در آثار الهى و معارف اسلامى آمده كه :
انسان از جمله موجودات برتر اين صحنه با عظمت حيات و صفحه شگفت آور هستى است ، ولى بايد بدانيد كه اين برترى و فضيلت به صورت مايه و قوه و استمداد در وجود هر انسانى است ؛ كه بايد انسان اين قوه را به فعليت برساند و چون در فعليت رساندن اين قوه جاهل است ، خداوند بزرگ انبيا و امامان عليهم السلام و كتب آسمانى را براى هدايت او فرستاده است .
آيه مورد بحث يكى از نقشه هاى جامع الهى براى به فعليت آوردن مايه ارزش است .
به عقيده بيداران و آگاهان و آنان كه عمر عزيز خويش را صرف قرآن مجيد كرده اند ، اين آيه كامل ترين نسخه از ميان دستورهاى قرآن براى حركت انسان به سوى خير و سعادت و رشد و كمال است.
كسانى كه علماً و عملاً از قرآن و دستورهاى حضرت حق دورند ، بالاجبار به تمام شهوات و غرايز و اميال ميدان داده و صحنه حيات را تبديل به چراگاه شكم و تمتع شهوت كرده اند ، اينان برعكس تمام حقايق در حركتند و از تمام جوانب وجودشان فساد و شر مى بارد ! !
اينان عقل و فطرت و وجدان و انصاف را در آتش شهوات سوزانده و از خويشتن ، جز مشتى استخوان و گوشت و رگ و پى متحرك باقى نگذاشته اند ؛ حركت آنان حركتى بى ارزش و خوى و خلق آنان از خوى و خلق حيوانات پست تر و رذل تر است .
ولى مردمى كه علماً و عملاً با نسخه هاى درمان بخش الهى سر و كار دارند ، مردمى وزين ، آبرومند ، با تربيت ، با شخصيت و مؤدّب هستند .
ايشان در تمام شؤون حيات بر بال ملائكه در حركتند و خواسته هاى آنان در تمام جوانب هماهنگ با خواسته هاى خداست .
خداوند مهربان در ملكوت هستى و نزد ملائكه به وجود چنين بندگانى مباهات مى كند .
اينان مجمع فضايل و منبع بركات و ميدان خيرات و سرچشمه نيكى ها و نيكوكارى ها هستند .
اينان حلاّل مشكلات مردم و تأمين كننده نياز نيازمندان و چراغ پر فروغ خانه يتيمان و دستگير مستمندان و آبروى صاحبان آبرويند .
اينان از بركت ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتب الهى و انبيا و انفاق مال در راه خدا به محتاجان و برپا داشتن نماز و اداى زكات و آراسته بودن به اخلاق حسنه ، داراى ارزشى هستند كه جز خدا احدى بر آن ارزش آگاهى ندارد .
فرداى قيامت و حتى در عالم برزخ بهشت برين از اينان و جهنم آتشين از آنان است .
پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله در روايت مهمى درباره اين دو طايفه مى فرمايد :
اِذا وُضِعَ الْعَبْدُ فى قَبْرِهِ وَانْصَرَفَ اَصْحابُهُ حَتّى لَيَسْمَعَ خَفْق نِعالِهِمْ اَتاهُ مَلَكانِ يُحاسِبانِهِ ، فَاِنْ كانَ مُؤمِنا اَرَياهُ مَكانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَاِنْ كان كافِراً ضَرَباهُ بِمِطْرَقَةٍ مِنْ حَديدٍ بَيْنَ اُذُنَيْهِ فَيَصيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُها مَنْ يَليهِ اِلاّ الثَّقَلَيْنِ :
زمانى كه عبد را در قبرش بگذارند و كسانش او را رها كرده و برگردند ، ميت صداى كفش آنان را در بازگشتشان مى شنود ؛ در اين وقت دو ملك حق براى رسيدگى به حساب او سر مى رسند ، اگر او بنده مؤمن خدا باشد ، مكانش را در بهشت به او نشان مى دهند و اگر بنده اى باشد كه نسبت به نعمت هاى الهى ناسپاسى كرده و راه كفر پيش گرفته با پتكى از آهن جهنم بين دو گوشش مى زنند كه هر چه جز جن و انس است ، صداى وحشت آور و دهشت زاى آن را مى شنوند ! !
با توجه به مسائل عالى الهى واجب است انسان خود را بشناسد و به موقعيت و موقف و وظيفه هر يك از قواى درون و برون آشنا شده و هر يك را بر اساس خواسته هاى الهى بكار گيرد تا درخت وجودش هم چون شجره طيبه براى ابد ، مثمر ثمر گردد .
منبع : پایگاه عرفان