منابع : کتاب عرفان اسلامی جلد یک نوشته: استاد حسین انصاریان
از بعضى از گذشتگان نقل شده:
خداوند عزيز به بعضى از پيامبران وحى كرد: براى من در ميان بندگانم بندگانى است كه عاشق من هستند و من عاشق آنهايم و مشتاق منند و من مشتاق آنانم، ياد منند و من ياد آنهايم و نظر به من دارند و من به آنان نظر دارم، اگر راه آنان را بپيمايى
______________________________
(1)- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 10/ 156؛ ذكر الخوف و ماورد فيه؛ مجموعة ورّام: 1/ 224؛ محجة البيضاء: 8/ 6.
تو را دوست خواهم داشت و اگر از طريق آنان روى بگردانى تو را هلاك خواهم كرد.
گفت: خداوندا! آيا آنان را علائمى هست؟ خداوند فرمود: در روز مساجد و منازلى كه دوستان من در آنند براى عبادت من رعايت مى كنند، چنانچه چوپان مهربان گوسپندان را رعايت مى كند و مشتاقانه به سوى غروب آفتاب و وقت مغرب حركت مى كنند، چنانچه پرندگان در آن وقت به سوى لانه هاشان پرواز مى كنند.
زمانى كه تاريكى شب آنان را گرفت و خيمه سياهى همه جا را پوشانده و ديگران براى استراحت رختخواب پهن كردند و پرده ها را افكندند و هر دوستى با دوستش خلوت كرد، آنان در برابر من مى ايستند و زمين را با چهره خود در پيشگاه عظمت من فرش مى كنند و با دعايى كه خود به آنان تعليم كرده ام با من مناجات مى كنند و مرا در برابر نعمت هايى كه به آنان داده ام مى ستايند، كارشان در شب ناله و گريه و آه و شكوه از فراق من است، گاهى در قيام و گاهى در تشهّد، گاهى در ركوع و گاهى در سجودند، خريدار آنچه را به خاطر من تحمل مى كنند، هستم و شكوه آنان را از عشقى كه به من دارند مى شنوم. اول چيزى كه به آنان عنايت مى كنم سه چيز است:
1- نورم را در دلشان قرار مى دهم تا هم چنان كه من از آنان خبر دارم آنان در پرتو آن نور از من باخبر شوند.
2- اگر تمام آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آنان باشد آن چنان در نظرشان كوچك مى كنم كه به خاطر تماشاى آنها از من غافل نشوند.
3- به آنان روى مى آورم و به هنگامى كه به آنان روى آوردم آيا كسى مى تواند
بفهمد من به آنان چه مى خواهم عنايت كنم «1»؟!
اگر عبد با چنان زحماتى كه در راه بندگى او و عشق به جلال و جمال معبود واقعى تحمّل مى كند، دلش جايگاه تجلّى او گردد، آيا پس از آن مى تواند غير او را بر او ترجيح دهد؟ آيا امكان ترجيح غير او هرچه باشد بر او امكان دارد؟! اينجاست كه انسان به واقعيّت سخن امام صادق عليه السلام مى رسد كه وقتى چنين عشقى دل را مشغول كند، معشوق آن دل و محبوب آن عشق بر همه چيز بدون اختيار ترجيح داده خواهد شد.
به قول عارف عاشق، فيض كاشانى:
دل و جان منزل جانانه كردم |
مى توحيد در پيمانه كردم |
|
از اين افسانه ها طرفى نبستم |
به مستى ترك هر افسانه كردم |
|
زعقل و عاقلان يكسر بريدم |
علاج اين دل ديوانه كردم |
|
شدم در ژنده پنهان از نظرها |
چو گنجى جاى در ويرانه كردم |
|
شود تا آشنا آن دوست با من |
زهر كس خويش را بيگانه كردم |
|
در اين روايت دقت كنيد:
وَفى أَخْبارِ داودَ: قُلْ لِعبادى الْمُتوجِّهينَ إِلىَّ بِمَحَبَّتى ما ضرَّكُمْ إِذ احتَجَبْتُمْ عَنْ خَلْقى إذا رَفَعتِ الْحِجابُ فيما بَيْنى وَبَيْنَكُمْ حَتّى تَنْظُرُوا إِلَىَّ بِعُيُونِ قُلُوبِكُمْ، ما ضرَّكُمْ ما زُوِيَتْ عَنْكُمْ مِنَ الدُّنْيا إِذا بَسَطْتُ دينى لَكُمْ وَما ضَرَّكُمْ مَسْخَطَةُ الْخَلْقِ إِذَ الْتَمَسْتُمْ رِضاىَ! «2»
______________________________
(1)- محجّة البيضاء: 8/ 58.
(2)- جامع السعادات: 3/ 122.
در اخبار داود آمده است: خدا به او فرمود: به آنان كه روى به عشق من دارند بگو: با برداشته شدن حجاب بين من و شما و اين كه مى توانيد مرا با چشم دل ببينيد جدايى خلق از شما به شما ضررى نمى رساند و با سايه انداختن دينم بر سر شما، روى گردانى دنيا برايتان ضرر ندارد و در صورت طلب خشنودى من خشم خلق در حق شما كارى نمى تواند بكند.
عاشقان خدا، خلق را هركه باشد اگر در راه محبوب نباشد و دنيا را هرچه باشد اگر در مسير معشوق نباشد و خشنودى خلق را اگر در راه رضاى او نباشد؛ هرگز بر خدا ترجيح نداده و مى داند كه از دست دادن هركدام به خاطر او چيزى از انسان كم نمى كند؛ بلكه به خاطر معامله با خدا، بهترين سرمايه كه رضايت اوست براى انسان فراهم مى گردد.
تا اينجا سخن از عشق انسان به خدا بود، اما آنجا كه سخن از عشق خدا به عبد است نيز داراى مسائلى است كه قسمتى از آن را مى خوانيد.
منبع : پایگاه عرفان