قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

معاشرت و آخرت

گروهى معتقدند كلمه انسان از أَنَسَ گرفته شده و أَنَسَ حقيقتى است كه ريشه در جوهر وجود انسان دارد و به اين خاطر انسان از تنهايى و عزلت گريزان است و به بودن با ديگران و همنشينى و همزيستى با هم نوعش ميل شديد دارد .معاشران به سبب برقرارى أُنس روحى ، بر يكديگر تأثير باطنى و ظاهرى و روحى و روانى و فكرى و اخلاقى دارند ، اين معاشرت اگر براساس اصول الهى و انسانى صورت گيرد اثراتى كه انسان در مرحله عقايد و اعمال و اخلاق از معاشر مى گيرد و به كار مى بندد ، به منزله دانه پر بارى است كه در كشتزار نظام حيات كاشته مى شود و در آخرت به صورت رضوان الهى و بهشت عنبر سرشت برداشت مى گردد و اين همان واقعيتى است كه از پيامبر اسلام  (صلى الله عليه وآله) روايت شده است :« الدُّنيَا مَزْرَعَةُ الاْخِرَةِ »  . آرى ; همانگونه كه معروف است :« الُمجالَسَةُ مُؤَثّرَةٌ » . همنشينى اثرگزار است . اين اثرگزارى به اندازه اى مهم است كه عاقبتش يا بهشت و سعادت ابدى يا دوزخ و شقاوت هميشگى است .آيا در نظام هستى سابقه دارد كه كسى گندم بكارد و جو درو كند ، عدس بنشاند و نخود برداشت نمايد ؟ كسى كه معاشرتى ناصحيح و دوستى ناباب و رفيقى بدسيرت دارد ، نبايد توقع داشته باشد آثارى كه از او به وى منتقل مى شود ، در دنيا و به ويژه در آخرت محصول شيرين و ميوه با ارزش دهد .پيامبر اسلام  (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :« ... وَمَنْ يُطِعِ الشَّيطَانَ يَعصِ اللهَ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ يُعَذِّبْهُ اللهُ »  . كسى كه از شيطان پيروى كند ، خدا را معصيت مى نمايد ، و كسى كه در گردونه معصيت خدا افتد ، خدا او را به عذاب دچار خواهد كرد . نفس انسان از نظر ماهيت و حقيقت و نظام آفرينشى به گونه اى است كه به وسيله حواس ظاهرى و باطنى به شدت اثرپذير است ، آنچه را گوش مى شنود ، چشم مى بيند و پوست لمس مى كند و . . . نفس بدون فاصله اثر برمى دارد و انسان بر اساس همان آثارى كه در نفس نقش بسته ، عمل مى كند و حركت مى نمايد .چشم ، هنگامى كه منظره زيبايى را مى بيند ، در نفس ، بهجت و نشاط و ميل رسيدن به آن منظره پيدا مى شود و انسان به حركت و جنب و جوش مى آيد تا به مقصود برسد .
 نتيجه جدائى از حقيقت معاشرت
معاشرت و دوستى بر اساس ديسن و ديندارى و برپايه اخلاق و محبت در حقيقت هماهنگى با همه نظام خلقت و سبب جذب محبت حق و نظر عاشقانه پروردگار و عامل محبوب شدن انسان در قلب اولياى الهى و رسيدن به مقام شفاعت شافعان در قيامت ات .و اگر فضاى حيات و زندگى به اين صورت نباشد پس بايد گفت ، زندگى نمونه اى از زندگى دوزخيان است ، دوزخيانى كه در قيامت از رحمت حق و نظر عاشقانه پروردگار محروم و دستشان از رسيدن به شفاعت شافعان يقيناً كوتاه خواهد بود .قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد :إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِى الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللهُ وَلاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ قطعاً كسانى كه پيمان خدا و سوگندهايشان را براى رسيدن به مقاصد دنيايىبه بهاى اندكى مى فروشند ، براى آنان در آخرت بهره اى نيست و خدا با آنان سخن نمى گويد و در قيامت به آنان نظر لطف و رحمتنمى نمايد و  از گناه و آلودگى پاكشان نمى كند و براى آنان عذاب دردناكى خواهد بود . كُلُّ نَفْس بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحَابَ الَْيمِينِ * فِى جَنَّات يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الُْمجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ  .هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است ، * مگر سعادتمندان * كه در بهشتها از يكديگر مى پرسند * از روز و حال گنهكاران ، *  به آنان رو كرده  مى گويند : چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟ * مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم * و به تهيدستان و نيازمندان طعام نمى داديم * و با فرورفتگان  در گفتار و كردار باطل فرومى رفتيم ، * و همواره روز جزا را انكار مى كرديم * تا آنكه مرگ ما فرا رسيد . * پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى دهد . راستى اينان كه ذره اى اخلاقشان به اخلاق خدا و پيامبران و خوبان و موجودات با منفعت هستى نمى ماند ، چرا از رحمت حق و شفاعت شفيعان بهره مند گردند ؟ ! چرا مورد محبت اهل محبت قرار گيرند ؟ ! چرا خدا در قيامت به آنان نظر لطف اندازد و شفيعان براى نجات آنان از عذاب دوزخ كه نتيجه دست آوردهاى خود آنان است ، به شفاعتشان برخيزند ؟ ! !
 همنشينان پاك و ناپاك
مسؤوليت عظيم
از آيات قرآن مجيد و روايات با ارزش و معارف حقه اسلاميه استفاده مى شود كه مسأله رفاقت و همنشينى ، و معاشرت و دوستى و آثارش در زندگى ، مسأله اى است كه انسان در برابر آن تكليفش سنگين و مسؤوليتش عظيم است .
انسان اگر رفيق و دوستى را انتخاب كند كه سبك مغز و پست باشد و جز به شكم و شهوت اهتمام نورزد و نسبت به خدا و قيامت و دين و ديندارى و اخلاق و عمل صالح در غفلت و بى خبرى دست و پا بزند و از دوستى و معاشرتش با انسان هدفى جز امور مادى و لذّت برى و خوش گذرانى نداشته باشد ، بى ترديد با دست خود و با انتخاب خويش تيشه به ريشه خود زده ، بناى دنيا و آخرتش را در معرض خرابى قرار داده ، خدا را از خود ناراضى نموده ، به سعادت و خوشبختى اش پشت و پا زده ، مسؤوليت و تكليف الهى و انسانى خود را كه در اين زمينه بس بزرگ و با عظمت است ناديده گرفته و نهايتاً براى خود در قيامت محاكمه سختى را تدارك ديده است .از سفارش هاى بسيار مهم حضرت حق و همه پيامبران و امامان و اولياء خدا  (عليهم السلام) و نيكان و اخيار و دلسوزان اين است كه : « از معاشر ناباب احتراز كنيد » .همنشينى با معاشر ناجنس از هر زهرى كشنده تر و از هر خطرى خطرناك تر و از هر كار زشتى زشت تر است زيرا معاشر ناباب دين و ايمان و اعتبار و آبروى انسان را بر باد مى دهد ، و آدمى را از فيوضات و عنايات حضرت حق محروم مى كند .
تا توانى مى گريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند *** يار بد بر جان و بر ايمان زند
راستى ، چه انسانى خطرناك تر و زيانبارتر از رفيقى كه وارد زندگى انسان شود و انسان را از خداى مهربان جدا كند و سراپاى فضاى حيات آدمى را آلوده نمايد و ريشه انسانيت انسان را بخشكاند و گُل وجود انسان را تبديل به خار كند و خانه آباد شخصيت آدمى را چون ويرانه اى پر از مار و مور رذائل اخلاقى نمايد و انسان را مورد نفرت حق و در معرض بى مهرى خانواده اش و ديگران قرار دهد ! !اين چهره هاى ناباب و غولان رهزن و ديوان مفسد ، با كلام و قلم و اطوار و منش خود ، انسان را به آتش دوزخ و چاه ويل و عذاب ابد دعوت مى كنند و بايد گفت : واى بر كسانى كه دعوت اين سبك مغزان و سفيهان ديوانه و حيوانات آدم نما را مى پذيرند و داغ ننگ بردگى اينان را بر پيشانى زندگى مى زنند ،. . . أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ . . . . . . اينان كه مشركند ، نه تنها مردم ، بلكه بى رحمانه زن و فرزند خود را به سوى آتش مى خوانند . . .
 معاشران ناپاك
معاشر ناباب كه به قول قرآن كريم شيطانى خطرناك و راهزنى خسارت زننده است و پس از نابود كردن ارزش هاى انسان از انسان چشم مى پوشد و او را در وادى هلاكت وامى گذارد 8) و به فرموده اميرالمؤمنين على  (عليه السلام) ديوى انسان نماست كه چهره اش چهره انسان و قلبش قلب حيوان است 9) اگر از طريق معاشرت و رفاقت در زندگى انسان وارد شود و مهار امور آدمى را به دست بگيرد ، دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد و باعث مى شود كه همه درهاى رحمت حق به روى انسان بسته شود و روزنه هاى خشم و عذاب به روى آدمى باز گردد .اين نكته را نبايد فراموش كرد كه ورود معاشر ناجنس به فضاى زندگى معلول خواسته خود انسان و پذيرش بى چون و چراى اوست و انسان نمى تواند خود را در اين زمينه مسلوب الاختيار قلمداد كند و همه تقصير و جرم و جنايت را به عهده همنشين ناپاك اندازد . تنها كارى كه معاشر آلوده مى كند ، دعوت به زشتى و بدى و گناه و معصيت است و اين انسان است كه با اراده و عقلى كه دارد و با توجه به موج هدايت خدا كه از درون و برون به انسان مى رسد بايد دعوت اين قاتل شخصيت و غول خطرناك و ديو سياه باطن را با تمام وجود برگرداند و از پذيرشش امتناع ورزد و از قبولش سرپيچى نمايد كه خير دنيا و آخرت و سعادت امروز و فردا در طاعت خدا و سرپيچى از چهره هاى ضد خدا و به ويژه معاشر ناباب است .معاشر ناباب موجودى است كه حاكم وجودش به جاى عقل ، جهل و به جاى قلب ، شهوت و به جاى حق ، هواى نفس است و هدفى جز عارى كردن انسان از حقايق و نابودى دنيا و آخرت و ريشه كن كردن ارزش ها و به پوچى رساندن او ندارد .

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه