قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سخنراني مهم استاد انصاريان در روز شهادت حضرت زهرا(عليهاالسلام)

در عالم سابقه نداشته که پدری به دخترش بگوید تو مادر منی؛ البته نه مادری که من را زاییده، بلکه تو ریشهٔ فعال من هستی. «اُم» یعنی ریشه؛ یعنی زهرا(علیهاالسلام) اگر تو نبودی، تمام بساط من و خودم ابتر بودیم و قطع می‌شدیم؛ اگر تو نبودی، چراغ قرآن من، چراغ نبوت من و چراغ دین من خاموش می‌شد، چون بعد از من کسی نبود که این دین را حفظ کند.

تنها امیرالمؤمنین(ع) هم‌ کفو زهرا(س)

وجود مبارک رسول خدا(ص) فرمودند: اگر دریاها مرکب بشود، درختان قلم بشوند و جن و انس بنویسند، مرکب‌ها با این قلم‌ها و کمک‌گرفتن از این مرکب‌ها تمام می‌شوند و عمر نویسندگان هم با این گستردگی تعدادشان تمام می‌شود، ولی ارزش‌های وجود علی‌بن‌ابی‌طالب تمام نمی‌شود.

 

کتاب‌های معتبر از وجود مبارک امام باقر(علیه‌السلام) نقل می‌کنند که حضرت باقرالعلوم فرمودند: اگر از زمان آدم تا زمان پیغمبر(ص)، تمام پاکان عالم از انبیاء و مادون انبیا تک‌تک برای ازدواج با صدیقهٔ کبری می‌آمدند، پیغمبر(ص) به تمام آنها جواب رد می‌داد و دلیل هم برایشان می‌آورد که احدی از شما در ارزش‌ها هم‌وزن و هم‌کفو زهرا(علیها‌السلام) نیستید؛ اگر من زهرا را به شما شوهر بدهم، شما همسر مادون او خواهید بود؛ اما وقتی امیرالمؤمنین برای ازدواج آمد، در جا به او فرمودند: خدا عقد تو و زهرا را در عرش خوانده است، یعنی زهرای من هم‌کفو و هم‌وزن توست؛ یعنی اگر هم دریاها مرکب بشود، همهٔ درختان قلم بشوند و همهٔ جن و انس نویسنده بشوند و بخواهند فضائل و ارزش‌های زهرا(علیها‌السلام) را بنویسند، مرکب‌ها تمام می‌شوند و عمر نویسندگان هم به پایان می‌رسد و فاطمه(علیها‌السلام) ناشناخته می‌ماند.

 

تأویل «مرج‌البحرین» در کلام معصومین(ع)

چه تعبیر ویژه‌ای در تأویل آیات سورهٔ الرحمن از رسول خدا(ص) و ائمه دربارهٔ این زن و شوهر نقل شده است. اصل تعبیر از پروردگار و تأویل تعبیر از ائمهٔ طاهرین و پیغمبر (ص) است: «مرج البحرین یلتقیان»: دو دریا در کنار هم هستند، «بینهما برزخ لا یبغیان» و حفاظی بین این دو دریاست که این دو دریا را با تمام امنیت حفاظت می‌کند و این دو دریا با همهٔ دریاها فرق می‌کنند: «یخرج بینهما اللؤلؤ و المرجان» محصول این دو دریا لؤلؤ و مرجان است.

 

ائمهٔ ما در تأویل این آیات(که قرآن دارای تأویل است) در آیهٔ هفت سورهٔ مبارکهٔ آل‌عمران است که می‌فرماید: «و ما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم» تأویل آیات فقط کار راسخون در علم است و راسخون در علم هم ائمهٔ طاهرین هستند. آنها علم ثابت دارند و علم ثابت آنها با پیشرفت هر علمی تغییر نمی‌کند. ائمه می‌فرمایند: دریایی که در این آیه است، یعنی «بحرین» دو دریا، یک دریا فاطمهٔ اطهر(علیهاالسلام و یک دریا هم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است.

 

شگفتی‌های بی‌شمار دریای وجود امیرالمؤمنین و زهرا(س)

حالا چرا این زن و شوهر را به آسمان‌ها مَثَل نزد، به زمین مثل نزد، به یک باغ مثل نزد؟ علتش این است که وجود مبارک حضرت زین‌العابدین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «یا من فی البحار عجائبه» خدایا شگفتی‌های خلقت تو در دریاهاست، نه در ستارها و کهکشان‌ها و سحابی‌ها و زمین‌ها و دشت‌ها و کوه‌ها؛ اینها در مقابل دریاها شگفتی ندارند، دریای وجود صدیقهٔ مرضیه و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شگفتی‌های غیرقابل‌شمارش دارد که پیغمبر(ص) می‌فرمایند: اگر دریاها مرکب بشوند و درختان هم قلم، جن و انس هم نویسنده، نمی‌توانند به شماره در بیاورند. این مطلب برای ما خیلی روشن نیست، یعنی چه؟ باید به یک روایت بسیار مهم متوسل شد که هم اهل‌تسنن در کتاب «کنزالعمال» و هم مرحوم کلینی در جلد دوم «اصول کافی» در باب فضل قرآن نقل کرده‌اند.

 

اعجاز قرآن در قیامت

آنچه در کتاب‌های اهل‌تسنن نقل شده، با آنچه در «کافی» شریف نقل شده، یکی است؛ یعنی یک روایت متفق‌علیه است و متن روایت نشان می‌دهد که اسلام از وجود مبارک پیغمبر(ص) صادر شده است. جالب این است که اهل‌تسنن متن روایت را از امیر المؤمنین نقل می‌کنند و می‌گویند قال علی(علیه‌السلام) و شیعه متن این روایت را از مقداد‌بن‌اسود نقل می‌کنند. بخش اندک روایت این است که پیغمبر(ص) می‌فرمایند: «قرآن لا تحصی عجائبه»، شگفتی‌های قرآن قابل‌شمردن نیست. علامهٔ مجلسی می‌فرماید: چهارصد سال پیش که من در زمان خودم حدود بیست‌هزار نوع تفسیر را شناسایی کردم، من عدد تفاسیر نوشته‌شده از زمان مجلسی تا الآن را نمی‌دانم، ولی علمای اهل‌سنت، دانشمندان اسلامی و علمای شیعه تفسیرهای بسیار عالی در روزگار گذشته نوشته‌اند که تمام آنها هم مطلب جدید دارند؛ یعنی رونویسی از یکدیگر نیست.

 

محضر مبارک وجود مبارک علامهٔ طباطبایی صاحب کتاب «المیزان» را در شهر قم درک کرده بودم، کسی به علامهٔ طباطبایی گفت: حضرت‌عالی با مفسّرین قبل از خودتان -سنی و شیعه- به کجای قرآن رسیدید؟ این فیلسوف و عارف و فقیه و مجهز به معارف الهی و فکر قوی(مرحوم شهید مطهری دربارهٔ او می‌فرموند: صدسال دیگر ایشان شناخته می‌شود) فرمودند: مجموع مفسرین اسلامی از زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که ابن‌عباس تفسیر را انتقال داده تا زمان ما، اگر همهٔ تفسیرهایشان را زیر بغلشان بگذارند، از تفسیرهای هفتادجلدی و هشتادجلدی که موجود است و چاپ‌نشده تا تفسیرهای یک‌جلدی، همه جمع بشویم و تفسیرهایمان را هم بیاوریم، من به‌طور یقین اعلام می‌کنم که ما مجموع مفسرین شیعه و سنی تا لب دریا آمده‌ایم و هنوز داخل نرفته‌ایم؛ یعنی نمی‌دانیم چه خبر است و تا روز قیامت هم نمی‌دانیم چقدر تفسیر نوشته می‌شود، ولی از رسول خدا(ص) نقل شده که وقتی اولین و آخرین در قیامت می‌آیند، خدا قرآن را که وارد محشر می‌کند: «یأتی القرآن یوم القیامه بکرا» و اولین و آخرین می‌بینند که قرآن هنوز دست نخورده است و هیچ‌چیزی از آن را کشف نکرده‌اند.

 

مراتب هستی نور از نگاه فلاسفه

این روایت که در «کنزالعمال» و «کافی» نقل شده، در ذهنتان باشد؛ روایت پیغمبر(ص) که فرمودند: ارزش‌های وجود علی(علیه‌السلام) شمرده نمی‌شود، هم باشد؛ روایت امام باقر(علیه‌السلام) هم که فرمودند: زهرا(علیها‌السلام) در اولین و آخرین هم‌کفو نداشته و فقط علی هم‌کفو اوست، در ذهنتان باشد؛ حالا من خدمت شما عزیزان عرض می‌کنم که طبق نگاه فلاسفه و حکمای الهی، هر چیزی در این عالم چهار وجود و چهار مرتبهٔ هستی دارد؛ مثلاً نور از هستی چهار مرتبه دارد: الف) مرتبهٔ لفظی، «نون، واو، را»، لفظ نور؛ چه آثاری بر این وجود نوری بار است؟ هیچ‌چیزی، تنها اثری که دارد، وقتی نور در زبان ما به‌کار گرفته می‌شود، مستمع توجهاش به یک شیء روشن جلب می‌شود، والا اگر ما در سالنی بیاییم که هیچ روشنایی وجود ندارد و تراکم هم در ظلمت زیاد است، میلیون‌ها بار هم بگوییم نور، هیچ روشنایی دیده نمی‌شود. این مرحلهٔ لفظی نور می‌شود.

 

ب) مرتبهٔ کتبی که ما خودکار را برمی‌داریم و روی کاغذ می‌نویسیم، نور هیچ اثری بر این کلمه بار نیست؛ الا اینکه خواننده‌ای کاغذ را ببیند و بگوید اینجا نور نوشته شده است. مرتبهٔ کتبی را در هر تاریکی‌ای ببریم، به درد نمی‌خورد. تاریکی، تاریکی است و این نور نمی‌تواند کاری بکند. برای قرائت خوب است، نور نور، حالا یک‌بار بنویسیم، دوبار بنویسیم، ده‌بار بنویسیم.

 

ج) یک مرتبهٔ وجود و هستیِ نور مرتبهٔ ذهنی است و تنها اثری که دارد، تفکیک ذهنی این نور در ذهنمان از آب و آتش است؛ یعنی به ذهنمان که مراجعه می‌کنیم، از نور همین روشنایی را درک می‌کنیم، ولی اصلاً آثاری در ذهن ما بر وجود ذهنی نور بار نیست.

 

د) در مرتبهٔ لفظی، مرتبهٔ کتبی و مرتبهٔ ذهنی آثاری بر نور بار نیست، ولی مرحلهٔ چهارم هستی نور که مرحلهٔ عینی است، یعنی مرحلهٔ وجود خارجی، وجود خارج از لفظ، خارج از نوشته، خارج از ذهن که وقتی می‌آید، تاریکی را فراری می‌دهد؛ وقتی به بلندگو وصل می‌شود، صدا را پخش می‌کند؛ وقتی به تهویهٔ مطبوع وصل می‌شود، هوا را خنک یا گرم می‌کند؛ وقتی به غذا وصل می‌شود، غذا را می‌پزد. تمام آثار مربوط به نور، به مرحلهٔ عینی و وجود خارجی‌اش مربوط است.

 

مراتب قرآن کریم براساس آیات و روایات

قرآن مجید نیز طبق آیات خودش و روایات چهار مرحله دارد:

الف) یک مرحلهٔ لفظی دارد که من الآن برایتان قرائت می‌کنم: «لَوْ أَنْزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ». شما شنیدید، در مرتبهٔ اثر شنیدن و اثر گفتار: صدا: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی». این مرحلهٔ لفظ است.

ب) یک‌وقت هم خوشنویس قلم را برمی‌دارد و سورهٔ مبارکهٔ واقعه، سورهٔ مبارکهٔ بقره یا سورهٔ مبارکهٔ الإنسان را با خط نسخ می‌نویسد، بعد هدیه می‌کند و می‌گوید این را به دیوار بزنید، خوب است؛ یا همه‌اش را می‌نویسند و چاپ می‌کنند و می‌گویند در خانه‌هایتان باشد که این مرتبهٔ کتبی قرآن است.

ج) مرتبهٔ ذهنی‌اش همانی است که در حفظ قاریان و حافظان است.

د) مرتبهٔ عینی و وجود خارجی‌اش که تمام آثار از او از دنیا تا اعماق ابدیت ظهور می‌کند. این مرتبهٔ چهارم عینی‌ جایی است که تمام قرآن مجید در آنجا تحقق ایمانی، اعتقادی و اخلاقی و عملی پیدا کرده و عینیت به خود گرفته است.

 

امیرالمؤمنین(ع) و زهرا(س)، قرآن عینی

امیرالمؤمنین می‌فرمایند: قرآن عینی که غیر از قرآن کتبی و لفظی و ذهنی است، من هستم و علی کفو زهراست. زهرا(علیهاالسلام) کل قرآن است، علی کل قرآن است و پیغمبر(ص) می‌فرمایند: شگفتی‌های قرآن غیرقابل‌‌شمارش است؛ پس دریاها مرکب، درختان قلم و جن و انس نویسنده نمی‌توانند شگفتی‌های وجود زهرا را شمارش کنند. کجا رفتیم؟ به خدا هیچ‌جا نرفتیم!

خدای را نتوان دید جز به چشم رسول

بتول را نتوان دید جز به چشم رسول

 

اگر می‌خواهی خدابین شوی، باید خدا را از چشم پیغمبر(ص) ببینی؛ چون تمام هویت خدا پیش او حاضر است و اگر کسی می‌خواهد زهرا را بشناسد، باید چشم پیغمبر(ص) را وام بگیرد که چشم پیغمبر(ص) هم وام‌گرفتنی نیست، چون نور چشم پیغمبر (ص) نوری است که به هر کسی -حتی به آسما‌ن‌ها- وام بدهند،  پشت همهٔ آسمان‌ها را می‌شکند. کجا رفتیم؟ جایی نرفتیم و سر جای خودمان هستیم. ما چه می‌دانیم زهرا(علیهاالسلام) کیست؟

 

فاطمه(س) لیلة‌القدر پنهان اهل‌بیت(ع)

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» چه کسی می‌داند که شب قدر کِی است؟ شب نوزدهم است؟ قسم بخور که شب نوزدهم است؛ شب بیست‌ویکم است؟ دلیل بیاور که شب بیست‌و‌یکم است؛ شب بیست‌وسوم است؟ دلیل بیاور که شب بیست‌وسوم است. قدر یک شب است که گم است و احدی نمی‌داند. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لیلة القدر» ما اهل‌بیت فاطمه(علیهاالسلام) است که گم است. کیست؟ بگویید نمی‌دانیم!

 

فاطمهٔ اطهر، فخر زنان عالم

چند خط شعر از یک دانشمند بخوانم؛ از آدم‌های معمولی نمی‌شود شعر خواند. آدم‌های معمولی اصلاً به این حریم راه ندارند! شما دوهزار قصیده در مدح زهرا(علیهاالسلام) برای من بیاور، من هم کمی درس خوانده‌‌ام و خودم هم دیوان شعر نهصد صفحه‌ای دارم، می‌گویم اینها لفظ روی کاغذ است و کنار بگذار؛ اما حالا یک دانشمند، محقق، اهل دل و اهل حال بتواند نوک قلمی ضعیف در مرکب ذهنش بزند و روی کاغذ بیاورد، یک‌خرده می‌توان قبول کرد.

فخر زنان فاطمهٔ اطهری

پیک خدا را چه نکو دختری

 

یعنی تمام زنان دنیا تنها می‌توانند به همه بگویند که در عظمت ما زنان همین بس که زهرا(علیهاالسلام) از جنس ما ساخته شده است. فاطمهٔ اطهر(علیها‌السلام) یعنی چه؟ قرآن را که از روایت پیغمبر(ص) شنیده‌اید چه بود! طبق روایتی که سنی‌ها و شیعه‌ها دارند، پیغمبر(ص) فرمودند: شگفتی‌های قرآن قابل‌شمردن نیست. قرآن مجید می‌فرماید: دسترسی به من برای احدی امکان ندارد، جز کسی که از طهارت عقلی و قلبی و نفسی و اخلاقی و عملی برخوردار است: «لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» و نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»، زهرا(علیها‌السلام) طبق این آیه کل قرآن است، چون به کل قرآن هم دسترسی پیدا کرد.

 

فاطمه(س) ام‌ابیها و حافظ دین خدا

ام‌ابیها لقبت زین سبب

کز حسبت، دخت پدرپروری

در عالم سابقه نداشته که پدری به دخترش بگوید تو مادر منی؛ البته نه مادری که من را زاییده، بلکه تو ریشهٔ فعال من هستی. «اُم» یعنی ریشه؛ یعنی زهرا(علیهاالسلام) اگر تو نبودی، تمام بساط من و خودم ابتر بودیم و قطع می‌شدیم؛ اگر تو نبودی، چراغ قرآن من، چراغ نبوت من و چراغ دین من خاموش می‌شد، چون بعد از من کسی نبود که این دین را حفظ کند. تو بودی که به علی(علیه‌السلام) شوهر دادم که حسن و حسینی تا امام دوازدهمی بیاید و نسل به نسل، فرهنگ تو و شوهرت و یازده فرزندت، نبوت انبیا و توحید و قرآن را حفظ کنند و اگر تو نبودی، من ابتر بودم و همه‌چیز قطع می‌شد.

 

 زهرا(س) محرم‌تر از همه به خدا

گوهر یک‌دانهٔ دریای وحی

رحمت حق شافعهٔ محشری

به پیغمبر(ص) گفت: بابا، در قیامت تو را کجا ببینم؟ فرمودند: عزیز دلم، در کنار کوثر؛ گفت: اگر آنجا شما را ندیدم، کجا ببینم؟ فرمودند: سر راه بهشت و دوزخ، من آنجا هستم. فاطمه(علیهاالسلام) جان خدا در قیامت، این حق را کنار راه بهشت و جهنم به تو می‌دهد که هرکس را که می‌خواهی از دوزخ ببر تا به جهنم نرود. این را والله به پیغمبر(ص) به خودش قسم، ما نتوانستیم این مطلب را در کتاب‌هایمان بیاوریم و ابن‌ابی‌الحدید سنی معتزلی در «شرح نهج‌البلاغه» نوشته است که وقتی زهرا(علیهاالسلام) در روز قیامت وارد محشر می‌شود، خود پروردگار به اولین و آخرین می‌فرماید: چشم‌هایتان را فرو بپوشانید و نگاه نکنید! یعنی نامحرم آمده است؟ نامحرم نیامده، از همه محرم‌تر به خدا آمده است. چرا نگاه نکنید؟ چون دیدهٔ شما طاقت تماشای عظمت زهرای من را ندارد. این را ابن‌ابی‌الحدید به‌عنوان روایت از پیغمبر(ص) نقل می‌کند. چشم که هیچ نیست، چشم که چیزی نیست، دختر پیغمبر(ص) عقل‌ها را خیره کرده‌ای.

 

 فاطمه(س) نیروی جذب یازده اختر و ماه و خورشید

زهد و صلاح و شرف و فضل را

هم‌قدر و هم‌قدم حیدری

یازده اختر که درخشش گرفت

در فلک دین، همه را مادری

مریم یک ستاره داشت که عیسی بود و خوب ستاره‌ای داشت، اما زهرا(علیهاالسلام) یازده ستاره، یک ماه و یک خورشید داشت. خورشیدش پیغمبر(ص)، ماهش علی و یازده ستاره‌اش هم ائمه بودند و نیروی جذب و انجذاب این خورشید و ماه و یازده ستاره نیز فاطمه(علیهاالسلام) بود. اینها حرف دارد و با یک‌ساعت، سه‌ربع چیزی ندارم که بگویم؛ پس با توجه به روایات و مقدماتی که شنیدید و با مطالبی که شنیدید، حالا این بیت را ببینید! به خدا درست است، والله درست است. آنچه در متن کتاب وجود دارد، نکته به نکته همهٔ هستی را در تو خلاصه کرده‌اند.

 

 وصف‌ناپذیری عظمت زهرای اطهر(س)

ملک تو مرز ملکوت خداست

کِی به هوای فدک خیبری؟!

آنچه که در وصف تو گویند

باز برتر و والاتر و والاتری

تمام فریاد و نالهٔ تو به‌خاطر علی بوده و نه به خاطر یک‌تکه زمین؛

در راه علی به خانهٔ وحی

آخر تو شدی فدای قرآن

 

بزرگی و نابخشودگی گناه ظالمین به قرآن عینی

این عظمت و بزرگی را دیدید! این دریا و شگفتی‌هایش را دیدید! حالا عظمت گناه مجرمان در روز بعد از مرگ پیغمبر (ص) را ببینید؛ ببینید به چه کسی و به چه‌چیزی ظلم شده است! گناه این ظلم به‌خاطر طرفش زهرا(علیهاالسلام) که وجودش قرآن عینی بوده و شگفتی‌های وجودش قابل‌شمارش نبوده و به نگاه خدا دریای بی‌ساحل است، به‌خاطر طرفی که ظلم شده، گناه چقدر عظیم است! شما کارهایی که کردید، فکر می‌کنید خدا شما را می‌بخشد، اگر ببخشد که خدا ظلم کرده است.

 

شرح حمله به خانهٔ زهرای مریضه و شهادتش

مسعودی متوفی سال 345، یعنی شصت-هفتاد سال بعد از امام عسکری(علیه‌السلام)، ببینید چقدر به عصر پیغمبر(ص) و ائمه نزدیک است، او می‌نویسد: «فوجّه الی منزله» جمع زیادِ خشمگینی به‌طرف منزل علی(علیه‌السلام) رفتند. مسعودی نمی‌گوید این جمع آمدند و ایستادند و در زدند، بلکه می‌گوید: «فهجموا علیه» دسته‌جمعی هجوم کردند، «و احرقوا بابه» در را آتش زدند. به او گفتند: عُمر! زهرا در این خانه است. گفت: و ان؛ گفتند: علی‌ در این خانه است. گفت: و ان؛ گفتند: چهار بچهٔ کوچک در اینجا هستند. گفت: و ان، یا با ما یکی بشوند و یا همه را می‌سوزانیم.

 

به‌نظر شما عربستانی‌ها و آخوندهایتان ما کافر هستیم و شما مؤمن هستید؟! به حقیقت زهرا(علیها‌السلام) با این کفری که به ما حکم دادید، ما اهل بهشت هستیم و شما و اربابانتان با آن دینتان اهل جهنم هستید به‌نظر شما ما کافریم؟ بله؛ چرا؟ چون از زهرا(علیها‌السلام و علی(علیه‌السلام) و قرآن کریم دفاع می‌کنیم که این کفر ما عین ایمان انبیاست.

 

داخل خانه ریختند، «فَستَخَرجوهُ مِنهُ کَره» این هفتاد-هشتاد نفر علی را گرفتند و با زور می‌کشیدند، نمی‌گذاشتند خودش راه بیاید. در فیلم‌های بحرین دیده‌اید که چه‌جوری می‌زنند و هُل می‌دهند، مشت روی علی(علیه‌السلام) بلند کردند، «و زقتوا سید النساء بالباب» این‌ هفتاد-هشتاد نفر، همه در اتاق جا نشدند و سی-چهل نفر دمِ دالان در بودند و داشتند علی(علیه‌السلام) را می‌کشیدند، زهرا(علیها‌السلام) بین در و دیوار مانده بود، ناگهان در افتاد! زهرا(علیهاالسلام) به دیوار تکیه داده بود.

 

کتاب بسیار مهم سنی‌ها که به آن افتخار می‌کنند و می‌گویند مال ماست، کتاب «ملل و نحل» شهرستانی، متوفی قرن پنجم در صفحهٔ 57 جلد اول می‌گوید: جمعیت علی(علیه‌السلام) را می‌بردند، «انّ عمر ضرب بطن فاطمه» عمر دید که زهرا به دیوار ایستاده است، با لگد به شکم زهرا(علیهاالسلام) زد، «حتی القت الجنین». علی را بردند و زهرا(علیهاالسلام) با آن لگد افتاد. عمر هم خیالش راحت شد و فکر کرد که زهرا را کشته است. هیچ‌کس دیگری نبود، مدتی گذشت، زنی که با لگد سقط جنین کند، جانی ندارد و بی‌حال افتاده بود، چشمش را باز کرد و دید سرش در دامن فضه است، نگفت سینه‌ام، پهلویم و درد لگد، بچهٔ افتاده، اینها را نگفت! گفت: فضه، علی کجاست؟ یعنی مردم، فقط به‌دنبال علی بگردید. فضه گفت: خانم، نمی‌دانید که او را با چه وضعی بُردَند. گفت: فضه مرا بلند کن. فضه زیر بغل زهرا را گرفت، فضه به حسن و حسین بگو بیایند و به من کمک کنند تا به مسجد بروم. دختر پیغمبر(ص)! یک حسن و حسین داشتی که تو را ببرند، اما دخترت از دَمِ خیمه تا گودال با کمک چه کسی آمد؟ امام زمان(علیه‌السلام) می‌فرمایند: عمه‌ام کمک نداشت و پای برهنه، درحالی‌که به سروصورت می‌زد، با عجله به میان گودال آمد و دید که شمر با آن بدن سنگین روی سینهٔ ابی‌عبد الله نشسته است.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه