قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آب و حرارت


آب هاى روى زمين بر اثر حرارت خورشيد بخار مى شود ، بخار بالا مى رود و به طبقات سرد سير مى رسد ، ابر مى شود ، ابر هم باران مى شود ، همه مى دانند اگر باران بر زمين نبارد چه مى شود !آيا اين را هم مى دانند كه اگر حرارت خورشيد به اندازه كافى به آب هاى روى زمين نرسد بارانى نخواهد بود ؟ اگر آب ها به گونه اى بودند كه براى تبخير احتياج به حرارت شديدترى داشتند بارانى نبود . اگر بخارى كه بالا مى رود نتواند خود را به طبقات سرد برساند بارانى نمى بارد ، اگر بخارى كه به طبقات سرد مى رسيد به گونه اى بود كه بسته نمى شد ابر نمى گرديد و بارانى نبود ، اگر ابرها ناقص مى ماندند و نمى رسيدند بارانى نبود ، اگر جاذبه زمين قطره هاى باران را جذب نمى كرد و به سوى خود نمى كشيد بارانى نبود و اگر صدها علل ديگر كه در وجود باران دخيل هستند نمى بودند بارانى نبود .
باد و باران
مى دانيد كه باد در زندگى جانداران و گياهان چقدر ارزش دارد ؟ مى دانيد چه نظم فوق العاده اى در وزش باد در جهان است ؟باران را باد درست مى كند ، اگر بادى نبود بارانى نبود ، دانشمندان طبيعى مى گويند : ابر پديده اى است الكتريكى ، پيده اى الكتريكى اگر از يك نوع باشند يكديگر را دفع مى كنند و اگر از دو نوع باشند همدگر را جذب مى كنند .از خاصيت هاى باد آن است كه در ميان دو نوع پديده الكتريكى جمع مى كند، در نتيجه تجاذب حاصل مى شود و اتحاد الكتريكى تحقق پيدا مى كند ، باران نتيجه آن اتحاد است ، پس تنها عامل مؤثر در ازدواج دو پديده الكتريكى كه فرزندى از آن به نام باران پديد مى آيد ، باد است .اگر بادهاى موسمى كه از سوى اقيانوس مى آيد و در مناطق گرمسيرى مىوزد نمى بود ، زندگى از شدت گرما در آن جاها بسيار دشوار مى شد ، باد شدت گرما را مى شكند و آن مناطق را براى زندگى انسان آماده مى سازد ، يكى از آن مناطق ، هندوستان است كه بر حسب منطقه ، گرمسير است ولى باد آنجا را قابل زيست ساخته است .بادهاى دريايى و زمينى كه شبانه روز در كرانه هاى مناطق حاره مىوزد ، زندگى را در بندرهاى آنجا ممكن گردانيده است .بادهاى گرمى از مناطق حارّه به سوى مناطق سردسير روانه مى شود و از سردى آنجا مى كاهد مانند « گلف استريم » براى انگلستان و « گلف ورد » براى ژاپن .شدت گرماى زير خط استوا بر اهل دانش روشن است و نيز آنها مى دانند كه گرماى استوايى به حسب طبع بالا مى رود ، در مقابل از قطب شمال و جنوب هواهاى سردى به طور مايل به سوى مناطق استوايى روان است كه آنجا را قابل زيست است .باد وضع باران مناطق را تغيير مى دهد ، در اندونزى و مانند آن ، فصل باران را تابستان قرار داده است ، در لبنان فصل باران زمستان است .در بعضى مناطق كه شايد بخش « دراچيلنگ » هند از آنها باشد ، فصل باران تمام سال است ، مقدار باران در دارچيلنگ به يازده متر در سال مى رسد ! اختلاف فصول باران در زمين موجب اختلاف انواع نباتات مى شود تا بشر بتواند از هرگونه نباتى بهره بردارد و استفاده كند .بيشتر نباتات داراى دو جنبه هستند : نرينه و مادينه ، مانند انسان خنثى ( نر ماده ) كه هر دو خصوصيت را دارا باشد . اگر نباتات تلقيح شوند ، خوب ميوه و بر خواهند داد و اگر تلقيح نشوند ميوه و بَر خوبى نمى دهند .تلقيح هايى كه به دست بشر مى شود ، ويژه درخت خرما و پيوند درختانى است كه مورد خواسته بشر قرار گرفته است ولى تلقيح بقيه درختان را از نرينه به مادينه آنها ، باد انجام مى دهد ، پس روشن مى شود كه اگر تلقيح بادى نبود ميوه سالم در جهان يافت نمى شد .تلقيح بادى در درخت خرما نيز تأثير دارد ، تلقيح بادى عبارت از گرفتن ذراتى از درخت نر و رساندن آنها به درخت ماده است ، البته تلقيح به وسيله حشرات نيز صورت مى گيرد .آنچه ياد شد نمونه اى از خدمات باد بود ، هر چند خدمات باد بسيار بسيار بيش از اين هاست .
 قارچ و جلبك
قارچ ها در اثر نداشتن مادّه سبز رنگ « كلروفيل » ـ كه در اكثر گياهان براى كربن گيرى موجود است و در ساختن قند و چربى و نشاسته مواد غذايى نباتات به كار مى رود ـ همواره مى كوشند تا با گياه « كلروفيل » ، رفاقت كنند و بدين وسيله حيات نباتى خود را با تغذيه مناسب ادامه دهند لذا با جلبك ها ـ كه آنها نيز به درد ديگرى دچارند ، يعنى داراى ريشه كافى كه بتوانند مواد معدنى و انرژى هاى زمينى را به خوبى جذب كنند نمى باشند ولى در عوض ماده كلروفيل فراوانى دارند ـ رفيق و شريك مى شوند ، با طرح اين رفاقت يا سرمايه گذارى هر دو جانبه و تأسيس يك شركت ، قارچ از « كلروفيل » جلبك استفاده مى كند و جلبك از ريشه هاى نيرومند قارچ .آيا اين قارچ و جلبك مشتركاً مى توانند با اين تعاون عاقلانه خود ، ما را به مبدئى هشيار و بصير و حكيم هدايت كنند ؟ .
 
گياه و حيوان
هر گياهى نظير خود را توليد مى كند و اين توليد مثل خود ، از عجيب ترين تشكيلات پيچيده نباتى است كه روى مشيت و برنامه مفصلى انجام مى گيرد ، شما شكل هاى متعارف و رايج آن را بارها ديده ايد ، براى مزيد بصيرت نمونه هايى از اشكال ديگر مى آوريم :گل ها و گروه هاى مختلف نباتى بر اثر دارا بودن كارخانه ها و غدّهاى خاصى ، به تهيه انواع مختلف شيره ها كه هر يك از آنها مورد توجه نوع خاصى از حشرات است ، پرداخته و حشرات خاصه را به دور خود جمع مى كنند تا در مقابل ، اين جمع كردن حشرات نيز وسيله تلقيح آنها باشند ، در نتيجه بذر لازم براى توليد نبات و گل هاى سال آينده و نسل آينده به وجود آيد !اينجا از جاهايى است كه نباتات ، حيوانات را با هزينه كردن شيره هاى مختلف به مدار ، رفاقت و همنشينى خود وادار مى كند ، يا به عبارت بهتر ، نظامات الهى ، حيوانات را در خدمت توليد نباتات گمارده است .بهتر است اين بحث پيچيده و راز مهم را با ديده يك متخصص فن كه استاد علم الحيات يا فيزيولوژى و علوم طبيعى و دكتر در فلسفه از پتيبورك و متخصص در وراثت چند نوع حشره مى باشد يعنى دكتر جان ويليام كلاتس ببينيم ، مى گويد :يكى از مسائل بغرنج عالم وجود يك نوع رابطه و علاقه اجبارى است كه در بين پاره اى از موجودات مثلاً يك گياه خاص با يك حيوان خاص مشاهده مى شود . يكى از مصاديق آن ارتباطِ مرموز و عميق ، رابطه اى است كه ميان گل يوكا و مگس يوكا وجود دارد . گل يوكا سرش پايين است و مادگى يعنى قسمت ماده گل نيز از بساك يا قسمت نرِ گل پايين تر است .كلاله يا مادگى گل كه بايد گرده به آن وارد شود به شكلى است كه ورود گرده به درون آن به خودى خود امكان ندارد ، گرده يوكا توسط مگس ماده يوكا كمى پس از غروب آفتاب به مادگى حمل مى شود ، بدين ترتيب كه مگس يوكا قسمتى از گرده را از بساك در دهانش گرفته به سوى كلاله پرواز نموده ، تخمدان گل را مى شكافد و چند دانه از تخم خود را در آن مى گذارد و سپس روى آن را با گرده اى كه آورده مى پوشاند .گل ، دانه هاى زيادى مى دهد كه قسمتى از آن را كرم هاى نوزاد مگس مى خورند و قسمت ديگر گل هاى تازه توليد مى كند . توليد مثل گل يوكا يا بهتر بگوييم بقاى نسل اين گل از آغاز پيدايش آن تا كنون ، تنها به وسيله اين مگس انجام مى گيرد ! اين گل نيز به نوبه خود محل مناسبى براى بقاين سل مگس يوكاست .بين انجيرهاى تجارتى نوعى از انجيرهاى مرغوب هست كه بين آنها و چند نوع از زنبورهاى كوچك نيز همين رابطه برقرار است .خوشه هاى درخت انجير دو نوع اند عده اى هم گل هاى نر دارند و هم گل هاى ماده و عده اى ديگر فقط گل هاى ماده دارند ولى اين همه گل ها به وسيله زنبورهاى ماده تلقيح مى شوند بدين ترتيب كه مدخل اين گل ها در نتيجه وجود پوشش هاى مختلف به قدرى صعب العبور است كه حشره بى نوا به زحمت مى تواند به داخل آن راه يابد و غالباً بال هايش در سر اين كار جدا مى شود ولى عاملى مرموز او را با وجود اين همه مشكلات تحريص مى كند تا بالاخره به درون گل راه يابد .اگر گل از آن هايى است كه هم قسمت نر دارد و هم قسمت ماده ، زنبور ماده تخم گذارى مى كند و خود مى ميرد ، تخم ها رشد كرده ، زنبور مى شوند ، زنبورهاى نر مى ميرند و زنبورهاى ماده از گل بيرون شده به گل هاى ديگر به پرواز مى آيند ولى پيش از خروج از داخل گل با گرده درون گل آغشته مى شوند تا آن را به گل هاى ديگر ببرند .اگر گل ديگر كه زنبور بر آن مى نشيند مانند اولى نر و ماده باشد كه همان عمل گذشته تكرار مى شود و اگر گل جديد فقط ماده باشد به علت عمق زياد اين گل ، زنبور بدون آن كه بتواند تخم گذارى كند پس از نشستن روى آن از آنجا مى گذرد ولى با همين مكث مختصر بر روى گل ماده ، گل ماده را با گرده نر كه به آن آغشته بود و به همراه داشت تلقيح مى كند ، در نتيجه اين گل بزرگ شده تبديل به انجير رسيده كاملى مى شود .نخستين درخت هاى انجيرى كه در آمريكا آورده شد ميوه ندادند پس از مدتى متوجه شدند كه موقع حمل اين درخت ها آن زنبورها را با خود نياوردند ، وقتى زنبورهاى مخصوص را نيز به آمريكا آوردند درخت ها ميوه دادند و انجير از مال التجاره هاى مهم آمريكا شد .
 بدن انسان
شايد بتوان از لحاظى بدن ، انسان را به يك شهر بسيار مجهز و مدرن كه داراى قسمت هاى گوناگون مانند : عمارات و ابنيه ، معابر و وسائل بسيار قوى مخابراتى و ارتباطى ( تلفن ، تلگراف و غيره ) ، انبارها ، طباخى ، مراكز پخش ارزاق ، و از طرفى مجهز به برق ، لوله كشى ، لوله كشى فاضلاب ، خانه هاى مسكونى ، سكنه فراوان ، كه هر يك مشاغل معينى دارند مانند توزيع كنندگان خواربار ، سربازان مدافع ، اطبا و داروسازان مى باشند تشبيه كرد .البته بايد توجه داشت كه سازمان يك بدن ، ميلياردها بار پيچيده تر از سازمان يك شهر است زيرا بدن از ميليون ها مليارد سلول ريز مستقل تشكيل شده كه با هم همكارى و هماهنگى دارند ، و باهماهنگى بى مانند خود سازمان واحدى به وجود آورده اند به عبارت ديگر با يك نقشه حيرت آورى هر يك از اين واحدها به كارى گماشته شده اند كه ذره اى از آن تجاوز نمى كند .

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه