالى كه او به حق و به همه چيز خوشحال است زيرا حق را در همه چيز مى بيند .« عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست » اين نشانه پى بردن به حكمت عبادت است .سوره 72 قرآن مجيد شرح حال آن دسته از جن است كه به محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمدند و ايمان آوردند و شرحى از جامعه خود بيان داشتند از جمله : وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الاِْنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَال مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً .و اينكه مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى بردند ، پس مردان جن بر طغيان و تباهى شان افزودند .ولى مؤمنان جن مى گويند :وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلاَ يَخَافُ بَخْساً وَلاَ رَهَقاً .و اينكه چون هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم ; زيرا كسى كه به پروردگارش ايمان آورد نه از كاسته شدن ثواب مى ترسد و نه از اينكه سختى و رنجى او را احاطه كند .
بر گرفته از کتاب جلوه های رحمت الهی استاد حسین انصاریان