همانگونه كه آيه نخست بدان اشاره كرده است، اين گوهر بى نظير خزانه خلقت، با چنان مبلغان و چنين كتابهايى، از ابتداى ظهورش بر روي زمين با خطرات مختلفى از جانب اهل كبر، اهل هوي و آنها كه در باطن دچار بتهاي فراوان بودند، رو به رو بوده است. به طور طبيعي، وقتى منافع انسان به خطر ميافتد، در برابر آن خطر به مقابله بر ميخيزد و تا حد امكان مقاومت مى كند؛ اگر كسي تيشهاي بردارد و بخواهد گوشه آجر ساختمان ديگري را خراب كند يا بخواهد به فرزند او آسيبي برساند مقاومت مى كند، براى اينكه براى مال و جان و آبروي خود و كسانش احترام قائل است و با مال و فرزند و خانهاش رابطه ملكى و انسانى دارد، به طوري كه حاضر نيست به آنها آسيبي برسد. دفاعى هم كه از آنها مى كند دفاعي عقلاني است و همه مردم اين دفاع را حق مى دانند و مى گويند پاي مال و جان در ميان است و بايد از آنها دفاع كند. دين هم در حوزه روابط پروردگار است. آيا معقول است خداوند در برابر خطراتي كه اين گوهر گرانبها را تهديد ميكند، آن هم پس از اين همه هزينهاي كه براى تبليغ آن شده است، ساكت بماند تا اين گوهر در معرض غارت قرار بگيرد و اين چراغ پر فروغ، كه راه دنيا به سوي آخرت را روشن ميكند، خاموش شود؟ خداوند متعال در برابر خطراتي كه هواپرستان و بتپرستان براي دين ايجاد كردهاند بيتفاوت نبوده و طبع خدايى و عشق او به دين و منافع آن مانع از آن شده است كه ضربه زدن ديگران به دين بيپاسخ بماند. ادامه مطلب...