قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گذشت از دنيا راه رسيدن به رحمت حق

از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه بهشت پس از دوزخ است ، بهشتيان بايد از مسير دوزخ بگذرند تا به بهشت برسند و اين نيرو و قدرت عبور از دوزخ بايد در دنيا تأمين شود و به عبارت ديگر بايد در دنيا از آنچه كه در قيامت به صورت آتش رخ مى نمايد گذشت تا بتوان در قيامت به بهشت رسيد .بهشت جلوه رحمت حق در روز محشر است و مانع تحقق اين رحمت كه از دنيا شروع مى شود شرك و كفر و نفاق و حسد و حرص و بخل و كينه توزى و ترك عمل صالح است . كسيكه در دنيا از اين امور بگذرد و در مسير زندگى ، آلوده به اين خبائث نشود ، شايسته حيات طيبه مى شود و در آخرت به خاطر اينكه خود را در دنيا از اين آلودگى ها حفظ كرد به صورتى سهل و آسان و بدون رنج و زحمت از دوزخ مى گذرد و قدم در بهشت عنبرسرشت مى گذارد .وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً * ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً .و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مى شود ،  ورود همگان به دوزخ  بر پروردگارت مسلّم و حتمى است . * سپس آنان را كه از كفر ، شرك ، فساد و گناه پرهيز كردند ، نجات مى دهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتاده اند ، در دوزخ رها مى كنيم .تقوا كه حقيقتى جامع است و همه ابعاد اعتقادى و عملى و اخلاقى را در پوشش خود دارد ، مايه اى است كه از هدايت و ايمان تحصيل مى شود و هدايت و ايمان سرمايه اى است كه از وحى و نبوت و ايمان به انسان در صورتيكه در برابر حق خاضع و فروتن باشد انتقال مى يابد ، در حقيقت نجات اهل تقوا از دشوارى هاى قيامت و به سلامت عبور كردن آنان از ميان دوزخ و رسيدنشان به بهشت از بركت قرآن و رهبران آسمانى و پيامبران عظيم الشأن و امامان معصوم است .آنانكه زانو زده در آتش دوزخ رهايشان مى كنند كسانى هستند كه در دنيا در برابر حق تكبر ورزيدند و حاضر نشدند دست در دست وحى و پيامبران و امامان بگذارند و به جهالت و نادانى در خيمه حيات زيستند و دوست داشتند از قيود مذهبى و وظايف شرعى و تكاليف الهيه رها باشند ، تا جايى كه خدا با همه لطف و عنايتش و در عين رحمت بى نهايتش به پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمان مى دهد اين متكبران نالايق و علاقمندان به زندگى شيطانى و كوردلان ناشايسته و فرو رفتگان در باطل و بازى گرى را رها كن : ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الاَْمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ .بگذارشان تا بخورند و  با لذايذ مادى و زودگذر  كامرانى كنند و آرزوها سرگرمشان نمايد ; پس به همين زودى  حقّانيّت اسلام و فرجام شوم خود را  خواهند فهميد . وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَعَ الْقَاعِدِينَ .و چون سوره اى نازل شد كه : به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد ; ثروتمندان و قدرتمندان از منافقان از تو اجازه مى خواهند  كه در جهاد شركت نكنند  و مى گويند : بگذار كه ما با خانه نشينان باشيم .آرى ; تا موانع راه بهشت برطرف نشود ، رسيدن به بهشت محال است ، ابتدا بايد با موانع راه كه عمدتاً تاريكى دل و رذايل اخلاقى است مبارزه كرد و آنها را تا حدّ ريشه كن شدن از اعماق وجود خود زدود ، سپس با قدم ايمان و طاعت و اعتقاد و عبادت به حركت در راه ادامه داد تا به مقصد برسيم .عمل به وظايف و تكاليف و عبادات و مقررات حق براى انسان بينا و بيدار و متواضع و دين دار نه اينكه زحمت و مشقت ندارد ، بلكه سهل و آسان و امرى محبوب است و عاشق خدا و عارف به حق آنها را عاشقانه و مشتاقانه انجام مى دهد .
مسير وصال
عارف عاشق ، نماز را راهى براى رسيدن به قرب و وصال محبوب مى داند ، عارف عاشق ، هنگام رسيدن زمان اداى تكليف معشوق را به انتظار خود مى بيند به اين خاطر به سوى حضرتش با شنيدن نداى حى على خير العمل مى شتابد و با ايستادنِ در جهت قبله و آراسته بودن به طهارت ظاهرى و معنوى سخن و راز و نيازش را با گفتن الله اكبر به نيت اينكه محبوبش از هر چيزى بزرگ تر و برتر و بهتر است و معشوقش قدرتى فوق قدرت هاست شروع مى كند و با همه وجود به سپاس و ستايش حضرتش برمى خيزد و او را به رحمانيت و رحيميت مى خواند و با جان و دل مالكيت و فرمان روايى حق را بر قيامت كبرى اعلام مى دارد و با شراشر وجودش مى گويد : من فقط تو را مى پرستم و پرستش هر بت و طاغوتى را به هر قيمتى كه برايم تمام شود نفى مى كنم و تنها از تو يارى مى خواهم زيرا همه قدرت منحصر به توست و از تو درخواست مى كنم كه ما را به راه راست رهنمون باشى راه كسانى كه به آنان نعمت ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه عنايت كردى هم آنانكه نه مورد خشم اند و نه گمراه اند .عارف عاشق اين راه را عاشقانه ادامه مى دهد تا جايى كه در پايان تشهد ، خود را در محضر معنوى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) حاضر مى بيند ، به او سلام مى دهد ، سلامى كه از سپاس و تشكّرش نسبت به زحمات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) ـ كه او را به اين مسير عاشقانه هدايت كرد ـ حكايت مى كند . سلام بر وجود مقدسى كه هر رنج و مشقتى را براى مصون شدن انسان از خزى دنيا و آخرت به خود هموار كرد و بشر را به صراط مستقيم حق و در نهايت به بهشت قيامت راهنمايى فرمود .براى عارف عاشق ، كدام لذّت لذيذتر از عبادت و طاعت و كدام سرمايه ارزنده تر از سرمايه ايمان و معرفت است ؟ !
عارف عاشق دنياى خود را با عبادت و بندگى نسبت به حق و خدمت به خلق سپرى مى كند و هنگام مردن هم به زيباترين صورت و به آسان ترين كيفيت و با آرامشى بيرون از وصف در حاليكه از محبوبش راضى است و محبوب هم از او خوشنود است با تماشاى جمال هاديان راه محبوب و امامان معصوم تسليم ملك الموت كه در آن موقعيّت از پدر به او مهربان تر است مى شود و بدن خاكى را براى مدتى محدود رها كرده با روح پاك خود چون مرغى كه در بهار زيبا و باطراوت در گلستان به پرواز مى آيد به سوى محبوب پرواز مى كند و به قرب و وصال و لقاى محبوب مى رسد .
 خشنودى مؤمن هنگام مرگ
در كتاب شريف « الكافى » آمده كه از حضرت امام صادق (عليه السلام)پرسيدند : آيا مؤمن از قبض روحش ناخشنود است ؟ حضرت پاسخ داد : نه ، به خدا سوگند ، هنگامى كه ملك الموت براى قبض روحش مى آيد دچار بى تابى مى شود ، ولى ملك الموت به او مى گويد : اى عاشق خدا ! بى تابى مكن ، به آن خدايى كه محمد (صلى الله عليه وآله) را مبعوث به رسالت كرد من نسبت به تو از پدرى مهربان چنانچه كنار بسترت حاضر مى شد نيكوكارتر و مهربان ترم ، دو ديده ات را باز كن و بنگر . در اين حال پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين و امامان (عليهم السلام) به نظرش مى آيند ، پس به او گفته مى شود : اين پيامبر خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان رفيقان و دوستان تواند ، پس دو ديده باز مى كند و نظر مى نمايد ، در اين وقت ندا كننده اى از جانب ربّ العزّة روحش را ندا مى دهد و مى گويد : اى وجودى كه به محمد و اهل بيتش آرامش داشتى و به ولايت و ثواب و پاداش خشنود و راضى شدى ، به سوى پروردگارت باز گرد و در بين بندگان من يعنى محمد و اهل بيتش درآى و به بهشت من وارد شو ، در اين وقت چيزى نزد او محبوب تر از بيرون رفتن روحش و ملحق شدن به منادى حق نخواهد بود.و اين غير از حال انسان بى دين و بداخلاق و دور از عمل صالح است كه هنگام مرگ از غم فراق دنيا و اهلش و ترس شديدى كه از آخرت دارد دو ساق پايش را درهم مى پيچدو با همه وجود مى خواهد از مرگ بگريزد ولى راه فرارى براى او نيست و در آن هنگامه عظيم ، فرشتگان عذاب بر او نازل مى شوند و بر روى و پشتش تازيانه قهر و خشم مى زنند و با سخت ترين كيفيت جانش را از بدنش جدا مى كنند .

بر گرفته ازکتاب جلوه های رحمت الهی استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه