قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل کلید گنج سعادت - جلسه دوم - درباره تقابل عقل و شهوت

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین.
خداوند متعال سرمايه هاى بسيار عظيمي در وجود انسان به وديعت نهاده است كه در بين موجودات عالم بي‌نظير است. به طوري كه هيچ موجودى در عالم به اندازه او سرمايه و استعداد ندارد.  قرآن مجيد به برخي از سرمايه هاى اين منبع باكرامت اشاره كرده است كه، بي‌شك، مهم‌ترين و بزرگ‌ترين آن‌ها، كه بدين كيفيت در هيچ موجود ديگرى ديده نمى شود، عقل و خرد يا به تعبير قرآن لبّ يا مغز است.  در قرآن مى خوانيم:«الشيطان يعدكم الفقر ويأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع عليم. يؤتي الحكمة من يشاء ومن يؤت الحكمة فقد أوتي خيرا كثيرا وما يذكر إلا أولوا الالباب ». شيطان شما را به هنگام انفاق مال باارزش از تهيدستى و فقر مى ترساند و شما را به كار زشت چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات امر مى كند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى دهد و خدا بسيار عطا كننده و داناست. حكمت را به هر كس بخواهد مى دهد، و آن‌كه به او حكمت داده شود، بى ترديد او را خير فراوانى داده اند، و جز صاحبان خرد كسى متذكّر نمى شود.

- درشگفتی مغز آدمی

- ارزش عقل

- خواسته عقل و خواسته شهوت

- جدال دائمی عقل و شهوت

- ز رنگین خانه شهوت بپرهیز!

- درسی از مرحوم تربتی

- فرزند خوب مادر نادان نپرورد

- درسی دیگر از مرحوم تربتی

- این ها همه از برکت عقل است

- ادامه ماجرای آن نوجوان

- وسعت و قداست میدان عقل

- اهتمام شیعه برمساله عقل

- همسویی عقل با انبیاء

- پی نوشت

اصفهان - مسجد سید - صفر 1374 

 

 

پي‌نوشت:
 . براي اطلاع بيشتر رك: بحارالانوار، ج57، ص 268: باب فضل الانسان وتفضيله على الملك وبعض جوامع أحواله.
 . احاديث در اين باره آن قدر زياد است كه بعضي مؤلفين، مانند شيخ كليني در كتاب كافي، براي آن بابي جداگانه اختصاص داده و به سبب اهميت موضوع، آن را در اول كتاب آورده‌اند. براي نمونه: علل الشرائع، شيخ صدوق، ج1، ص 4: «قال أمير المؤمنين علي ابن أبى طالب عليه‌السلام: «ان الله عزوجل ركب في الملائكة عقلا بلا شهوة، وركب في البهائم شهوة بلا عقل. وركب في بني آدم كليهما، فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملائكة، ومن غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم». السرائر، ابن إدريس حلي، ج3، ص620: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله: «يا علي، العقل ما اكتسب به الجنة، وطلب به رضا الرحمن. يا علي، إن أول خلق خلقه الله عز وجل العقل، فقال له أقبل فأقبل، ثم قال له أدبر فأدبر، فقال وعزتي وجلالي، ما خلقت خلقا هو أحب إلى منك، بك آخذ، وبك أعطي، وبك أثيب، وبك أعاقب»، كافي، ج1، ص10: «عن علي عليه‌السلام قال: هبط جبرئيل على آدم عليه‌السلام فقال: يا آدم إني امرت أن اخيرك واحدة من ثلاث فاخترها ودع اثنتين فقال له آدم: يا جبرئيل وما الثلاث؟ فقال: العقل والحياء والدين، فقال آدم: إني قد اخترت العقل. فقال جبرئيل للحياء والدين: انصرفا ودعاه، فقالا: يا جبرئيل إنا امرنا أن نكون مع العقل حيث كان، قال: فشأنكما وعرج». الكافي، ج1، ص11: «الحسن بن الجهم قال: سمعت الرضا عليه‌السلام يقول: صديق كل امرء عقله، وعدوه جهله».
 . اين تعبير 16 بار در قرآن به كار رفته است. در اين آيات: بقره، 179، 197، 269- آل عمران، 7، 190- مائده،100- يوسف، 111- رعد، 19- ابراهيم، 52- ص 29، 43- زمر، 9، 18، 21- غافر، 54- طلاق، 10.
 . بقره، 269.
 . كافي، ج1، ص 10.
 . در اين باره روايات فراواني وجود دارد. براي نمونه، التحفة السنية (مخطوط)، سيد عبد الله جزائري، ص 72: «عن النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله: «تفكر ساعة خير من عبادة سنة». نور البراهين، سيد نعمت الله جزائري، ج 2، ص 331: «أمير المؤمنين عليه‌السلام: «تفكر ساعة خير من عبادة ستين سنة». كافي، ج2، ص54: «عن الحسن الصيقل قال: سألت أبا عبد الله عليه‌السلام عما يروي الناس أن تفكر ساعة خير من قيام ليلة، قلت: كيف يتفكر؟ قال: يمر بالخربة أو بالدار فيقول: أين ساكنوك، أين بانوك، ما لك لا تتكلمين؟!»
 . ابن فهد حلي، عدة الداعي، ص66.
 . كافي، ج1، ص12: «قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله: ما قسم الله للعباد شيئاً أفضل من العقل، فنوم العاقل أفضل من سهر الجاهل، وإقامة العاقل أفضل من شخوص الجاهل ولا بعث الله نبياً ولا رسولاً حتى يستكمل العقل، ويكون عقله أفضل من جميع عقول أمته وما يضمر النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله في نفسه أفضل من اجتهاد المجتهدين، وما أدى العبد فرائض الله حتى عقل عنه، ولا بلغ جميع العابدين في فضل عبادتهم ما بلغ العاقل، والعقلاء هم أولو الألباب، الذين قال الله تعالى: «وما يتذكر إلا اولو الألباب». كافي، ج1، ص 12: «محمد بن سليمان الديلمي، عن أبيه قال: قلت لأبي عبد الله عليه‌السلام: فلان من عبادته ودينه وفضله؟ فقال: كيف عقله؟ قلت: لا أدري، فقال: إن الثواب على قدر العقل...».
 . درباره امكانات مادي حضرت مسيح در نهج البلاغه، خطبه 160 مي‌خوانيم: «وإن شئت قلت في عيسى بن مريم عليه‌السلام، فلقد كان يتوسد الحجر ويلبس الخشن ويأكل الجشب. وكان إدامه الجوع، وسراجه بالليل القمر، وظلاله في الشتاء مشارق الارض ومغاربها، وفاكهته وريحانه ما تنبت الارض للبهائم، ولم تكن له زوجة تفتنه، ولا ولد يحزنه، ولا مال يلفته، ولا طمع يذله، دابته رجلاه، وخادمه يداه».
 . بحارالانوار، ج77، ص54، ح3.
 . «لعن الله الراشي والمرتشي و الماشي بينهما». بحار الانوار، ج104، ص274، ح11.
 . از خيام است. در مواعظ خواجه عبدالله انصاري هم آمده است.
 . در دعاي جوشن كبير مي‌خوانيم: «يا حبيب من لا حبيب له، يا طبيب من لا طبيب له، يا مجيب من لا مجيب له، يا شفيق من لا شفيق له، يا رفيق من لا رفيق له، يا مغيث من لا مغيث له، يا دليل من لا دليل له، يا أنيس من لا أنيس له، يا راحم من لا راحم له، يا صاحب من لا صاحب له...». نيز اين روايت: مستدرك الوسائل، ج11، ص293: «قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله: «إن الله رفيق يعطي الثواب ويحب كل رفيق، ويعطي على الرفق ما لا يعطي على العنف». كافي، ج2، ص120: «عن أحدهما عليهما‌السلام قال: إن الله رفيق يحب الرفق ومن رفقه بكم تسليل أضغانكم ومضادة قلوبكم».
 . اعراف، 85؛ اعراف، 65؛ اعراف، 73.
 . كافي، ج1، ص13:  رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله: «لا بعث الله نبياً ولا رسولاً حتى يستكمل العقل، ويكون عقله أفضل من جميع عقول أمته».
 . كافي، ج2، ص451: «قال أمير المؤمنين عليه‌السلام: ترك الخطيئة أيسر من طلب التوبة وكم من شهوة ساعة أورثت حزنا طويلا والموت فضح الدنيا، فلم يترك لذي لب فرحا». مستدرك الوسائل، ج11، ص263: «ابن ابي عمران الهلالي قال: سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد عليهماالسلام يقول: «كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طويلا، وكم من لذة ساعة قد اورثت حزنا طويلا».
 . از گلستان سعدي است. نشاط اصفهاني نيز در همين معنا مي‌گويد: ترسم نرسي به كعبه اي شيخ/ كاين راه به سوي سومنات است. (سومنات بتخانه‌اي معروف در هند بود كه به دست سلطان محمود غزنوي ويران شد).
 . مصرعي است از الهي نامه عطار نيشابوري.
 . آيت الله حاج شيخ عباس تربتي (1250- 1322ش) والد واعظ شهير مرحوم حسينعلي راشد است. او در قريه كاريزك تربت حيدريه ديده به جهان گشود. پدرش او را به مكتب و سپس به شهرستان تربت حيدريه فرستاد و در مدرسه مرحوم شيخ يوسفعلي نزد مرحوم حاج عبدالحميد مقدمات را  فرا گرفت. پس از طي دوره مقدمات، مدارج عاليه علمي را نزد علماي اعلام بويژه مرحوم حاج شيخ علي اكبر تربتي، شاگرد مرحوم آخوند خراساني، در تربت و مشهد تكميل كرد. او در هنگام فراغت به گفتن مسائل ديني و موعظه مردم مي‌پرداخت و به كارهاي ديني و مجالس و منابر مردم، بي آن‌كه در برابر آن‌ها چيزي قبول كند، رسيدگي مي‌كرد. مرحوم حاج ملا عباس تربتی، افزون بر مواظبت همیشگی بر عبادت های شخصی، در تمام اوقات شبانه روز و حتی بعد از نیمه شب زمستان و در نیمه روز تابستان، برای هر گونه کار شرعی و حاجتی که مردم داشتند، می شتافت. او عاشق خدمت به مردم بود و در این راه هیچ گاه خسته نمی شد. گاه پیش می آمد که بعد از نیمه شب، حاجتمندی به در خانه اش می رفت و او بی درنگ و بدون کمترین اکراهی، همانند پرنده ای سبکبال بر می خاست و وضو می گرفت و برای رفع حاجت او، بدون اندک تأملی می شتافت. ملا عباس گاه برای برطرف کردن مشکلات مردم و رسیدگی به آن‌ها، فرسنگ ها با پای پیاده به روستاهای اطراف می رفت و ساعت ها بدون این‌که غذایی بخورد یا استراحتی نماید، به راه خویش ادامه می داد.
       حاج آخوند در سال 1306 هجری شمسی عازم مکه معظمه شد. با این‌که احتمال داشت به ایشان گذرنامه داده نشود، از این‌که به طور غیر قانونی سفر كند امتناع ورزید و گفت: من چنین کاری نمی کنم. با آن‌که بی نهایت اشتیاق زیارت مکه را دارم ولی بر خلاف معمول و قانون حاضر نیستم. ایشان در سایر کارها نیز همین طور بود. از اين رو، به نظم و دقت در امور ديني و به كثرت عبادت و تهجد در بين علماي وقت معروف و در زهد و تقوا زبانزد خاص و عام بود تا جايي كه آيت الله حاج آقا حسين قمي، از مراجع تقليد، درباره ايشان فرموده بود: حاج آخوند نه فقط از خوبان عالم اسلام كه از خوبان دنيا است. مرحوم استاد بديع الزمان فروزانفر نيز گفته بود: دنيا به دور اين مرد نگشته بود. و از مرحوم آقا بزرگ تهراني نقل شده است كه اگر حاج آخوند اين تعبد شديد را نمي‌داشت از اين‌هم بزرگ‌تر مي‌شد.
       سرانجام، ايشان در روز يكشنبه 17 شوال 1362 قمري مطابق با 24 مهر 1322 شمسي در تربت حيدريه در خانه شخصي خود به ‌رحمت ايزدي پيوست. پيكر مطهرش در مشهد مقدس در آخرين غرفه صحن آزادي در زاويه شمال غربي حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه‌السلام به خاك سپرده شد و طبق وصيتش اين آيه قرآن را بر سنگ قبرش حك كردند: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد».
      براي آشنايي بيشتر با زندگاني اين مرد الهي رك: حسينعلي راشد، فضيلت‌هاي فراموش شده.
 . نهج البلاغه، ج2، ص161، خطبه 193.
 . مصرعي از پروين اعتصامي است.
 . شيخ جعفر شوشتري (1220-1303ق) فرزند شيخ حسين، فرزند حسن، فرزند ملا علي، فرزند علي، فرزند حسين شوشتري مشهور به نجّار است. شيخ جعفر از اعاظم علماي اسلام، عالمي عامل و واعظي متّعظ بود. از آن‌جا كه در ميان مجتهدان و مراجع تقليد وعظ و خطابه چندان معمول نبود و آن جناب به اين مهم اقدام مي‌كرد، جنبه وعظ و ارشادش مقام اجتهادش را تحت ااشعاع قرار داده است تا حدي  كه بعضي وي را به فقاهت و اجتهاد نمي‌شناسند و تنها واعظي مبرّز و سخنراني بي همتا مي‌دانند؛ ولي حقيقت اين است كه وي مقدم بر بسياري از مجتهدان عصر خويش بوده و رساله علميه‌اش به نام منهج الرشاد در حيات وي و پس از وفات بارها چاپ و منتشر شده است و تا قبل از رواج عروة الوثقي، تأليف آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي، آن رساله محور فتاواي مراجع تقليد بوده و بر آن حاشيه زده‌اند.
       علاّمه تهرانى كه يكى از بزرگان جهان علم و عمل بود، درباره شيخ جعفر مى‌نويسد: مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى، رحمه‌الله، فرزند حسين شوشترى، از بزرگان علما و اجلاّء فقها و مشاهير دانشمندان و از فراخوانان به سوى خدا ودعاة الى اللّه در عصر خود بوده است.
       صاحب المأثر و الاثار نيز درباره‌اش مي‌نويسد: مجتهدي جليل القدر و متفقهي عظيم الشأن بود... در تقوي و قدس و ورع و زهد او از متأخرين و معاصرين كسي ديده و شنيده نشده است.
       شيخ پس از خواندن مقدمات و ادبيات در شوشتر به نجف اشرف مهاجرت كرد و در طول دوران تحصيلش از اساتيد بزرگي چون: شيخ اسماعيل فرزند شيخ اسدالله كاظمي رضوان الله عليهما؛ شيخ علي فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء (مشهور به شيخ جعفر كبير)؛ مرحوم صاحب ضوابط؛ مرحوم صاحب فصول؛ جناب شريف العلما رحمه‌الله؛ شيخ محمد حسن نجفي معروف به صاحب جواهر رحمه‌الله؛ شيخ حسن فرزند شيخ جعفرقدس‌سره مؤلف انوارالفقاهه؛ و حاج شيخ مرتضي انصاري رحمه‌الله بهره برد. از اين مرد بزرگ كتاب‌هايي چند نيز بدين قرار به جا مانده است: منهج الرّشاد يا مجمع الرسائل (رساله علميه‌اي كه در سال 1288ق چاپ شد و با حاشيه آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي رحمه‌الله تجديد چاپ شد)؛ مبادي الاصول؛ الخصائص الحسينيه: اين كتاب دوجلد بوده كه جلد اول چند بار تجديد چاپ و ترجمه شده و جلد دوم مفقود گرديده است؛ اصول دين يا الحدائق في اصول الدّين كه يك هزار سطر بوده و به عنوان اين‌كه اصول دين و معرفت به اصول اعتقادات از مقدمات نماز است نگاشته شده است

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه