قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تخريب اركان هدايت‏

 

 

چه شب تلخى براى هستى بود، كه ظرف عالم را از چنين گوهرى خالى كردند.

چه محروميتى براى جهان ايجاد شد، درست بود كه بين زمين و آسمان، جبرئيل قسم خورد:

«تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ ارْكانُ الهُدى » به خدا ساختمان هاى هداى فرو ريخت.

چقدر دلم براى آنهايى كه يوسف عليه السلام را رها كردند و زليخايى شدند مى سوزد.

آنهايى كه على عليه السلام را رها كردند و كارل و ماركسى شدند. گرفتار ماهواره و دوستى با معاويه هاى زمان خود شدند.

اى كاش خدا به آنها نيز لطفى مى كرد كه برمى گشتند و هدايت مى شدند. اين كه هدايت نمى شوند؛ چون نمى خواهند. اما آن كسى كه بخواهد، چنان خدا او را زيبا هدايت مى كند كه براى تمام جهانيان نور مى شود.

لذا سيدالشهداء عليه السلام به حرّ فرمود:

«أَنْتَ حُرٌّ فِى الدنيا وَ الآخِرَةِ»  اما گر بخواهد كه از آغوش نجس دوزخى اين مكّاران و زليخاهاى زمان نجات پيدا كند و در كشور وجود، كنار عزيز مصرِ وجود بنشيند، مى تواند.

ذكر مناجات با پروردگار

 

يوسف به زليخا مى گفت:

آتش زدم آن خرقه پشمينه سالوس

 

بر سنگ زدم شيشه تقوا را و شكستم

رندى و نظر بازى و شيدايى و مستى

 

چندين هنر استاد غمت داد به دستم

از مسجد و محراب شدم سوى خرابات

 

تسبيح بيفكندم و زنّار ببستم

بودم به صلاح و ورع و زهد گرفتار

 

صد شكر كه عشق آمد و زين جمله برستم

چون فيض بريدم ز همه خلق به يكبار

 

برخاستم از خود به ره دوست نشستم «2»

     

 

اين بحث محبوبيت، فوق العاده مهم است كه چرا اين جوان در اوج جوانى محبوب خدا شد؟ محبت خدا كه نهايت ندارد. آن محبتى كه حضرت يوسف عليه السلام به آن وصل شد، محبت بى نهايتى است كه غوغا مى كند. تا كسى محبوب خدا نشود، اين محبت را نمى فهمد. كار بدن و عقل نيست. درك اين محبت، كار دل است؛ چون دل، خانه خداست.

نگاهى به دلهاى خود بياندازيم. چه كسى در اين دل نشسته و آن را كارگردانى مى كند؟ چه كسى ما را به اين طرف و آن طرف مى كشاند؟ او كيست؟ مقدارى در حق او يا آنها فكر كنيم.

در كاخ و در اوج جوانى، چنان محبتِ محبوبش را به طرف خود كشيد كه هر چه

زليخا به هر شكلى جلوى او جلوه كرد، با دنيايى از حال معنوى به اين زن گفت:

«مَعاذَ اللَّهِ»

محبوبم نمى خواهد. من فقط يك نفر در دلم نشسته است:

«القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله» مگر در دعاى كميل نمى فرمايد:

«عَظُمَ فِيما عِنْدَكَ رَغْبَتُه»  خدايا! شوقم به تو و آن چيزى كه نزد توست، عظيم است. پول، نان، رفيق، خانه، مردم، مقام و شهوات آرامم نمى كنند، اين در به درى كافى است، مرا نجات بده.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه