نوشته: استاد حسین انصاریان منابع : کتاب عرفان اسلامی جلد یک
امام عليه السلام به نتيجه عملى هريك از خوف، اميد و عشق اشاره مى كنند و ابتدا نتيجه و ثمره خوف را بيان مى دارند و مى فرمايند:
دليل اين كه خوف در دل عارف پديد مى آيد «گريز» است در اينجا بايد ديد منظور حضرت از گريز چيست؟
انسان بايد بداند كه در زندگى با دو واقعيّت روبه روست:
1- مجموعه مسائل و برنامه هايى كه به نفع اوست، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند.
2- مجموعه برنامه هايى كه به زيان اوست گرچه در ظاهر سود و منفعت باشد.
بى ترديد هيچ خردمندى خواهان زيان نيست و اهل خرد از هر زيانى سخت گريزانند و اين مسئله ثابت شده است كه جز خدا و آنچه مربوط به اوست نه اين كه هيچ چيز ديگر براى انسان نفعى ندارد، بلكه زيانبار است، به همين خاطر عارفان براساس معيارهاى قرآنى زندگى مى كنند و دربازار دنيا جز با خداى بزرگ با كسى معامله ندارند؛ زيرا مى دانند خداوند مهربان تنها خريدار انسان است و از آدمى فقط ايمان و عمل صالح مى خرد و در برابر آن مزد بى نهايت كرامت مى كند و غير خدا تمام هستى انسان را در راه شكم و شهوت خود مى برد و در برابر اين معامله چيزى به انسان نمى دهد؛ زيرا چيزى ندارد كه به انسان بدهد. غير خدا آدمى را به فقر مادى و معنوى مى كشد و دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد ووسيله هلاكت ابدى آدمى را فراهم مى نمايد بنابراين عارف از غير حق، رسالت انبيا، امامت امامان عليهم السلام، حكمت حكيمان، عرفان عارفان واقعى، اخلاق حسنه و اعمال پسنديده، سخت گريزان و به شدّت در ترس و وحشت است.
كسى كه از امور زيان بار و خسران آورِ غير قابل جبران گريزان نباشد، بايد بداند كه هنوز ترس از مقام خدا و وحشت از عقاب فردا، در دل او جاى نگرفته است گرچه خود را عارف بداند به وادى عرفان اسلامى قدم نگذاشته است.
راستى مگر رشد و كمال، بصيرت و بينايى و يافتن و رسيدن به اصل معرفت با ادّعاى بدون عمل و دعواى بدون سرمايه امكان پذير است؟!
از چه چيز بايد گريخت
به طور كلّى از آيات و روايات و آثار اسلامى استفاده مى شود:
انسان بايد از دو چيز و هرچه وابسته به آن دو چيز است سخت گريزان باشد:
1- از همنشينى با گناهكار و فاسدى كه اميد بازگشت و توبه به او نمى رود از آنجا كه نشست و برخاست با اين افراد مانع راه رشد و كمال انسانى است، بايد تا سر حدّ ريشه كن شدن ارتباط، با او به مبارزه برخاست.
2- آنچه از ديدگاه قرآن و اخبار به عنوان گناه و امر حرام معرّفى شده است.
در اينجا به بخشى از آيات و رواياتى كه مربوط به اين دو واقعيّت است اشاره مى كنيم:
آيه اوّل: هوسرانان
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِىٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَايُؤْخَذْ مِنْهَا أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِن حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ ] «1».
و كسانى كه دينشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا آنان را فريفت، و اگذار و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ كه مبادا كسى [در روز قيامت ] به [كيفر] آنچه [از گناهان ] مرتكب شده [از رحمت و ثواب ] محروم ماند [و به هلاكت سپرده شود] و او را جز خدا سرپرست و ياور و شفيعى نباشد و اگر [براى رهايى اش از عذاب ] هر گونه عوض و فديه اى بدهد از او پذيرفته نشود. آنانند كه به سبب آنچه [از اعمال زشت ] مرتكب شده اند [از رحمت و ثواب ] محروم مانده [و به هلاكت سپرده شده ] اند. و به خاطر آن كه همواره [به آيات الهى ] كفر مى ورزيدند براى آنان نوشابه اى از آب جوشان و عذابى دردناك است.
آرى، بنابر دستورى كه خداوند در اين آيه به پيامبرش داده است مردم مؤمن و عارفان باللّه، بايد بااين گونه مردم كه دين خدا را به مسخره گرفته اند قطع رابطه كنند و از اين بى خردانِ بى خبر، بگريزند و با آنان هيچ گونه معاشرتى نداشته باشند و به هنگام مبارزه- بنا به دستور قرآن در هر عصرى- تا ريشه كن شدن آنان به جهاد برخاسته و راه الهى را از لوث وجود اينان پاك كنند.
______________________________
(1)- انعام (6): 70.
مسلم گروهى هايى كه به عنوان قطب و درويش و فقير الى اللّه، اعلام موجوديّت مى كنند- كه تشكيل دهندگان سلطنت و شاهنشاهى و دربارهاى كثيف و عمودهاى حكومت هاى خائنانه بوده و هستند و حتّى در قالب اقطاب و به گفته خودشان فقرا، مقاصد شوم و پليد خود را عملى مى كنند- مورد تاييد اسلام نبوده وفريب خورده گان در مسير ضلالت و گمراهى به سر مى برند.
اينان قطب برنامه هاى شيطانى بوده و ذره اى از عرفان اسلامى را نچشيده بلكه گرگانى در لباس ميش و به فرموده پروردگار عالم در حديث قدسى «قطّاع طريق» بندگان حق بودند.
عارف واقعى و سر حلقه عارفان حقيقى و قطب عرفان و هدايت، وجود مقدّس مولى الموحّدين، امام العارفين، اميرالمؤمنين عليه السلام است كه قسمتى از تمام عمرش را با قلدران و گردنكشان و سازندگان دربار و پايه گذاران شاهى و سلطنت و زورمداران و مانعان راه خدا، با سرسختى هرچه تمام تر مبارزه و جان شيرين خود را در اين راه كه راه خدا بود، در محراب عبادت نثار كرد و چه وقيحند آنان كه آلوده به گناه و يار گناهكارند، آن گاه خود را عارف و درويش و وابسته به مولا مى دانند!!
آيه دوم: تفرقه اندازان
إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِى شَىْ ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ] «1».
مسلماً كسانى كه دينشان را بخش بخش كردند، وگروه گروه شدند، تو را هيچ پيوندى با آنان نيست، كار آنان فقط با خداست، سپس به اعمالى كه همواره
______________________________
(1)- انعام (6): 159.
انجام مى دادند، آگاهشان مى كند.
در اين آيه تعليم مى دهد كه عارف به راه از چنين پليدانى بايد گريزان باشد و از همكارى با آنان سخت بپرهيزد كه اينان نابود كننده دنيا و آخرت آنانند.
آيه سوم: مسخره كنندگان
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوا وَلَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللّهَ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ ] «1».
اى مؤمنان! كسانى كه دين شما را مسخره و بازيچه گرفته اند، چه از اهل كتاب و چه از كافران، سرپرستان و دوستان خود مگيريد و اگر مؤمن هستيد از خدا پروا كنيد.
ملّت اسلام بعد از پنج قرن تجربه، بايد به اين نتيجه رسيده باشد كه از يهود و نصارى و كفّار و به تعبير روشن تر از غرب و شرق جز زيان چيزى عايدش نشده و نمى شود؛ بنابراين امروز، روز دوستى و ارتباط با آنان نيست، بلكه روز مبارزه و ريشه كن كردن وجود پليد آنان از سر راه بشريّت است.
آيه چهارم: ظاهرفريبان
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِى الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئاً
______________________________
(1)- مائده (5): 57.
أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ] «1».
اى پيامبر! كسانى كه در كفر مى شتابند تو را غمگين نسازند، چه آنان كه به زبانشان گفتند: ايمان آورديم و دل هايشان ايمان نياورده، و چه آنان كه يهودى اند كه به شدت شنونده دروغند [با آن كه مى دانند دروغ است ] و به شدت گوش به فرمان گروهى ديگرند كه [از روى حسد و كبر] نزد تو نيامده اند. [آن گروهى كه ] كلمات [خدا] را پس از استوارى در جايگاه هايش تحريف مى كنند، [و معناى حقيقى اش را تغيير مى دهند و به مقلّدان و مطيعان بى سواد خود] مى گويند: اگر [از طرف پيامبر اسلام ] احكام [و فرمان هايى مطابق ميل ما] به شما ابلاغ كردند بپذيريد، و اگر آن را [مطابق ميل ما] ابلاغ نكردند [از آن ] بپرهيزيد. و كسانى كه خدا عذاب [و رسوايى و ذلت ] شان را بخواهد، تو هرگز نمى توانى چيزى از عذاب خدا را از آنان برطرف كنى. اينانند كسانى كه خدا نخواسته دل هايشان را [از آلودگى ] پاك كند؛ براى آنان در دنيا خوارى و رسوايى، و در آخرت عذابى بزرگ است.
در اين آيه دورى گزيدن از منافقان و جاسوسان پليد و متكبّران آلوده و هركس با راه خدا و پيامبر مخالفت داشته و موجوديّتش به زيان امت اسلامى است، خواسته شده است.
ارتباط با اينان، انسان را دچار خسارت دنيا و عذاب آخرت خواهد كرد و كسى كه ترس و بيم از خسارت در دنيا و عذاب در آخرت دارد، از چنين پليدانى گريزان و با ايشان كاملًا بى ارتباط است.
______________________________
(1)- مائده (5): 41.
آيه پنجم: پيمان شكنان سُست عهد
وَإِن نَكَثُوا أَيْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِى دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ] «1».
و اگر پيمان هايشان را پس از تعهدشان شكستند و در دين شما زبان به طعنه و عيب جويى گشودند، در اين صورت با پيشوايان كفر بجنگيد كه آنان را [نسبت به پيمان هايشان ] هيچ تعهدى نيست، باشد كه [از طعنه زدن و پيمان شكنى ] بازايستند.
آيه ششم: كفر پدر و مادر
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِنكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ] «2».
اى اهل ايمان! اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگيريد و كسانى از شما كه آنان را دوست و سرپرست خود گيرند، هم اينانند كه ستمكارند.
آيه هفتم: منكران معاد
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ
______________________________
(1)- توبه (9): 12.
(2)- توبه (9): 23.
عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ] «1».
با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز قيامت ايمان نمى آورند، و آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده اند، حرام نمى شمارند، و دين حق را نمى پذيرند، بجنگيد تا با دست خود در حالى كه [نسبت به احكام دولت اسلامى ] متواضع و فروتن اند، جزيه بپردازند.
راستى اين آيه با چه موضع محكمى تكليف ملّت اسلام را در برابر يهودى ها و نصرانى ها به خصوص جانيان اروپا و آمريكا و اسرائيل معلوم مى كند اين ملّت اسلام است كه بايد با تمام قدرت با تكيه بر اللّه تكليف خود را، بنابر فرموده خدا در اين آيه، با دشمنان خدا معلوم كند. و خدا لعنت كند آن خائنانى كه تحت عنوان سردمداران ممالك اسلامى عليه اسلام و مردم مسلمان با اين آدمخواران سازش كردند، اگر اينان ايمان به خدا و حساب قيامت داشتند، نه اين كه با آنان دوستى نمى كردند؛ بلكه در برابر آنان از اسلام و ملّت مظلوم اسلام دفاع مى كردند.
آيه هشتم: منافقان دو رو
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ* وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ ] «2».
______________________________
(1)- توبه (9): 29.
(2)- توبه (9): 67- 68.
مردان و زنان منافق همانند و مشابه يكديگرند، به كار بد فرمان مى دهند و از كار نيك باز مى دارند و از انفاق در راه خدا امساك مى ورزند، خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم كرد؛ يقيناً منافقانند كه فاسق اند.* خدا آتش دوزخ را به مردان و زنان منافق و كافران وعده داده، در آن جاودانه اند، همان براى آنان بس است و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است.
از اين نمونه آيات، در قرآن مجيد فراوان است كه استفاده مى شود:
عارف موظف است در درجه اوّل چهره هاى ناپاكى كه در قرآن معرفى شده اند بشناسد و به وظيفه الهى خود عمل كند. اگر وظيفه اش گريز از آنهاست بگريزد كه اين گريختن بر مبناى ترس از خدا است و اگر مسئوليّتش كارزار با آنان است، در راه جهاد قدم بگذارد و شرّ آنان را از راه خدا بردارد و توجّه كند كه امام صادق عليه السلام درباره واقعيّت و نتيجه خوف عارفان فرموده: وَدَليلُ الخَوْفِ الهَرَبُ، دليل و نشانه اين كه دل عارف را ترس از خدا احاطه كرده دورى او از اهل معاصى و آلودگان به كفر وفسق ونفاق وعهدشكنى، ونيز دورى از معاصى شخصى وآنچه خدا از آن نهى فرموده است، مى باشد.
پرهيز از معاصى در روايات
گريز عارف از گناهان، يكى از اصولى ترين برنامه هاى زندگى اوست، براى عارف مصيبتى بزرگ تر از آلوده شدن به گناه نيست و تنفّر قلبى و عملى عارف از گناه تنفّرى شديد است.
يكى از مهمترين پايه هاى اسلام اجتناب و دورى از گناه است. آن قدر كه اسلام بر دورى از گناه پافشارى دارد اصرار بر عبادت ندارد.
اگر در آيين عزيز الهى دقت كنيم، مى بينيم كه بزرگترين عبادت و پر ارزش ترين خط بندگى، دورى جستن از معاصى است.
در روايات، تقوا و خوددارى از گناه به عنوان افضل عبادات و پر پاداش ترين بندگى ها به حساب آمده است.
عارف به اثر وضعى گناه در دنيا و عقوبت سخت آن در آخرت واقف است و براساس اين آگاهى كسب خوف كرده و خوف در وجود او، بهترين عامل وشديدترين علّت براى گريز از گناه است.
به رواياتى در اين باب توجه كنيد:
آثار شوم گناه
عَنْ أَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: إِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللّهَ الْحاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاءُها إِلى أَجَلٍ قَريبٍ أَوْ إِلى وَقْتٍ بَطيئٍ فَيَذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى: لِلْمَلَكِ لانْقُضْ حاجَتَهُ وَأَحْرِمْهُ إِيّاها فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسُخْطى وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنّى «1».
امام باقر عليه السلام فرمود: بنده از خدا حاجتى مى خواهد كه اقتضا دارد دير يا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مى شود و خداى تبارك و تعالى به فرشته مأمور برآوردن حاجت مى فرمايد: حاجتش را اجابت مكن و او را از آن محروم دار؛ زيرا خود را در معرض خشم من قرار داد و سزاوار محروميّت شد.
عَنْ أَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: إِنَّ الْرَجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ
______________________________
(1)- الكافى: 2/ 271، باب الذنوب، حديث 14.
السَيِّئَ أَسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينَ فى اللّحْمِ «1».
امام صادق عليه السلام فرمود: انسان گناه مى كند، از نماز شب با آن همه خصوصيّت و آثار دنيايى و آخرتى محروم مى گردد و به حق كه اثر گناه در گنه كار از اثر كارد در گوشت سريعتر است.
قالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَلا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ، وَكَفى بِما سَلَفَ تَفَكُّراً وَكَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً «2».
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: دردى براى قلوب، دردناكتر از گناهان نيست و ترسى سخت تر از ترس براى مرگ نيست و گذشته براى عبرت گرفتن كافى است و مرگ براى اندرز دادن بس است.
عَن أَبى الْحَسَنِ عليه السلام: إِنَّ للّهِ عَزَّوَجَلَّ فى كُلّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ مُنادِياً يُنادى: مَهْلًا مَهْلًا عِبادَ اللّهِ عَنْ مَعاصى اللّهِ، فَلَوْ لا بَهائِمُ رُتَّعٌ، وَصِبْيَةٌ رُضَّعُ، وَشُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذابُ صَبّاً، تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً «3».
حضرت رضا عليه السلام فرمود: خداوند يك منادى دارد، يك شب و روز فرياد مى زند: اى بندگان خدا! از حركت به سوى نافرمانيها بايستيد، بايستيد كه اگر چهارپايان چرنده و كودكان شيرخوار و پيران ركوع كننده نبودند، عذابى بر شما فرو مى ريخت كه نرم و كوبيده شويد.
عَنْ نُعْمانِ الرّازى قال: سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام يَقُولُ: مَنْ زَنى خَرَجَ مِنَ الْإِيمانِ
______________________________
(1)- الكافى: 2/ 272، باب الذنوب، حديث 16.
(2)- الكافى: 2/ 272، باب الذنوب، حديث 28.
(3)- الكافى: 2/ 272، باب الذنوب، حديث 31.
وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مِنَ الْإِيمانِ، وَمَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الإِيمانِ «1».
نعمان رازى مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: كسى كه زنا كند و آن كس كه شراب بنوشد و شخصى كه يك روز از ماه رمضان را عمداً بخورد از ايمان خارج شده است.
عَنْ عُبَيْدَةِ بنِ زُرارة قالَ: سَأَلْتُ أَبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام عَنِ الْكَبائِرِ: فَقالَ هُنَّ فى كِتابِ عَلى سَبْعٌ: الْكُفْرُ بِاللّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ، وَأَكْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَأَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلماً، وَالْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَالْتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ، قالَ: فَقُلْتُ: فَهذا أَكْبَرُ الْمَعاصى؛ قالَ نَعَمْ قُلْتُ: فَأَكْلُ درهَم مِن مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلاةِ قالَ تَرْكُ الصَّلاةِ قُلْتُ: فَما عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلاةِ فى الْكَبائِرِ فَقالَ: أَىُّ شَي ءٍ أَوَّلُ ما قُلْتُ لَكَ قالَ: قُلْتُ الْكُفْرُ قالَ: فَإِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ يَعْنى مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ «2».
عبيدة بن زرارة مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام درباره گناهان كبيره پرسيدم، فرمود: در كتاب على عليه السلام هفت گناه از گناهان كبيره است:
1- كفر به خدا، 2- آدم كشى، 3- عدم رعايت حقوق پدر و مادر، 4- خوردن ربا بعد از دانستن، 5- خوردن مال يتيم به ناحق، 6- فرار از جهاد، 7- ايمان بعد از اسلام. عرضه داشتم: اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمود: آرى، گفتم:
گناه يك درهم خوردن مال يتيم به ناحق بزرگتر است يا ترك نماز، فرمود:
ترك نماز، عرضه داشتم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى، فرمود: اوّلين چيزى كه گفتم چه بود؟ عرض كردم: كفر، فرمود: تارك نماز كافر است، البته بدون علّت و عذر.
______________________________
(1)- الكافى: 2/ 278، باب الكبائر، حديث 5.
(2)- الكافى: 2/ 278، باب الكبائر، حديث 8.
علّامه مجلسى رحمه الله معتقد است كه جمله «مِنْ غير عِلَّةٍ» يا كلام مرحوم كلينى است يا يكى از روايت كنندگان.
منبع : پایگاه عرفان